در بسیارى از آیات قرآن درباره تقوا و نقش آن در زندگى و سرنوشت انسان، مطالب جالب و ارزنده اى بیان شده است که برخى از آنها را از نظر خوانندگان گرامى مى گذرانیم:
الف: (وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکات مِنَ السَّماءِ وَالأَرْضِ وَلکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ)(اعراف/96).
«اگر انسانها ایمان آورده و تقوا پیشه مى ساختند،درهاى برکات خود را از آسمان و زمین بر آنان مى گشودیم، ولى آنان راه تکذیب و مخالفت را پیش گرفتند و ما نیز آنان را به تناسب کارهایشان کیفر دادیم(و برکات خود را بر آنان نگشودیم)».
ب:(وَمَنْ یَتَّقِ اللهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً – وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ)(طلاق/2ـ3).
«آن که تقوا الهى را برگزیند، خداوند راه نجات از مشکلات را براى او مى گشاید، و از جایى که انتظار آن را ندارد به او روزى مى دهد».
ج: حضرت نوح به قوم خود فرمود:
(أَنِ اعْبُدُوا اللهَ وَاتَّقُوهُ وَأَطیعُونِ – یَغْفِر لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَیُؤَخِّرْکُمْ إِلى أَجَل مُسمّى إِنَّ أَجَلَ اللهِ إِذا جاءَ لا یُؤَخَّرُ لَوْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ)(نوح/3ـ4).
«خدا را عبادت کنید و پرهیزگار باشید و مرا اطاعت نمایید(اگر چنین کردید) خداوند گناهان شما را مى بخشد و تا اجل و سرآمد معیّنى مرگ شما را به تأخیر مى اندازد و آنگاه که اجل و تقدیر قطعى الهى فرا رسد، هرگز به تأخیر نمى افتد».
در این آیه، نقش ایمان و تقوا و پیروى از رهبرى چون نوح در سرنوشت انسان به وضوح بیان گردیده است و مفاد آیه این است که ایمان و تقوا در آمرزش گناهان مؤثرند و آمرزش گناهان در طولانى شدن مدت زندگى و عمر انسان تا آنگاه که اجل مسمّى و سرنوشت حتمى فرا رسد تأثیر مى گذارد.
پس انسان دو نوع سرنوشت دارد: یکى غیر حتمى است که به نوع عمل او بستگى دارد که اگر با ایمان و پرهیزگار باشد و به این وسیله دامن خود را آلودگى گناه پاک سازد، عمر او طولانى مى گردد و در غین صورت سرنوشت دیگرى خود داشت.
نمونه هاى یاد شده، مربوط به نقش اعمال صالح و کارهاى شایسته (چون ایمان و تقوا واستغفار) در سرنوشت انسان بود و در رابطه با نقش کارهاى ناشایسته در سرنوشت او نیز آیات بسیارى وجود دارد که دو نمونه را یادآورى مى شویم:
1.(وَضَرَبَ اللهُ مَثَلاً قَرْیَةً کانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یَأْتیها رِزْقُها رَغداً مِنْ کُلِّ مَکان فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللهِ فَأَذاقَها اللهُ لِباسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ)(نحل/112).
«و خداوند سرگذشت (اهل) قریه اى را براى عبرت شما بازگو مى کند، آنان با اطمینان خاطر و آرامش کامل زندگى مى کردند و نعمت هاى الهى از هر مکانى روزى آنان مى شد، ولى آنان به نعمت هاى الهى کفران ورزیدند و خداوند به کیفر این کار، عذاب خود را به صورت گرسنگى و خوف بر آنان نازل کرد».
2. درباره قوم سبأ چنین مى فرماید:
«براى مردم سبأ در همان مکانى که زندگى مى کردند درس عبرت و آیتى از قدرت خداوندى وجود داشت، دو باغ در سمت راست و چپِ شهر آنان بود، به آنان گفتیم: روزى پروردگار خود را بخورید و به پاس این نعمتها و شهر زیبا، آفریدگار بخشنده خود را شکرگزار باشید، لکن آنان روى برتافتند و به خاطر این عمل ناشایست، سیل عَرِم را بر آنان فرستادیم و آن دو باغ سرسبز و سرشار از درختان میوه را به دو باغ دیگر مبدل نمودیم که تنها داراى اندکى درختان سدر بود و سایر درختان آن یا بدون میوه و یا داراى میوه اى تلخ و غیر قابل استفاده بودند.
ما آنان را این گونه کیفر دادیم و همه آنانى را که پیوسته کفران نعمت هاى خدا را مى نمایند، این گونه کیفر مى دهیم».(1)
در این آیات کریمه نیز به روشنى نقش کارهاى ناشایسته و کفران نعمتهاى الهى در سرنوشت انسان بیان شده است. اگر قوم سبأ، کفران نعمت
نمى کردند و در برابر آن همه الطاف خداوندى راه بندگى و شکرگذارى را برمى گزیدند، مى توانستند براى همیشه از آن نعمتها برخوردار باشند ولى چون راه کفران را برگزیدند و از بندگى و اطاعت خدا اعراض نمودند به آن سرنوشت تلخ، گرفتار آمدند.
پس آنان، دو سرنوشت داشتند، یکى متغیّر و دیگرى ثابت، سرنوشت متغیّر آنان بر نحوه عمل و برخورد با نعمتهاى الهى، استوار گردیده بود، و کاملاً در قلمرو اراده و اختیار خود آنها قرار داشت و سرنوشت ثابت و حتمى آنان، همان چیزى بود که تحقق یافت یعنى چون خداوند از قبل مى دانست که قوم «سبا» با توجه به قدرت و اختیار خود در مقابل نعمتهاى او، راه کفران را برمى گزینند، در لوح محفوظ، دگرگونى و زوال آن نعمتها از آنان را به عنوان سرنوشت حتمى آنها ثبت نموده بود و این علم پیشین نیز به هیچوجه مانع از اختیار و آزادى انسان در تصمیم گیرى هاى او نیست، زیرا آنچه را خدا از قبل آگاه بود تنها زوال و دگرگونى نعمتها نبود، بلکه قدرت و اراده و اختیار و آزادى مردم سبا نیز مورد علم و آگاهى خدا بوده است(در این باره در آینده به تفصیل بحث کرده ایم).
1) سبأ/15ـ 17.