یکى از قوانین حاکم بر زندگى و تاریخ بشر که قرآن آن را ترسیم نموده است، این است که وراثت زمین و خلافت نهایى بر آن، از آنِ صالحان و متّقیان است، این قانون از نظر تاریخى دو مرحله دارد:
1. مرحله گذشته و حال.
2. مرحله آینده و نهایى.
در طول تاریخ زندگى اجتماعى بشر از آغاز تاکنون، پیوسته، مترفان و مستکبرانى چون نمرود و فرعون براى برده گیرى و بهره کشى از انسانها در برابر منادیان آزادى و عدالت چون ابراهیم و موسى به ستیزه جویى و دشمنى برخاسته و با ترفندهاى خاصى شیطانى، مردم را به استضعاف کشانیده اند و با درهم شکستن شخصیت و منش انسانى آنان(1) به اهداف نامشروع خود نائل گردیده و خلافت و وراثت زمین را از آن خود ساختند، امّا سرانجام، پیامبران الهى و متقیان و صالحان بر آنان پیروز گذشته و بدین طریق تقدیر و قضاء خداوندى بر سپردن امر حکومت وخلافت به صالحان و پرهیزگاران، جامه عمل پوشید.
این واقعیتى است که تاریخ گذشتگان به روشنى بر آن گواهى مى دهد و در بخش داستانهاى قرآن نمونه هاى بسیارى از آن بازگو شده است و این سنت الهى همچنان ادامه دارد تا آنگاه که مرحله پایانى و نهایى تاریخ بشر فرا رسد و براى همیشه (تا وقتى دنیا باقى است) صالحان، وارث و حاکم بر زمین خواهند بود و اینک آیاتى از قرآن کریم در این باره:
1. درباره بنى اسرائیل و وراثت آنان بر زمین پس از نابودى فرعون و پیرامون او، چنین مى گوید:
کسانى را که قبلاً ضعیف وناتوان ساخته بودند(بنى اسرائیل)، بر تمام زمینى که آن را برکت دادیم(شام و فلسطین) وارث نمودیم و (بدین طریق) سخن نیکوى خدا به بنى اسرائیل (وعده پیروزى بنى اسرائیل) در پرتو صبر و استقامت آنان به مرحله اتمام و فعلیت رسید و عملى گردید و آنچه را که فرعونیان بنا کرده بودند واژگون نمودیم.(2)
کلمه «حسنى» ووعده خدا به بنى اسرائیل، همان است که در آیه دیگر، آن را این گونه بیان کرده است:
موسى به قوم خود گفت: از قدرت خدا استعانت بجویید و صبور باشید، به درستى که زمین از آن خدا است و به هر کس از بندگان خود که بخواهد و سرانجام، پیروزى از آن متقیان است.
آنان در پاسخ گفتند: قبل از آن که تو به سوى ما بیایى، مورد شکنجه و
اذیت فرعونیان بوده ایم و بعد از آمدن تو نیز، همچنان مورد اذیّت و شکنجه مى باشیم، موسى به آنان گفت: امید است پروردگار دشمنان شما را هلاک و نابود سازد و خلافت زمین را به شما بسپارد. پس (بدین طریق شما را بیازماید و) بنگرد که شما چگونه عمل مى کنید.(3)
2.(وَلَقَدْ کَتَبْنا فِى الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْر أَنَّ الأرْضَ یَرِثُها عِبادِىَ الصّالِحُونَ)(انبیاء/205).
«پس از آن که در «ذکر»(تورات یا قرآن)(4) نوشتیم، در زبور (نیز) نوشتیم که بندگان صالح من، وارث زمین مى گردند».
براى آگاهى بیشتر از مفاد این آیه، بهتر است آیات قبل از آن را مورد مطالعه قرار دهیم.(5)
حاصل معنى آن آیات این است که خداوند انسانها را به یک آیین دعوت نموده ولى آنان به دو گروه مؤمن و کافر تقسیم شدند و به همین جهت، قانون و حکم خدا نیز در مورد آنها، در دنیا و آخرت دو گونه است:
قانون و سنت خدا در مورد مؤمنان در آخرت این است:
(فَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصّالِحاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلا کُفْرانَ لِسَعْیِهِ وَإِنّا لَهُ کاتِبُونَ)(انبیاء/94).
«هر یک از مؤمنان که عمل شایسته اى انجام دهد سعى و کوشش او کفران نمى شود و در نامه هاى عملشان نوشته و ثبت مى گردد».
و قانون و سنت خدا نسبت به مؤمنان در دنیا چنین مى باشد:
(وَلَقَدْ کَتَبْنا فِى الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْر أَنّ الأَرْضَ یَرِثُها عِبادىَ الصّالِحُونَ)(انبیاء/105).
3.(وَعَدَ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمُ الَّذِى ارْتَضى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنى لا یُشْرِکُونَ شَیْئاً وَمَنْ کَفَرَ بَعْد ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ)(نور/55).
«خداوند به مؤمنان صالح و نیکوکار) از امت اسلام) وعده کرده است که همان گونه که به صالحان امّتهاى گذشته خلافت و حکومت بر زمین اعطاء نمود، به آنها نیز خلافت و حکومت بر زمین را اعطاء نماید و دین آنان (اسلام) را که مورد رضاى او است، ثبات و استقرار بخشد و ترس و هراس آنان را(از دشمن خارجى و منافقان و آشوب گران داخلى) به آسودگى خاطر و امنیّت، مبدّل نماید، تا این که آنان (با کمال آرامش خاطر) مرا پرستش نمایند و هر کس پس از این (نعمت بزرگ الهى را) کفران نموده و راه کفر و نافرمانى خدا را برگزیند، از فاسقان و منحرفان واقعى خواهد بود».
حاصل معنى این آیه این است که خداوند به نیکوکاران با ایمان از امت اسلامى، وعده داده است که در مرحله اى از تاریخ اسلام، جامعه اى را پدید مى آورد که در آن یگانه آیینى که بر زندگى مردم حکومت خواهد کرد، آیین اسلام خواهد بود و امنیّت مطلقى در آن جامعه جهانى فراهم مى گردد که نه از
خارج (چون اصولاً دیگر خارجى تحقّق ندارد) و نه از داخل، قدرتى که بتواند بر علیه نظام حاکم که همان قوانین اسلام است، اقدام کند و مایه سلب آسایش و امنیت اجتماعى گردد، وجود ندارد.
بدیهى است که چنین جامعه اى تاکنون تحقق نپذیرفته است و با توجه به روایات بسیارى که محدّثان شیعى و سنّى نقل کرده اند ویژگى هاى این حکومت جهانى، تنها با عصر ظهور امام عصر (ارواحنا فداه) منطق مى باشد و این همان مرحله پایانى و نهایى قضاء و قدر الهى به عنوان یکى از سنت هاى پایدار بر زندگى و تاریخ بشر مى باشد.
1) قرآن درباره فرعون مى فرماید: (فَاستَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ…)(زخرف/54).
2) (وَأَورَثْنَا الْقَومِ الَّذِینَ کانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقِ الارْضِ وَمَغاربَها الّتى بارَکْنا فیها وَتَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ الْحُسنى عَلى بَنى إِسرائیلَ بِما صَبَرُوا وَدَمَّرْنا ما کانَ یَصْنَعُ فِرعَون وَقَوْمُهُ وَما کانُوا یَعْرِشُونَ)(اعراف/137).
3) (قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ اسْتَعینُوا بِاللهِ وَاصْبِرُوا إِنَّ الارْضَ لِلّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ – قالُوا أُوذِینا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِینا وَمِنْ بَعْدِ ما جِئْتَنا قالَ عَسى رَبُّکُمْ أَنْ یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَیَسْتَخْلِفَکُمْ فِى الأَرْضِ فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ)(اعراف/129ـ 128).
4) اگر مقصود از ذکر، قرآن باشد«بَعد» رتبى است نه زمانى.
5) در تفسیر این آیه و آیات قبل از آن به المیزان :14/330ـ 21مراجعه فرمایید.