از میان دلایل عقلى که در این مورد بیان شده است به سه دلیل روشن اکتفاء ورزیده و در هر یک از این دلایل سه گانه به یک اصل عقلى و توحیدى استناد شده است.
این اصول عبارتند از:
1. عمومیت خلقت یا توحید در خالقیت.
2. «وجود امکانى» بدون استثناء وابسته و نیازمند به وجود واجب(خدا) است.
3. اراده خدا از صفات ذات او است.
به مقتضاى اصل نخست هیچ پدیده اى از قلمرو آفرینش و خلقت خدا بیرون نیست، و در جهان هستى خالق و آفریدگار «اصیل» و «مستقل» جز خدا نیست، و انسان اگر چه پدید آرنده افعال خویش است لکن به حکم این که همه پدیده هاى امکانى و از آن جمله انسان و افعال او مخلوق و آفریده خدا است، و آفرینش و ایجاد خدا همراه اراده و اختیار او است در این صورت افعال انسان متعلق اراده خدا مى باشد.(1)
و با توجه به اصل دوم، وجود امکانى سراسر فقر و نیاز است و نمى تواند بدون تکیه بر واجب جامه هستى بپوشد، فعل انسان نیز یک پدیده امکانى است که تعلق و وابستگى به «واجب الوجود» واقعیت آن را تشکیل مى دهد، در این صورت چگونه مى تواند فعلى بدون تکیه بر قدرت و اراده خدا در جهان تحقق پذیرد؟
آنان که مى اندیشند فعل انسان از قلمرو اراده خدا بیرون است از پیامد نادرست این نظریه غفلت ورزیده اند و براى حفظ حریت و آزادى انسان، اراده و قدرت خدا را محدود کرده و به نوعى «ثنویت» و دو خالقى گرایش پیدا کرده اند و به تعبیر صدرالمتألهین اندیشه این گروه که انسان را در افعال خود
مستقل دانسته اند و آن را از قلمرو اراده خدا بیرون مى سازند، از اندیشه گروهى که بتها و ستارگان را شفیعان درگاه خدا مى دانسته اند، بدتر است.(2)
هیچ نقصى بالاتر از این نیست که در کشور وجود، آنچه را که خدا نخواهد صورت پذیرد یا آنچه را که او اراده نکرده است تحقق یابد.
و بر اساس اصل سوم همان گونه که ذات خدا بر همه پدیده هاى هستى احاطه قیومى دارد (اللهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّوم) اراده او نیز که از صفات ذاتى او است همه پدیده ها و از آن جمله افعال انسان را فرا مى گیرد.
بنابراین لازمه «توحید در خالقیت»«و معلول بودن همه موجودات امکانى» و «ذاتى بودن صفت اراده در خدا» و این است که تمام افعال انسان مُتَعَلق اراده خدا باشد.
1) اللمع، ص 47.
2) اسفار، ج6، ص 370; غایة المرام، ص 64; اللمع، ص 49.