جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

علم پیشین خدا مایه جبری گری است

زمان مطالعه: 3 دقیقه

دومین انگیزه اى که اشاعره را به عقیده جبر سوق داده علم گسترده و پیشین خدا است که بر کلیه کائنات جهان، و از آن جمله افعال انسانها احاطه دارد و چنین علمى از نظر اشاعره و همفکران آنان، مایه سلب اختیار و مجبور بودن بشر در کارهاى اوست این شبهه را مى توان این گونه بیان کرد:

«علم خدا از نخست به کلیه حوادث و رخدادهایى که در جهان واقع مى شود، تعلق گرفته است او از ازل مى داند که فلان پدیده و فعل خاص در کدام روز و در چه شرایطى محقق و عملى خواهد بود، در این صورت انسان یاد شده، از انجام آن کار ناچار و ناگزیر است و ترک آن براى او ممکن نیست، زیرا اندیشه امکان ترک، ملازم با این است که علم خدا صحیح و پا برجا نبوده و آمیخته با جهل بوده باشد، و این بر خلاف فرض ماست که خدا بر همه چیز از ازل آگاه است».

این شبهه، فکر تازه اى نیست، بلکه از زمان دیرین دستاویز جبریان و خصوصاً طرفداران و طالبان آزادى و بى بند و بارى در عمل در سایه عقیده به

«جبر» بوده است و در اشعار منسوب به خیام (که قطعاً غیر آن خیام ریاضى دان مى باشد که در اوائل قرن پنجم درگذشته است) چنین مى خوانیم:

من مى خورم و هر که چو من اهل بود

مى خـوردن من بـه نـزد او سهـل بـود

مى خـوردن من حق ز ازل مى دانست

گـر مـى نخـورم علـم خـدا جهل بود

اشاعره که به خاطر اندیشه «خلقت افعال عباد» از جانب خدا، گرفتار جبر شده اند دست و پا مى کنند تا دیگران را نیز که قائل به این اصل نیستند به جبر سوق دهند، مى گویند خواه ما به «خلق اعمال» قائل باشیم یا نباشیم، امور پنجگانه اى که مسلم و غیر قابل انکار است، هر انسان الهى و خداشناسى را به گرایش به عقیده جبر دعوت مى کند و این امور پنجگانه از نظر آنها عبارت است از:

1. علم ازلى و پیشین خدا.

2. تعلّق اراده ازلى خدا بر افعال انسان.

3. انجام هر عملى، هنگام تحقق یافتن داعى آن، حالت وجوب، و در صورت عدم تحقّق داعى آن، رنگ امتناع مى گیرد و در این صورت براى اختیار، مجال و قلمروى باقى نمى ماند.

4. مسئله ایمان ابولهب، که خداوند از ایمان نیاوردن او خبر داده و در عین حال او را مکلّف به ایمان مى کند، بنابراین، او باید به آنچه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) از آن خبر داده ایمان بیاورد و یکى از آن مطالب، ایمان نیاوردن او است، پس او هم باید ایمان بیاورد و هم ایمان نیاورد، و این جمع میان دو نقیض است که

امرى است محال، و بیرون از قلمرو اختیار انسان مى باشد.

5. تکلیف انسانها به تحصیل «معرفة الله» است که در یک صورت تحصیل حاصل است (اگر آنها به خدا معرفت و شناخت داشته باشند) و در صورت دیگر تکلیف به محال است (اگر هیچ گونه شناختى نسبت به خدا نداشته باشند از وجود و صفات تکلیف کننده غافل و بى خبر باشند و تکلیف انسان غافل، تکلیف به محال است).(1)

مطالب پنج گانه فوق دستاویزهایى است که اشاعره خواسته اند گرایشهاى جبرى خود را با استناد به آنها توجیه نمایند، ما در این کتاب، به تحلیل دو عامل نخست خواهیم پرداخت، و تحلیل سه عامل دیگر را به عهده خواننده گرامى واگذار مى کنیم.

نخست، دستاویز اوّل که همان علم ازلى و پیشین خدا است را مورد بررسى قرا رمى دهیم و هر چند شیوه استدلال به آن را در آغاز بیان کردیم لکن براى آن که با بیان خود استدلال کنندگان آشنا شویم ترجمه کلام مؤلف «مواقف» قاضى عضدالدین ایجى (ت700ـ م757) را از شرح مواقف نقل مى کنیم، نامبرده در این باره چنین مى گوید:

«آنچه را خدا مى داند که بندگان او انجام نخواهند داد، انجام آن براى آنها محال است زیرا در غیر این صورت علم او واقع نما، نخواهد بود، و آنچه از اعمال آنها که علم به تحقق آن دارد، انجام آن براى آنها واجب و حتمى بوده، و ترک آن محال مى باشد و در غیر این صورت علم خدا به جهل منقلب خواهد بود، در این صورت افعال انسانها پیوسته میان دو حالت دور

مى زند:1. ممتنع و محال، 2. واجب و حتمى، و چیزى که از دائره امتناع و وجوب بیرون نباشد، فعل اختیارى نخواهد بود در نتیجه چیزى که دامنگیر قائلان به «خلق اعمال» شده بود، دامنگیر مخالفان این اصل نیز خواهد بود هر چند نه از جهت خلقت اعمال بلکه از جهت علم پیشین خدا که به افعال انسان رنگ امتناع یا وجوب مى بخشد».(2)

این شبهه در نظر فخر رازى به اندازه اى استوار و پا برجا بوده است که گفته است:

«اگر همه خردمندان جهان دور هم گرد آیند، نمى توانند بر این استدلال خرده بگیرند مگر این که مذهب هشام بن حکم شیعى را برگزینند که وى منکر علم پیشین خدا مى باشد».(3)


1) شرح مواقف، ج8، ص 156ـ 157.

2) شرح مواقف، ج8، ص 154، این استدلال را تفتازانى در شرح مقاصد، ج2، ص 130 و فاضل قوشچى در شرح تجرید ص 335 در مبحث علم، و ص 444 در مبحث افعال خدا، و علاّمه حلى در کشف المراد، ط صیدا، ص 189 نیز نقل نموده اند.

3) شرح مواقف، ج8، ص 155.