پیش از بررسى عوامل گرایش اهل حدیث و اشاعره به جبر، یادآور مى شویم که مکتب اهل حدیث از نظر زمان، بر مکتب اشاعره تقدّم دارد و به یک معنا،خود اشعرى از پیروان اهل حدیث و طرفدار مکتب آنان بشمار مى رود.
وى در سخنرانى معروفى که در مسجد جامع بصره ایراد کرد آشکارا از مکتب اعتزال توبه کرد و پیروى خود را از مکتب اهل حدیث و در رأس آن احمد بن حنبل، اعلام نمود.(1)
با این همه میان این دو مکتب، از نظر مسأله «جبر» تفاوتهایى وجود دارد:
1. شیخ اشعرى اگر چه افعال انسان را مخلوق خدا مى داند و براى قدرت انسان در تحقّق افعال او تأثیرى قائل نیست، لکن با طرح نظریه
«کسب»(انسان کاسب اعمال خود مى باشد، نه خالق آن) تلاش کرده است از پى آمدهاى نادرست این عقیده (جبر) و در نتیجه لغو بودن تکالیف و بعثت پیامبران و پاداشها و کیفرها… خود را برهاند.
2. مؤثرترین چیزى که احمد بن حنبل طلایه دار مکتب اهل حدیث به آن توجه کرده است، مسأله قضا و قدر در روایات اسلامى است در حالى که اشعرى به دلایلى عقلى و نقلى دیگر نیز اشاره کرده است.
بنابراین تحقیق و بررسى جامع پیرامون نظریه «جبر» از دیدگاه اهل حدیث و اشاعره در گرو این است که ما همه این عوامل و انگیزه ها و یا لااقل عمده ترین آنها را مورد بحث قرار دهیم.
1) فهرست ابن ندیم در ترجمه و شرح حال ابن ابى بشر، ص 257; وفیات الاعیان ابن خلکان، ج3، ص 285 ، شماره ترجمه 429.