جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

استاد فقید مصر عبده و نظریه جبر

زمان مطالعه: 2 دقیقه

نخستین کسى که این سدّ را شکست و مذهب اختیار را در محیط اهل سنّت عنوان کرد و از آن جانبدارى نمود، استاد فقید، شیخ محمد عبده(1323ـ1266) بود که در رساله توحید خود آشکارا با عقیده جبر مخالفت نمود و آن را مخالف با نداى فطرت و درک خرد و شرایع آسمانى دانست، در اینجا به ترجمه گفتارى از وى مى پردازیم:

«خرد همان طور که بر وجود انسان گواهى مى دهد، همچنان درک مى کند که او در کارهاى خود نیز مختار و آزاد است، او نتیجه کارهاى خود را مى سنجد، و با اراده خود نقشه آنها را مى ریزد، آنگاه با قدرت خود، آن را ایجاد مى نماید و انکار این مطلب مساوى با انکار وجود اوست…

شرایع آسمانى و تکالیف دینى، بر پایه اختیار استوار است… مسأله احاطه علم و اراده مسأله اى است غامض و عقول افراد، به واقعیت آن نائل نمى گردد و هرگز نمى توان به خاطر این مسأله مشکل از یک اصل بدیهى که همان اختیار انسان است، دست برداشت… مسلمانان و مسیحیان در این باره، سخنان زیادى گفته اند، آنان به سه فرقه تقسیم شده اند:

1. کسانى که انسان را نسبت به کارهاى خود مستقل مطلق تصور کرده و این یک نوع غرور است.

2. کسانى که طرفدار جبر بوده، علم و اراده خدا را بر همه چیز حاکم مى دانند.

3. گروهى که در حقیقت به جبر گراییده اند ولى از اسم آن تبرى جسته اند(مقصود مسلک اشعرى است). این نظریه ها موجب هدم شریعت و محو تکالیف و ابطال حکم خرد مى باشند.»

آنگاه نظریه امام الحرمین را یادآور شده است.(1)

ما نظریه امام الحرمین را در مسأله خلق اعمال در جایگاه خود بیان نموده و یادآور خواهیم شد، که نظریه او در میان اشاعره، مطابق نظریه فلاسفه الهى و مؤکِّد مختار بودن انسان است.

استاد فقید مصر، عبده به خاطر دورى از محیط هاى شیعى از عقیده امامیه در مورد افعال انسانى آگاه نبوده و لذا عقاید مسلمانان را در سه گروه فوق منحصر نموده است و اگر او با احادیث اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) و کتب کلامى شیعه آشنایى داشت مسأله را بهتر از این مى شکافت و احاطه علم و اراده خدا را مایه جبر نمى اندیشید و حل آن را از غوامض نمى شمرد.

شاید بتوان این نکته را قاطعانه ابراز نمود که تحوّل فکرى «عبده» مولود ممارست و آشنایى او با نهج البلاغه بوده است که در موقع تبعید به بیروت، براى او دست داد و تا آن روز از وجود چنین کتابى اطلاع نداشت و در همان تبعیدگاه شرحى بر آن نوشت(2) و اتفاقاً همزمان با آشنایى با نهج البلاغه رساله توحید را نیز در تبعیدگاه نگاشت و اگر با این منبع عظیم معارف اسلامى، انس پیدا نمى کرد، نمى توانست فکر خود را از زندان عقیده جبر آزاد سازد و در مسائل عقیدتى آزادنه بیاندیشد.


1) رسالة التوحید، ص 61.

2) به مقدمه رساله توحید مراجعه شود.