جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

الولی (ولى)

زمان مطالعه: 13 دقیقه

الولیّ لغةً

«الولیّ» على وزن فعیل مشتقّ من «ولی» بمعنى القرب والدنوّ(1)

قال الفیومیّ: «الولیّ» فعیل بمعنى فاعل من «ولیه» إِذا قام به، ومنه «اَللّهُ وَلِیُّ اَلَّذِینَ آمَنُوا»(2) و «الولیّ» بمعنى مفعول فی حقّ المطیع فیقال: المؤمن ولیّ اللّه(3)

قال ابن الأَثیر: فی أَسماء اللّه تعالى «الولیّ» هو الناصر. وقیل: المتولّی لأُمور العالم والخلائق، القائم بها(4)

الولیّ فی القرآن والحدیث

إِنّ مشتقّات مادّة «ولی» قد نسبت إِلى اللّه تعالى زُهاء ستّ و أَربعین مرّة، وقد وردت صفة «الولیّ» بصیغة الإفراد والجمع ثلاثا وعشرین مرّةً، کما حصرت سبعُ آیات

واژه‌شناسى «ولىّ»

صفت «ولىّ» (سرپرست)»، بر وزن «فعیل» است که از ریشه ی «ولى» به معناى قُرب و نزدیکى برگرفته شده است.

فیّومى گفته است: ولىّ، بر وزن «فعیل» به معناى «فاعل»، از «وَلِیَه؛ سرپرست او شد» برگرفته شده است و از همین معناست «اَللّهُ وَلِیُّ اَلَّذِینَ آمَنُوا؛ خدا سرپرست کسانى است که ایمان آورده‌اند»… و «ولىّ» به معناى «مفعول»، در مورد شخص فرمان‌بردار به کار مى‌رود و [با این معنا] گفته مى‌شود: «المؤمن ولىّ اللّه»؛ یعنى مؤمن، تحت سرپرستى خداست.

ابن اثیر گفته است: ولىّ، در نام‌هاى خدا، به معناى یارى‌رسان است و گفته شده به معناى سرپرست و عهده‌دار کارهاى جهان و آفریدگان است.

ولىّ، در قرآن و حدیث

در قرآن کریم، برگرفته‌ها از ریشه ی «ولى»، 46 بار به خدا نسبت داده شده است و صفت «ولىّ» به صورت مفرد و جمع، 23 بار به کار رفته است: در هفت آیه،

صفة «الولیّ» مع صفة «النَّصیر» فی اللّه عز و جل(5)، کما انحصرت الولایة فی اللّه تعالى فی أَربع آیات(6)، وقد ذکرت عشر آیات أَنّ اللّه ولیّ المؤمنین والخاصّة من النَّاس(7)، وجاءت صفة «الولیّ» مع صفة «الحمید» فی آیة واحدة(8)، وورد تعبیر «کفى باللّه ولیّا» فی آیة واحدة أَیضا(9)

عندما تنسب الآیات والأَحادیث صفة «الولیّ» إِلى اللّه، فهی ترید القائم بالأُمور، أمّا مناسبة هذا المعنى للمعنى الأَصلیّ لمادّة «ولى» أی: القرب والدنوّ، فیبدو أنّ بین الولیّ بمعنى الفاعل، والولیّ بمعنى المفعول قُربا؛ لأنّ الولیّ بمعنى المفعول یتبع الولیّ بمعنى الفاعل، فلا افتراق ولا انفصال بینهما، بل بینهما فی الحقیقة صلة إِشراف وطاعة ودّیّة قائمة على الاعتقاد.

إنّنا نلاحظ فی بعض الآیات والأَحادیث أنّ الولایة قد انحصرت فی اللّه وحده حینا، وولایته سبحانه بالنسبة إِلى جمیع الموجودات هی المقصودة حقّا، لکنّها اختصّت بثلّة خاصّة کالمؤمنین حینا آخر، فیتسنى لنا أن نقول فی هذا المجال أنّ ولایة اللّه تنقسم إلى ولایة عامّة وولایة خاصّة، فولایته العامّة سبحانه تشمل جمیع الموجودات، ذلک أنّه تعالى قائم بأُمور جمیع الموجودات فی العالم. أمّا ولایته الخاصّة فتقتصر على من رضی بولایته الشرعیّة- جلّ شأنه- واتّبع تعالیمه

صفت «ولىّ» همراه با صفت «نصیر» به خدا اختصاص داده شده است، همان طور که در چهار آیه، «سرپرستى»، در خداى متعال منحصر شده است. ده آیه خدا را سرپرست مؤمنان و گروه خاصّى از مردم ذکر کرده است و در یک آیه صفت «ولىّ» همراه با صفت «حمید» و در یک آیه، جمله ی «کَفى بِاللّهِ وَلِیًّا؛ خدا، براى سرپرستى، بسنده است» آمده است.

در آیات و احادیث، وقتى صفت «ولىّ» به خدا نسبت داده مى‌شود، مقصود، این است که او سرپرست کارهاست. در مورد مناسبت این معنا با معناى اصلى ریشه ی «ولى»، یعنى قُرب و نزدیکى، چنین مى‌نماید که میان ولىّ به معناى فاعل (سرپرست) و ولىّ به معناى مفعول (سرپرستى شده / فرمان‌بردار) نزدیکى وجود دارد؛ زیرا «ولىّ» به معناى مفعول، از «ولىّ» به معناى فاعل، دنباله‌روى مى‌کند و میان آن دو، فاصله و جدایى نمى‌افتد؛ بلکه در واقع، میان این دو، رابطه ی سرپرستى و فرمان‌بردارى دوستانه و مبتنى بر اعتقاد وجود دارد.

در آیات و احادیث، گاه ولایت (سرپرستى)، در خدا منحصر شده است که در واقع، سرپرستى خدا نسبت به همه ی موجودات، مورد نظر است؛ امّا گاه، سرپرستى خدا مختصّ عدّه‌اى خاص (مثل مؤمنان) دانسته شده است. در این باره مى‌توان گفت: ولایت خدا به دو قسم ولایت عام و ولایت خاص، تقسیم مى‌شود.

ولایت عامّ خداى سبحان، شامل همه ی موجودات مى‌شود؛ چرا که خدا، سرپرست همه ی موجودات جهان است؛ امّا ولایت خاصّ خدا، تنها شامل کسانى مى‌شود که با خشنودى، ولایت شرعى خدا را قبول کرده‌اند و از فرمان‌هاى او

و أَحکامه طوعا، ویتولّى اللّه تعالى ولایته بالنسبة إلى أَمثال هؤلاء عن طریق إِرسال الرسل وإِنزال الشرائع، وکذلک الإمدادات الخاصّة.

90 / 1

هُوَ الوَلِیُّ

الکتاب

«أَمِ اِتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ فَاللّهُ هُوَ اَلْوَلِیُّ وَ هُوَ یُحْیِ اَلْمَوْتى وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ».(10)

«قُلْ أَغَیْرَ اَللّهِ أَتَّخِذُ وَلِیًّا فاطِرِ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ هُوَ یُطْعِمُ وَ لا یُطْعَمُ قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ».(11)

«هُنالِکَ اَلْوَلایَةُ لِلّهِ اَلْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَواباً وَ خَیْرٌ عُقْباً».(12)

الحدیث

5474. الإمام علیّ علیه السلام: مولایَ یا مولایَ أَنتَ المَولى و أَنَا العَبدُ، وهَل یَرحَمُ العَبدَ إِلاَّ المَولى.(13)

5475. الإمام زین العابدین علیه السلام: اللّهُمَّ أَنتَ الوَلِیُّ المُرشِدُ، وَالغَنِیُّ المُرفِدُ(14)، وَالعَونُ المُؤَیِّدُ.(15)

پیروى مى‌کنند، و خدا نیز از طریق فرستادن پیامبران و شریعت‌ها و نیز امدادهاى خاص، سرپرستى خود را در باره ی این افراد، اجرا مى‌کند.

90 / 1

او سرپرست است

قرآن

«یا آنها جز خدا سرپرستانى گرفته‌اند، در حالى که تنها خدا سرپرست است و اوست که مردگان را زنده مى‌کند و او بر هر چیزى تواناست».

«بگو: آیا جز خدا را سرپرست بگیرم؛ همان که پدید آورنده ی آسمان‌ها و زمین است و مى‌خوراند و خورانده نمى‌شود؟ بگو: بى گمان، من فرمان یافته‌ام که نخستین کسى باشم که [به فرمان او] گردن نهاده است، و [خدا به من دستور داده که:] از مشرکان مباش».

«آن‌جا، سرپرستى، از آنِ خداى حقّ است. او از جهت [دادن] پاداش، بهترین، و از جهت [مشخّص کردن]سرانجام، نیکوترین است».

حدیث

5474. امام على علیه السلام: سرور من، اى سرور من! تویى سرور و منم بنده، و آیا کسى جز سرور، به بنده رحم مى‌کند؟!

5475. امام زین العابدین علیه السلام: خدایا! تویى سرپرست و راهنما، و بى‌نیاز و بخشنده، و یاور و پشتیبان.

90 / 2

وَلِیُّ المُؤمِنینَ

الکتاب

«إِنَّ أَوْلَى اَلنّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اِتَّبَعُوهُ وَ هذَا اَلنَّبِیُّ وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ اَللّهُ وَلِیُّ اَلْمُؤْمِنِینَ».(16)

«إِنَّهُمْ لَنْ یُغْنُوا عَنْکَ مِنَ اَللّهِ شَیْئاً وَ إِنَّ اَلظّالِمِینَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ اَللّهُ وَلِیُّ اَلْمُتَّقِینَ».(17)

«اَللّهُ وَلِیُّ اَلَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ اَلظُّلُماتِ إِلَى اَلنُّورِ وَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ اَلطّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ اَلنُّورِ إِلَى اَلظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ اَلنّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ».(2)

«لَهُمْ دارُ اَلسَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِیُّهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ».(18)

«قُلْ لَنْ یُصِیبَنا إِلاّ ما کَتَبَ اَللّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَ عَلَى اَللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ اَلْمُؤْمِنُونَ».(19)

«بَلِ اَللّهُ مَوْلاکُمْ وَ هُوَ خَیْرُ اَلنّاصِرِینَ».(20)

«ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اَللّهِ مَوْلاهُمُ اَلْحَقِّ أَلا لَهُ اَلْحُکْمُ وَ هُوَ أَسْرَعُ اَلْحاسِبِینَ».(21)

الحدیث

5476. رسول اللّه صلى الله علیه و آله: یا وَلِیَّ المُؤمِنینَ أَنتَ المُستَعانُ، وعَلَیکَ المُعَوَّلُ(22)، وإِلَیکَ المُشتَکى، وبِکَ المُستَغاثُ، و أَنتَ المُؤَمَّلُ وَالرَّجاءُ وَالمُرتَجى لِلآخِرَةِ وَالأُولى.(23)

90 / 2

سرپرست مؤمنان

قرآن

«بى‌گمان، نزدیک‌ترین مردم به ابراهیم، کسانى هستند که از او پیروى کردند و [نیز] این پیامبر و آنان که ایمان آوردند، و خدا سرپرست مؤمنان است».

«آنها [که آگاهى ندارند،] هرگز تو را از خدا بى‌نیاز نمى‌کنند، و برخى ستمکارانْ سرپرست برخى دیگرند، و خدا سرپرست پرهیزگاران است».

«خدا، سرپرست کسانى است که ایمان آورده‌اند. او آنان را از تاریکى‌ها به روشنایى بیرون مى‌برد و کسانى که کافر شده‌اند، طاغوت‌ها، سرپرست آنان‌اند که آنها را از روشنایى به تاریکى‌ها بیرون مى‌برند. آنان، همراهان آتش‌اند و در آن، جاودان‌اند».

«براى آنهاست سراى آرامش در نزد پروردگارشان، و او، به خاطر آنچه مى‌کردند، سرپرست آنهاست».

«بگو: به ما نمى‌رسد، جز آنچه خدا براى ما نوشته است. او سرور ماست، پس مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل کنند».

«بلکه خدا سرور شماست، و او بهترین یارى‌رسان است».

«آن‌گاه به سوى خدا که سرور حقیقى‌شان است، بازگردانده مى‌شوند. بدانید که فرمان، از آنِ اوست، و او پُرشتاب‌ترینِ شمارشگران است».

حدیث

5476. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: اى سرپرست مؤمنان! تویى به یارى خواسته شده، که بر تو تکیه مى‌شود، و به تو شکایت آورده مى‌شود، و از تو دادرسى طلب مى‌شود، وتویى آرزو و امید، که در آخرت و دنیا امیدوارى به توست.

5477. عنه صلى الله علیه و آله: اللّهُمَّ أَنتَ ثِقَتی عِندَ شِدَّتی، ورَجائی عِندَ کُربَتی، وعُدَّتی عِندَ الأُمورِ الَّتی تَنزِلُ بی، فَأَنتَ وَلِیِّی فی نِعمَتی، وإِلهی وإِلهُ آبائی، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ.(24)

5478. عنه صلى الله علیه و آله: اللّهُمَّ أَنتَ ثِقَتی فی کُلِّ کَربٍ، و أَنتَ رَجائی فی کُلِّ شِدَّةٍ، و أَنتَ لی فی کُلِّ أَمرٍ نَزَلَ بی ثِقَةٌ وعُدَّةٌ، وکَم مِن کَربٍ… أَنزَلتُهُ بِکَ وشَکَوتُهُ إِلَیکَ راغِبا فیهِ إِلَیکَ عَمَّن سِواکَ فَفَرَّجتَهُ وکَشَفتَهُ، فَأَنتَ وَلِیُّ کُلِّ نِعمَةٍ وصاحِبُ کُلِّ حاجَةٍ ومُنتَهى کُلِّ رَغبَةٍ، فَلَکَ الحَمدُ کَثیرا ولَکَ المَنُّ فاضِلاً.(25)

5479. الإمام علیّ علیه السلام: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ اَلَّذِی خَلَقَ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضَ وَ جَعَلَ اَلظُّلُماتِ وَ اَلنُّورَ ثُمَّ اَلَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ»(26)، لا نُشرِکُ بِاللّهِ شَیئا، ولا نِتَّخِذُ مِن دونِهِ وَلیّا. وَالحَمدُ للّهِ‌ِ الَّذی لَهُ ما فِی السَّماواتِ وما فِی الأَرضِ، ولَهُ الحَمدُ فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ وهُوَ الحَکیمُ الخَبیرُ، «یَعْلَمُ ما یَلِجُ فِی اَلْأَرْضِ وَ ما یَخْرُجُ مِنْها وَ ما یَنْزِلُ مِنَ اَلسَّماءِ وَ ما یَعْرُجُ فِیها وَ هُوَ اَلرَّحِیمُ اَلْغَفُورُ»(27)(28)

5477. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خدایا! تویى مورد اعتماد من در سختى‌ام، و امید من در گرفتارى‌ام، و ساز و برگ منى در امورى که بر من مقدّر مى‌کنى. پس تو در نعمت من، سرپرست منى، و خداى من و خداى پدران منى. بر محمّد و خاندان او درود فرست!

5478. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خدایا! تویى مورد اعتماد من در هر گرفتارى، و تویى امید من در هر سختى، و تویى مورد اعتماد و ساز و برگم در هر چه بر من فرود مى‌آید، و چه بسیار گرفتارى‌اى که… به آستان تو آوردم و شکایتش را براى تو بردم، در حالى که از غیر تو به سوى تو روى گردانده بودم، پس تو آن را گشودى و برطرف کردى. پس تویى صاحب ‌اختیار هر نعمت، و همراه هر نیاز، و نهایت هر خواستن. پس ستایش بسیار، از آنِ توست و گشاده‌دستى بیش از استحقاق، براى توست.

5479. امام على علیه السلام: ستایش، براى خدایى است که آسمان‌ها و زمین را آفرید و تاریکى‌ها و روشنایى را ساخت؛ امّا کسانى که به پروردگارشان کفر ورزیدند، [از خدا و راه درست،] منصرف مى‌شوند. چیزى را شریک خدا نمى‌کنیم، و جز او را سرپرست نمى‌گیریم.

و ستایش، براى خدایى است که آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست، و ستایش، در دنیا و آخرت براى اوست، و اوست فرزانه ی آگاه. آنچه را در زمین وارد مى‌شود و آنچه را از آن بیرون مى‌آید و آنچه را از آسمان فرود مى‌آید و آنچه را در آن بالا مى‌رود، [همه را] مى‌داند، و اوست مهربانِ آمرزگار.

5480. الإمام زین العابدین علیه السلام: اللّهُمَّ أَنتَ وَلِیُّ الأَصفِیاءِ وَالأَخیارِ، ولَکَ الخَلقُ وَالاِختِیارُ.(29)

5481. عنه علیه السلام: سَیِّدی، أَکثَرتَ عَلَیَّ مِنَ النِّعَمِ و أَقلَلتُ لَکَ مِنَ الشُّکرِ، فَکَم لَکَ عِندی مِن نِعمَةٍ لا یُحصیها أَحَدٌ غَیرُکَ… فَوَجَدتُکَ یا مَولایَ نِعمَ المَولى ونِعمَ النَّصیرُ، وکَیفَ لا أَشکُرُکَ یا إِلهی، أَطلقَتَ لِسانی بِذِکرِکَ رَحمَةً لی مِنکَ، و أَضَأتَ لی بَصَری بِلُطفِکَ حُجَّةً مِنکَ عَلَیَّ، وسَمِعَت أُذُنایَ بِقُدرَتِکَ نَظَرا مِنکَ، ودَلَلتَ عَقلی عَلى تَوبیخِ نَفسی.(30)

5482. الإمام الصادق علیه السلام: العالِمُ بِزَمانِهِ لا تَهجُمُ عَلَیهِ اللَّوابِسُ(31) وَالحَزمُ مَساءَةُ الظَّنِّ، وبَینَ المَرءِ وَالحِکمَةِ نِعمَةُ العالِمِ، وَالجاهِلُ شَقِیٌّ بَینَهُما، وَاللّهُ وَلِیُّ مَن عَرَفَهُ وعَدُوُّ مَن تَکَلَّفَهُ، وَالعاقِلُ غَفورٌ وَالجاهِلُ خَتورٌ(32)(33)

5483. عنه علیه السلام: یا مَن قَلَّ شُکری لَهُ فَلَم یَحرِمنی، وعَظُمَت خَطیئَتی فَلَم یَفضَحنی، ورَآنی عَلَى المَعاصی فَلَم یَجبَهنی(34)، وخَلَقَنی لِلَّذی خَلَقَنی لَهُ فَصَنَعتُ غَیرَ الَّذی خَلَقَنی لَهُ، فَنِعمَ المَولى أَنتَ یا سَیِّدی وبِئسَ العَبدُ أَنَا، وَجَدتَنی ونِعمَ الطّالِبُ أَنتَ رَبّی وبِئسَ المَطلوبُ أَنَا أَلفَیتَنی، عَبدُکَ وَابنُ عَبدِکَ وَابنُ أَمَتِکَ بَینَ یَدَیکَ ما شِئتَ صَنَعتَ بی.(35)

5484. الکافی عن عبد الرحمن بن سیابة: أَعطانی أَبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام هذَا الدُّعاءَ:

5480. امام زین العابدین علیه السلام: خدایا! تو سرپرست برگزیدگان و نیکانى، و آفرینش و گزینش، از آنِ توست.

5481. امام زین العابدین علیه السلام: آقاى من! نعمت‌ها را بر من افزون ساختى، و براى تو سپاس اندک کردم. چه بسیار نعمتِ تو در نزد من است که کسى جز تو آن را شمار نمى‌تواند کرد…! پس تو را- اى سرورم- بهترین سرور و نیکوترین یاور یافتم، و چگونه تو را سپاس نگویم، اى خداى من؟ زبان مرا از روى رحمتت به من، به یادت گشودى و بینایى مرا به لطف و مهربانى‌ات، برایم روشن کردى تا دلیلى از سوى تو بر من باشد، و گوش‌هایم از روى عنایتت بر من، با توانایى‌ات شنوا گشت، و خِرد مرا به سرزنش نفْسم راهنمایى کردى.

5482. امام صادق علیه السلام: اشتباهات، بر زمان‌شناس نمى‌تازند و دوراندیشى [مایه ی] بدگمانى است، و نعمت دانشمند، واسطه ی میان انسان و فرزانگى است، و نادان، میان این دو (عالم و متعلّم) بدبخت است، و خدا سرپرست کسى است که او را شناخت، و دشمن کسى است که درباره ی خدا خود را به تکلّف انداخت، و خردمند، گذشت کننده است و نادان، فریبکار.

5483. امام صادق علیه السلام: اى کسى که سپاس من براى او اندک شد؛ امّا مرا [از نعمت‌هایش] محروم نکرد، و اشتباهم بزرگ شد؛ امّا مرا رسوا نکرد، و مرا در نافرمانى‌ها دید؛ امّا با من برخورد نکرد، و مرا براى آن هدفى آفرید که به خاطرش مرا آفرید؛ امّا من براى آن هدفى که مرا آفرید، عمل نکردم! پس نیکو سرورى هستى- تو اى آقاى من- و بد بنده‌اى هستم من. مرا یافتى، در حالى که تو پروردگارم نیکو خواستارى، و من بد خواسته شده‌اى هستم که یافته‌اى! بنده ی تو و فرزند بنده ی تو و فرزند کنیز تو در پیشگاه توست تا هر چه مى‌خواهى درباره ی من، آن کنى.

5484. الکافى به نقل از عبد الرحمن بن سَیابه: امام صادق علیه السلام این دعا را به من بخشید:

الحَمدُ للّهِ‌ِ وَلِیِّ الحَمدِ و أَهلِهِ ومُنتَهاهُ ومَحَلِّهِ، أَخلَصَ مَن وَحَّدَهُ، وَاهتَدى مَن عَبَدَهُ، وفازَ مَن أَطاعَهُ، و أَمِنَ المُعتَصِمُ بِهِ.(36)

5485. الکافی عن علیّ بن أسباط عنهم علیهم السلام: فیما وَعَظَ اللّهُ عز و جل بِهِ عیسى علیه السلام:… یا عیسى، کُلُّ وَصفی لَکَ نَصیحَةٌ، وکُلُّ قَولی لَکَ حَقٌّ و أَنَا الحَقُّ المُبینُ، فَحَقّا أَقولُ: لَئِن أَنتَ عَصَیتَنی بَعدَ أَن أَنبَأتُکَ، ما لَکَ مِن دونی وَلِیٌّ ولانَصیرٌ.(37)

90 / 3

وَلِیٌّ فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ

الکتاب

«رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ اَلْمُلْکِ وَ عَلَّمْتَنِی مِنْ تَأْوِیلِ اَلْأَحادِیثِ فاطِرَ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ أَنْتَ وَلِیِّ فِی اَلدُّنْیا وَ اَلْآخِرَةِ تَوَفَّنِی مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِی بِالصّالِحِینَ».(38)

الحدیث

5486. الإمام الصادق علیه السلام- فِی الدُّعاءِ-: أَعوذُ بِکَ مِن قَلبٍ لایَخشَعُ، ومِن عَینٍ لا تَدمَعُ، وصَلاةٍ لا تُقبَلُ، أَجِرنا مِن سوءِ الفِتَنِ، یا وَلِیَّ الدُّنیا وَالآخِرَةِ.(39)

ستایش براى خداست که داراى ستایش و سزاوار آن و نهایت آن و جایگاه آن است. هر که او را یگانه دانست، اخلاص ورزید، و هر که او را پرستش کرد، راه یافت، و هر که فرمانش برد، رستگار شد، و پناه آورنده به او ایمنى یافت.

5485. الکافى- به نقل از على بن اسباط، از معصومان علیهم السلام-: از جمله ی آنچه خدا به عیسى علیه السلام‌ پند داد، این است: «… اى عیسى! هر چه براى تو توضیح دادم، پند است، و همه ی سخنانم به تو، راست است و منم حقّ روشن. پس به حق مى‌گویم که اگر مرا پس از آن‌ که تو را آگاه ساختم، نافرمانى کنى، در برابر من، سرپرست و یاورى براى تو نیست».

90 / 3

سرپرست در دنیا و آخرت

قرآن

«[یوسف گفت:] پروردگارا! به من از فرمان‌روایى دادى و از تعبیر خواب‌ها آموختى. اى پدید آورنده ی آسمان‌ها و زمین! تو در دنیا و آخرت، سرپرست منى. مرا گردن نهاده (مسلمانْ) بمیران و به شایستگان بپیوند».

حدیث

5486. امام صادق علیه السلام- در دعا-: [خدایا!] از دلى که نمى‌ترسد و از چشمى که نمى‌گرید و از نمازى که پذیرفته نمى‌شود، به تو پناه مى‌برم. به ما در گرفتارى‌هاى سخت، پناه بده، اى سرپرست دنیا و آخرت!

90 / 4

الوَلِیُّ الحَمیدُ

«وَ هُوَ اَلَّذِی یُنَزِّلُ اَلْغَیْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا وَ یَنْشُرُ رَحْمَتَهُ وَ هُوَ اَلْوَلِیُّ اَلْحَمِیدُ».(8)

90 / 5

کَفى بِهِ وَلِیّا

«وَ اَللّهُ أَعْلَمُ بِأَعْدائِکُمْ وَ کَفى بِاللّهِ وَلِیًّا وَ کَفى بِاللّهِ نَصِیراً».(9)

90 / 6

لَیسَ دونَهُ وَلِیٌّ

«أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اَللّهَ لَهُ مُلْکُ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اَللّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ».(40)

«وَ لا تَرْکَنُوا إِلَى اَلَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ اَلنّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اَللّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ».(41)

«وَ مَنْ یُضْلِلِ اَللّهُ فَما لَهُ مِنْ وَلِیٍّ مِنْ بَعْدِهِ وَ تَرَى اَلظّالِمِینَ لَمّا رَأَوُا اَلْعَذابَ یَقُولُونَ هَلْ إِلى مَرَدٍّ مِنْ سَبِیلٍ».(42)

«لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اَللّهِ إِنَّ اَللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اَللّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ».(43)

90 / 4

سرپرستِ ستوده

«و اوست کسى که باران را پس از آن که [مردم از آمدنش] ناامید شدند، فرو مى‌فرستد و رحمت خود را مى‌گستراند، و اوست سرپرستِ ستوده».

90 / 5

سرپرستى بَسَنده است

«و خدا به دشمنان شما داناتر است، و خدا سرپرستى بسنده است و خدا، یاورى بسنده است».

90 / 6

جز او، سرپرستى نیست

«آیا نمى‌دانى که فرمان‌روایىِ آسمان‌ها و زمین، از آنِ خداست، و براى شما جز خدا سرپرست و یاورى نیست؟».

«و به کسانى که ستم کردند، مگرایید، که آتش [جهنّم] به شما خواهد رسید، و براى شما جز خدا سرپرستى نیست. آن‌گاه یارى نمى‌شوید».

«و هر که را خدا در گم‌راهى بگذارد [و راهنمایى نکند]، پس براى او سرپرستى پس از وى نیست، و ستمکاران را خواهى دید که چون عذاب را بینند، مى‌گویند: آیا براى بازگشت، راهى هست؟».

«او (آدمى) را از پیش رو و پشتِ سر، دنبال کنندگانى [از فرشتگان] است که به فرمان خدا، او را نگاهبانى مى‌کنند. بى‌گمان، خدا آنچه را گروهى دارند، دگرگون نمى‌کند تا آن‌گاه که آنچه را در خودشان است، دگرگون کنند، و چون خدا براى گروهى بدى بخواهد، بازگشتى براى آن نیست، و آنان را جز او سرپرستى نیست».

«وَ أَنْذِرْ بِهِ اَلَّذِینَ یَخافُونَ أَنْ یُحْشَرُوا إِلى رَبِّهِمْ لَیْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِیٌّ وَ لا شَفِیعٌ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ».(44)

90 / 7

وَلِیُّ الإِعطاءِ وَالمَنعِ

5487. الإمام علیّ علیه السلام: اللّهُمَّ صُن وَجهی بِالیَسارِ، ولا تَبذُل جاهی(45) بِالإِقتارِ؛ فَأَستَرزِقَ طالِبی رِزقِکَ، و أَستَعطِفَ شِرارَ خَلقِکَ، و أُبتَلى بِحَمدِ مَن أَعطانی، و أُفتَتَنَ بِذَمِّ مَن مَنَعَنی، و أَنتَ مِن وَراءِ ذلِکَ کُلِّهِ وَلِیُّ الإِعطاءِ وَالمَنعِ.(46)

«و با آن (قرآن)، کسانى را هشدار بده که از گردآورده شدنشان در نزد پروردگارشان مى‌ترسند، در حالى که جز او سرپرست و شفاعتگرى ندارند؛ باشد که پرهیزگارى کنند».

90 / 7

صاحب‌اختیارِ بخشیدن و باز داشتن

5487. امام على علیه السلام: خدایا! به توانگرى، آبرویم را نگاه دار، و به تنگ‌دستى، منزلتم را تباه مکن. تا از روزى‌خواهانت روزى بخواهم، و از آفریدگان بدکارت، مهربانى بخواهم، و به ستایش کسى گرفتار شوم که به من بخشش کرده، و به نکوهش کسى دچار شوم که [بخشش را] از من باز داشته است و حال آنکه از پسِ همه ی اینها، تویى صاحب‌ اختیارِ بخشیدن و بازداشتن.


1) الصحاح: ج 6 ص 2528، معجم مقاییس اللغة: ج 6 ص 141، المصباح المنیر: ص 672.

2) البقرة: 257.

3) المصباح المنیر: ص 672.

4) النهایة: ج 5 ص 227.

5) البقرة: 107، التوبة: 116، الکهف: 26؛ العنکبوت: 22، الأحزاب: 65، 17، الشورى: 31.

6) الأنعام: 51، 70، هود: 113، الشورى: 9.

7) البقرة: 257، آل عمران: 68، 122، النساء: 173، المائدة: 55، الأنعام: 127، الأعراف: 196، سبأ: 41، الجاثیة: 19، یوسف: 101.

8) الشورى: 28.

9) النساء: 45.

10) الشورى: 9.

11) الأنعام: 14.

12) الکهف: 44.

13) المزار الکبیر: ص 174، المزار للشهید الأوّل: ص 249، بحار الأنوار: ج 94 ص 110 ح 15.

14) الرِّفْدُ: العَطَاءُ والصِّلَةُ (الصحاح: ج 2 ص 475).

15) بحار الأنوار: ج 94 ص 154 ح 22 نقلاً عن کتاب أنیس العابدین.

16) آل عمران: 68.

17) الجاثیة: 19.

18) الأنعام: 127.

19) التوبة: 51. راجع: البقرة: 286.

20) آل عمران: 150. راجع: التحریم: 2 و 4، محمّد: 11.

21) الأنعام: 62. راجع: یونس: 30.

22) عَوَّلْتُ على الشیء: اعتمدت علیه (المصباح المنیر: ص 438).

23) البلد الأمین: ص 421، بحار الأنوار: ج 93 ص 267 ح 1.

24) مصباح المتهجد ص 16 ح 15، فلاح المسائل: ص 145 ح 64 عن الحسن بن ابراهیم بن عبد الله عن الامام الصادق عن آبائه علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله، الدعوات ص 232ح 645 بحار الانوار: ج 81 ص 243ح 28 و راجع کتاب من لایحضره الفقیه: ج 4،ص 188 ح 5431 وکنز العمّال: ج 2 ص 236 ح 3909.

25) مهج الدعوات: ص 93، الکافی: ج 2 ص 578 ح 5 عن بکر بن محمّد عن الإمام الصادق علیه السلام، تهذیب‌ الأحکام: ج 3 ص 84 ح 239 عن علیّ بن عبد اللّه عن أبیه عن جدّه عن الإمام الحسین عن الإمام علیّ علیه السلام، الأمالی للمفید: ص 273 ح 4 عن الریّان بن الصلت عن الإمام الرضا علیه السلام، الإرشاد: ج 2 ص 96 عن الإمام زین العابدین عن الإمام الحسین علیهما السلام، بحار الأنوار: ج 94 ص 211 ح 4.

26) الأنعام: 1.

27) سبأ: 2.

28) کتاب من لایحضره الفقیه: ج 1 ص 514 ح 1482، مصباح المتهجّد: ص 659 ح 728 عن عبد اللّه الأزدی، بحار الأنوار: ج 91 ص 29 ح 5.

29) بحار الأنوار: ج 94 ص 172 ح 22 نقلاً عن کتاب أنیس العابدین.

30) الإقبال: ج 2 ص 115، بحار الأنوار: ج 98 ص 237 ح 4.

31) اللُّبْسُ: اختلاط الأمر (لسان العرب: ج 6 ص 204).

32) الخَتْرُ: الغَدْرُ (النهایة: ج 2 ص 9).

33) الکافی: ج 1 ص 26 ح 29 عن المفضّل بن عمر، تحف العقول: ص 356، بحار الأنوار: ج 78 ص 269 ح 109.

34) الجَبْهُ: الاستقبال بالمکروه (النهایة: ج 1 ص 237).

35) الکافی: ج 2 ص 594 ح 33 عن أبی بصیر، الإقبال: ج 1 ص 129، بحار الأنوار: ج 97 ص 334 ح 1.

36) الکافی: ج 2 ص 590 ح 31.

37) الکافی: ج 8 ص 131 و ص 140 ح 103، تحف العقول: ص 500، الأمالی للصدوق: ص 613 ح 842 وفیه «کلّ وصیّتی» بدل «کلّ وصفی»، بحار الأنوار: ج 14 ص 298 ح 14.

38) یوسف: 101. راجع: آل عمران: 122، الأعراف: 155 و 196، سبأ: 41.

39) تهذیب الأحکام: ج 3 ص 94 ح 253 عن معتب، مصباح المتهجّد: ص 570 ح 676، المزار الکبیر: ص 239 ح 6 عن یوسف الکناسی ومعاویة بن عمّار، الإقبال: ج 1 ص 332، بحار الأنوار: ج 98 ص 136 ح 3.

40) البقرة: 107. راجع: البقرة: 120، السجدة: 4، الشورى: 8 و 31، التوبة: 116، الرعد: 37، الکهف: 26، العنکبوت: 22، النساء: 123.

41) هود: 113. راجع: الأعراف: 3 و 30، هود: 20، الرعد: 16، الکهف: 102، الفرقان: 18، العنکبوت: 41، الزمر: 3، الشورى: 6 و 46، الجاثیة: 10، الأحقاف: 32.

42) الشورى: 44.

43) الرعد: 11.

44) الأنعام: 51. راجع: الأنعام: 70.

45) الجَاهُ: القُدْرةُ والمنزلة (الصحاح: ج 6 ص 2231).

46) نهج البلاغة: الخطبة 225، الصحیفة السجّادیّة: ص 87 الدعاء 20 نحوه، الدعوات: ص 133 ح 330، بحار الأنوار: ج 94 ص 230 ح 5.