النُّور لغةً
«النور» فی اللغة بمعنى الضوء والضیاء، وهو خلاف الظلمة(1)، والنُّور هو الظاهر الذی به کلّ ظهور، فالظاهر فی نفسه، المُظهِر لغیره یسمّى نورا(2)
النُّور فی القرآن والحدیث
لقد وصف القرآن الکریم، اللّه سبحانه بأنّه نور، وذلک فی قوله: «اَللّهُ نُورُ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ»(3)، و أُضیف النُّور إِلى اللّه تعالى فی خمس آیات بشکل نور اللّه(4)، ونسبت آیات عدیدة، جَعْل النُّور، وإِنزال النُّور، وإِخراج النَّاس من الظلمات إِلى النُّور، إِلى اللّه(5)
واژهشناسى «نور»
واژه ی «نور»، مصدر است و در لغت، به معناى روشنایى و درخشندگى و متضادّ «ظلمت (تاریکى)» است. «نور»، یعنى چیزى که روشن است و هر چیز روشنى، به واسطه ی آن روشن مىشود. پس چیزى که خودش روشن است و غیر خودش را روشن مىکند، «نور» نامیده مىشود.
نور، در قرآن و حدیث
قرآن کریم، خداى سبحان را در آیه ی «خدا، نور آسمانها و زمین است» با «نور» توصیف کرده است. در پنج آیه، نور به «خدا» اضافه شده و به صورت «نُورَ اَللّهِ» به کار رفته است. نیز در آیات متعدّدى، قرار دادن نور، فرو فرستادن نور، وبیرون آوردن مردم از تاریکىها به سوى نور، به خدا نسبت داده شده است.
همان طور که اشاره شد، در قرآن کریم، «نور» به صورتهاى مختلف به خدا نسبت داده شده است. گاه خدا با «نور» توصیف شده و گاه نور، آفریده ی خدا شمرده شده است.
لقد نُسب النُّور إِلى اللّه فی القرآن الکریم بأَشکال متنوّعة کما أُشیر إِلى ذلک، فوُصِف اللّه بالنُّور تارةً، وعُدَّ النُّورُ من مخلوقات اللّه تارةً أُخرى، وقد فسّر المرحوم الشیخ الصدوق رحمهالله النُّور فی الآیة، التی وصفت اللّه سبحانه بالنُّور، أَنّه المنیر، فقال: النُّور معناه المنیر، ومنه قوله عز و جل: «اَللّهُ نُورُ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ»(3) أَی: منیر لهم وآمرهم وهادیهم، فهم یهتدون به فی مصالحهم، کما یهتدون فی النُّور والضیاء، وهذا توسّع(6) وفی الحدیث المنقول عن الإمام الرضا علیه السلام: «هُوَ نورٌ، بِمَعنى أَنَّهُ هادٍ لِخَلقِهِ مِن أَهلِ السَّماءِ و أهلِ الأَرضِ»(7)
إِنّ إِطلاق اسم النُّور على اللّه سبحانه لا یعنی النُّور الحسّیّ؛ لأَنّ اللّه- جلّ شأنه- لیس بجسمٍ، بل کما أَنّ النُّور ظاهر بذاته ومُظهر الأَشیاء الأُخرى ومُنیرها فکذلک اللّه تعالى لیس فیه ظُلمةٌ، وهو مُظهر الأَشیاء الأُخرى ومُنیرها.
یمکن أَن نقدّم احتمالین فی تفسیر ظاهریّة اللّه الذاتیّة، الأَوّل: إِنّ المراد من فقدان الظُلمة فی الذات الإلهیّة هو أَنّ اللّه فاقد کلّ نقصٍ، کما فی الدّعاء: «یا مَوصوفا بِغَیرِ کُنهٍ… وموجِدَ کُلِّ مَوجودٍ، ومُحصِیَ کُلِّ مَعدودٍ وفاقِدَ کُلِّ مَفقودٍ»(8) والثانی هو نفس ما قلناه فی کلامنا حول اسم «الظاهر».
إِنّ ثمّة احتمالین أَیضا یتسنّى عرضهما فی تفسیر إِظهار اللّه الأَشیاءَ الأُخرى، الأَوّل: إِنّ اللّه سبحانه هو أَصل الموجودات الأُخرى ومصدرها، والآخر: إِنّه تعالى هادی الأَشیاء الأُخرى، وهذه الهدایة یمکن أَن تکون بالمعنى التکوینیّ والتشریعیّ
شیخ صدوق رحمهالله نور را در آیهاى که در آن، خداى سبحان با نور توصیف شده، به معناى «منیر (روشن کننده)» تفسیر کرده، مىگوید: «معناى نور، روشن کننده است، و از همین معناست سخن خدا که: «خداوند، نور آسمانها و زمین است»، یعنى روشن کننده ی آنها و فرمان دهنده آنها و راهنماى آنهاست. پس آنها با [کمک] خدا در نیازمندىها و منافعشان راه رامىیابند، همان طور که در روشنایى و درخشندگى، راه را پیدا مىکنند، و این [استعمال،] توسّع (گسترش دادن معناى ظاهرى نور به معانى دیگر به جهت مشابهت و از باب مجاز) است. در حدیثى که از امام رضا علیه السلام نقل شده، آمده است: «او نور است، به این معنا که راهنماى آفریدههاى خود از آسمانیان و زمینیان است»».
در به کار بردن صفت «نور» در مورد خداى سبحان، نور حسّى مقصود نیست (زیرا خدا جسم نیست)؛ بلکه همان طور که نور، خودش روشن است و روشن کننده ی دیگر چیزهاست، خداى متعال نیز خودش روشن است (تاریکى در او نیست) و آشکار کننده و روشن کننده ی چیزهاى دیگر است.
در تفسیر «روشن بودن ذات خدا»، دو احتمال مىتوان داد:
اوّل. مقصود از نبودن تاریکى در ذات الهى، این است که خدا پیراسته از هر گونه کاستى است، همان طور که در دعا آمده است: «اى توصیف شده، نه از راه توصیف ذات… و هستىبخش هر موجود، و شمارنده ی هر شمارش شده، و پیراسته از هر چیزى که از دست رفته است!».
دوم. روشن بودن ذات خدا، همان است که در سخنمان در باره ی صفت «ظاهر» گفته شد؛ یعنى ذات خدا از طریق ارائه ی آثار و نشانههاى تدبیر خدا در جهان بر خرد، روشن و اثبات مىشود.
در تفسیر این که «خدا، روشن کننده ی چیزهاى دیگر است» نیز دو احتمال وجود دارد:
اوّل. خدا، اصل و آفریننده ی دیگر موجودات است.
دوم. خدا، هدایتگر چیزهاى دیگر است. این هدایت مىتواند به معناى
على حدٍّ سواء، والحدیث المأثور عن الإمام الرضا علیه السلام یشیر إِلى الاحتمال الثانی.
85 / 1
أَقسامُ النُّورِ فِی القُرآنِ
5439. الإمام علیّ علیه السلام- لَمّا سُئِلَ عَن أَقسامِ النُّورِ فِی القُرآنِ-: النُّورُ القُرآنُ، وَالنُّورُ اسمٌ مِن أَسماءِ اللّهِ تَعالى، وَالنُّورُ النّورِیَّةُ، وَالنُّورُ القَمَرُ، وَالنُّورُ ضَوءُ المُؤمِنِ وهُوَ المُوالاةُ الَّتی یَلبَسُ بِها نورا یَومَ القِیامَةِ، وَ النُّورُ فی مَواضِعَ مِنَ التَّوراةِ وَ الإِنجیلِ وَ القُرآنِ حُجَّهُ اللّهِ عز و جل عَلى عِبادِهِ، و هُوَ المَعصومُ.(9)
85 / 2
نورُ کُلِّ شَیءٍ
الکتاب
«اَللّهُ نُورُ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ».(3)
الحدیث
5440. الکافی عن أحمد بن محمّد البرقی رفعه: سَأَلَ الجاثَلیقُ(10) أَمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام فَقالَ:… أَخبِرنی عَن قَولِهِ: «وَ یَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمانِیَةٌ»(11) فَکَیفَ قالَ ذلِکَ وقُلتَ: إِنَّهُ یَحمِلُ العَرشَ وَالسَّماواتِ وَالأَرضَ!؟
هدایت تکوینى و تشریعى باشد. حدیث نقل شده از امام رضا علیه السلام به احتمال دوم اشاره دارد.
85 / 1
اقسام نور در قرآن
5439. امام على علیه السلام- آنگاه که از اقسام نور در قرآن از ایشان پرسش شد-: نور، قرآن است، و نور، نامى از نامهاى خداى متعال است، و نور، روشنایى است، و نور، ماه است، و نور، درخشش مؤمن است- که همان موالات [و دوستى با دوستان خدا، یعنى پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت او و دوستان آنها] است که در روز رستاخیز با آن، لباس نور مىپوشد [و مىدرخشد]- و نور، در جاهایى از تورات و انجیل و قرآن، حجّت خداوند عز و جل بر بندگانش است، که همان معصوم است.
85 / 2
نور همه چیز
قرآن
«خداوند، نور آسمانها و زمین است».
حدیث
5440. الکافى- به نقل از احمد بن محمّد برقى، در حدیثى که سند آن را به معصوم علیه السلام مىرساند-: جاثلیق(12) از امیر مؤمنان پرسید و گفت:… مرا از [معناى] این آیه: «و عرش پروردگارت را در آن روز، هشت نفر بر فراز سرشان حمل مىکنند» آگاه کن که چگونه خدا این مطلب را فرموده است، در حالى که تو [در ابتداى گفتگویمان] گفتى: «خدا، عرش و آسمانها و زمین را حمل مىکند»؟
فَقالَ أَمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام: إِنَّ العَرشَ خَلَقَهُ اللّهُ تَعالى مِن أَنوارٍ أَربَعَةٍ: نورٌ أَحمَرُ، مِنهُ احمَرَّتِ الحُمرَةُ، ونورٌ أَخضَرُ مِنهُ اخضَرَّتِ الخُضرَةُ، ونورٌ أَصفَرُ مِنهُ اصفَرَّتِ الصُّفرَةُ، ونورٌ أَبیَضُ مِنهُ ابیَضَّ البَیاضُ، وهُوَ العِلمُ الَّذی حَمَّلَهُ اللّهُ الحَمَلَةَ وذلِکَ نورٌ مِن عَظَمَتِهِ، فَبِعَظَمَتِهِ ونورِهِ أَبصَرَ قُلوبُ المُؤمِنینَ، وبِعَظَمَتِهِ ونورِهِ عاداهُ الجاهِلونَ، وبِعَظَمَتِهِ ونورِهِ ابتَغى مَن فِی السَّماواتِ وَالأَرضِ مِن جَمیعِ خَلائِقِهِ إِلَیهِ الوَسیلَةَ، بِالأَعمالِ المُختَلِفَةِ وَالأَدیانِ المُشتَبِهَةِ.
فَکُلُّ مَحمولٍ یَحمِلُهُ اللّهُ بِنورِهِ وعَظَمَتِهِ وقُدرَتِهِ لا یَستَطیعُ لِنَفسِهِ ضَرّا ولا نَفعا ولا مَوتا ولا حَیاةً ولا نُشورا، فَکُلُّ شَیءٍ مَحمولٌ وَاللّهُ- تَبارَکَ وتَعالَى- المُمسِکُ لَهُما أَن تَزولا وَالمُحیطُ بِهِما مِن شَیءٍ، وهُوَ حَیاةُ کُلِّ شَیءٍ ونورُ کُلِّ شَیءٍ، سُبحانَهُ وتَعالى عَمّا یَقولونَ عُلُوّا کَبیرا.(13)
5441. الإمام علیّ علیه السلام: یا سابِغَ(14) النِّعَمِ، یا دافِعَ النِّقَمِ، یا نورَ المُستَوحِشینَ فِی الظُّلَمِ، یا عالِما لا یُعَلَّمُ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وَافعَل بی ما أَنتَ أَهلُهُ.(15)
5442. الإمام الصادق علیه السلام: -فی دُعاءٍ عَلَّمَهُ مُعاوِیَةَ بنَ عَمّارٍ-: اللّهُمَّ إِنّی أَسأَلُکَ بِاسمِکَ العَظیمِ الأَعظَمِ الأَجَلِّ الأَکرَمِ، المَخزونِ المَکنونِ(16)، النّورِ الحَقِّ البُرهانِ المُبینِ، الَّذی هُوَ نورٌ مَعَ نورٍ، ونورٌ مِن نورٍ، ونورٌ فی نورٍ، ونورٌ عَلى نورٍ، ونورٌ فَوقَ کُلِّ نورٍ، ونورٌ یُضیءُ بِهِ کُلُّ ظُلمَةٍ.(17)
5443. الإمام الرضا علیه السلام- لَمّا قالَ لَهُ عِمرانُ الصَّابِئ-: فَأَیُّ شَیءٍ هُوَ؟-: هُوَ نورٌ،
پس امیر مؤمنان فرمود: «خداى متعال، عرش را از نورهاى چهارگانه آفرید: نور سرخى که سرخى از آن سرخ شد، و نور سبزى که سبزى از آن سبز شد، و نور زردى که زردى از آن زرد شد، و نور سفیدى که سفیدى از آن سفید شد. و آن [عرش،] دانشى است که خدا حاملان [عرش] را بِدان، [توانِ] حمل داده است، و آن، نورى است از سترگى خدا. پس با سترگىاش و نورش، دلهاى مؤمنانْ بینا شد، و با سترگىاش و نورش، نادانان با خدا دشمنى کردند، و با سترگىاش و نورش، همه ی آفریدگانش که در آسمانها و زمیناند، با کارهاى مختلف و عقاید گنگ و مبهم، وسیلهاى [براى نزدیکى] به او مىجویند.
پس هر حمل شدهاى را [به وسیله ی هر کس که باشد،] خدا با نورش و سترگىاش و توانایىاش حمل مىکند و آن چیز براى خودش، توانایى آسیب و سود و مرگ و زندگى و زنده شدن را ندارد. پس، هر چیزى حمل شده است و خداى متعال، آسمانها و زمین و آنچه را که فراگیرنده ی آنهاست، از افتادن نگه مىدارد، و او زندگى هر چیز، و روشنایى هر چیز است. او از آنچه [به خطا درباره ی او] مىگویند، پاک و بسى پیراسته است.
5441. امام على علیه السلام: اى کامل کننده ی نعمتها، اى برطرف کننده ی سختىها، اى روشنایى تنهایانِ غمگین در تاریکىها، اى دانایى که نیاموختى! بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرست و با من همان کن که تو را سزَد.
5442. امام صادق:- در دعایى که به معاویة بن عمّار آموزش داد-: خدایا! به حقّ نامت که سترگ و سترگترین و باشکوهترین و کریمترین است، و نگهدارى شده و پنهان، و نور حق، و برهان روشن است- همان که روشنایى با روشنایى، و روشنایى از روشنایى، و روشنایى در روشنایى، و روشنایى بر روشنایى، و روشنایىاى بالاتر از هر روشنایى است، و روشنایىاى است که با آن، هر تاریکىاى روشن مىشود، از تو مىخواهم.
5443. امام رضا علیه السلام- در پاسخ به سؤال عمران صابى که به ایشان گفت: خدا چه چیزى
بِمَعنى أَنَّهُ هادٍ لِخَلقِهِ مِن أَهلِ السَّماءِ و أَهلِ الأَرضِ، ولَیسَ لَکَ عَلَیَّ أَکثَرُ مِن تَوحیدی إِیّاهُ.(18)
5444. الکافی عن العبّاس بن هلال: سَأَلتُ الرِّضا علیه السلام عَن قَولِ اللّهِ: «اَللّهُ نُورُ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ» فَقالَ: هادٍ لِأَهلِ السَّماءِ، وهادٍ لِأَهلِ الأَرضِ.
وفی رَوایَةِ البَرقِیِّ: هَدى مَن فِی السَّماءِ وهَدى مَن فِی الأَرضِ.(19)
85 / 3
نورٌ لا ظَلام فیهِ
5445. الإمام الباقر علیه السلام: إِنَّ اللّهَ- تَبارَکَ وتَعالى- کانَ ولا شَیءَ غَیرُهُ نورا لا ظَلامَ فیهِ، وصادِقا لا کَذِبَ فیهِ، وعالِما لا جَهلَ فیهِ، وحَیّا لا مَوتَ فیهِ، وکَذلِکَ هُوَ الیَومُ، وکَذلِکَ لا یَزالُ أَبَدا.(20)
5446. الإمام الصادق علیه السلام: إِنَّ اللّهَ عِلمٌ لا جَهلَ فیهِ، حَیاةٌ لا مَوتَ فیهِ، نورٌ لا ظُلمَةَ فیهِ.(21)
85 / 4
نورُ النّورِ
5447. رسول اللّه صلى الله علیه و آله: بِاسمِ اللّهِ النُّورِ، بِاسمِ اللّهِ نورِ النُّورِ، بِاسمِ اللّهِ نورٌ عَلى نورٍ، بِاسمِ اللّهِ الَّذی هُوَ مُدَبِّرُ الأُمورِ، بِاسمِ اللّهِ الَّذی خَلَقَ النّورَ مِنَ النّورِ، الحَمدُ للّهِِ الَّذی خَلَقَ النّورَ مِنَ
است؟-: او نور است، به این معنا که راهنماى آفریدگان آسمانى و زمینى خویش است، و تو را بر من، بیش از یگانه دانستن خدا، چیزى نیست.(22)
5444. الکافى- به نقل از عبّاس بن هلال-: از امام رضا علیه السلام درباره ی این سخن خدا پرسیدم: «خداوند نور آسمانها و زمین است».
پس فرمود: «راهنماى اهل آسمان، و راهنماى اهل زمین است».
ودر روایت بَرْقى [از امام رضا علیه السلام چنین آمده است]: «[خدا] کسىرا که در آسمان است، راهنمایى کرده و [نیز] کسى را که در زمین است، راهنمایى کرده است».
85 / 3
نورى که تاریکىاى در آن نیست
5445. امام باقر علیه السلام: خداى متعال بود و چیزى جز او نبود، و نورى بود که تاریکىاى در آن نبود، راستگویى بود که دروغى در او نبود، دانایى بود که نادانىاى در او نبود، زندهاى بود که مرگى در آن نبود، و او امروز نیز چنین است، و همیشه چنین خواهد بود.
5446. امام صادق علیه السلام: خدا، دانشى است که نادانى در او نیست، زندگىاى است که مرگى در او نیست، نورى است که تاریکىاى در آن نیست.
85 / 4
روشنایىِ روشنایى
5447. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: به نام خدا که نور است، به نام خدایى که روشنایىِ روشنایى است، به نام خدایى که روشنایى در روشنایى است، به نام خدایى که تدبیر کننده ی
النّورِ، و أَنزَلَ النُّورَ عَلَى الطّورِ(23)، فی کِتابٍ مَسطورٍ، فی رِقٍّ(24) مَنشورٍ، بِقَدَرٍ مَقدورٍ، عَلى نَبِیٍّ مَحبورٍ.(25)
5448. عنه صلى الله علیه و آله- فِی الدُّعاءِ-: یا شاهِدَ کُلِّ نَجوى، یا رَبّاهُ یا سَیِّداهُ، أَنتَ النّورُ فَوقَ النّورِ، ونورُ النّورِ، فَیا نورَ النّورِ أَسأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وآلِهِ أَن تُصَلِّیَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ.(26)
5449. عنه صلى الله علیه و آله: اللّهُمَّ إِنّی أَسأَلُکَ بِاسمِکَ… یا نورَ النّورِ، یا مُنَوِّرَ النّورِ، یا خالِقَ النّورِ، یا مُدَبِّرَ النّورِ، یا مُقَدِّرَ النّورِ، یا نورَ کُلِّ نورٍ، یا نورا قَبلَ کُلِّ نورٍ، یا نورا بَعدَ کُلِّ نورٍ، یا نورا فَوقَ کُلِّ نورٍ، یا نورا لَیسَ کَمِثلِهِ نورٌ.(27)
5450. عنه صلى الله علیه و آله- فِی الدُّعاءِ-: أَسأَ لُکَ بِاسمِکَ البُرهانِ المُنیرِ الَّذی سَکَنَ لَهُ الضِّیاءُ وَالنّورُ یا أللّهُ.(28)
5451. الإمام الصادق علیه السلام: یا أللّهُ یا أللّهُ، أَنتَ المَرهوبُ مِنکَ جَمیعُ خَلقِکَ، یا نورَ النّورِ فَلا یُدرِکُکَ نورٌ کَنورِکَ، یا أَللّهُ یا أَللّهُ أَنتَ الرَّفیعُ فَوقَ عَرشِکَ مِن فَوقِ سَماواتِکَ، فَلا یَصِفُ عَظَمَتَکَ أَحَدٌ مِن خَلقِکَ، یا نورَ النّورِ أَنتَ الَّذی قَدِ استَنارَ بِنورِکَ أَهلُ سَماواتِکَ، وَاستَضاءَ بِنورِکَ أَهلُ أَرضِکَ… یا نورَ النّورِ کُلُّ نورٍ خامِدٌ لِنورِکَ.(29)
5452. الإمام الجواد علیه السلام- فی حِرزِهِ المَعروفِ-: أَسأَلُکَ یا نورَ النَّهارِ، ویا نورَ اللَّیلِ، ویا نورَ
کارهاست، به نام خدایىکه روشنایى را از روشنایى آفرید. ستایش، براى خدایى است که روشنایى را از روشنایى آفرید، و روشنایى را بر کوه طور فرود آورد، در کتابى نوشته شده، در برگهاى گشوده، به اندازهاى معیّن، بر پیامبرى شادمان.
5448. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله- در دعا-: اى گواه هر راز و نیاز! اى پروردگار، اى آقا! تو روشنایىاى بر فراز روشنایى هستى. و روشنایىِ روشنایى هستى. پس، اى روشنایىِ روشنایى! به حقّ محمّد و خاندان او، از تو مىخواهم که بر محمّد و خاندان او درود بفرستى.
5449. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خدایا! به واسطه ی نامت… اى روشنایىِ روشنایى، اى روشن کننده ی روشنایى، اى آفریدگار روشنایى، اى تدبیر کننده ی روشنایى، اى اندازهگذار روشنایى، اى روشنایىِ هر روشنایى، اى روشنایى پیش از هر روشنایى، اى روشنایى پس از هر روشنایى، اى روشنایى بالاتر از هر روشنایى، اى روشنایىاى که هیچ روشنایى همانند او نیست، از تو مىخواهم.
5450. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله- در دعا-: به واسطه ی نام روشنِ روشن کنندهات که درخشندگى و روشنایى براى آن آرام گرفت- اى خدا- از تو مىخواهم.
5451. امام صادق علیه السلام: اى خدا، اى خدا! همه ی آفریدگانت از تو بیمناکاند. اى روشنایىِ روشنایى! پس نورى همچون نور تو به تو نمىرسد. اى خدا، اى خدا! تو بر فراز عرشت از بالاى آسمانهایت، والایى. پس، کسى از آفریدگانت، سترگىِ تو را نمىتواند وصف کند. اى روشنایىِ روشنایى! تویى که با روشنایىات اهل آسمانهایت روشن شدهاند، و با روشنایىات اهل زمینت درخشندگى یافتهاند…. اى روشنایىِ روشنایى! هر روشنایىاى در مقابل روشنایى تو، خاموش است.
5452. امام جواد علیه السلام- در حِرز معروفش-: اى روشنایى روز، اى روشنایى شب، اى
السَّماءِ وَالأَرضِ، ونورَ النّورِ، ونورا یُضیءُ بَینَ کُلِّ نورٍ….(30)
85 / 5
مَثَلُ نورِهِ
الکتاب
«اَللّهُ نُورُ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فِیها مِصْباحٌ اَلْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ اَلزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ یَکادُ زَیْتُها یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ یَهْدِی اَللّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَضْرِبُ اَللّهُ اَلْأَمْثالَ لِلنّاسِ وَ اَللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ».(3)
الحدیث
5453. الإمام الصادق علیه السلام- لَمّا سُئِلَ عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: «اَللّهُ نُورُ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فِیها مِصْباحٌ»-: هُوَ مَثَلٌ ضَرَبَهُ اللّهُ لَنا؛ فَالنَّبِیُّ صلى الله علیه و آله وَالأَئِمَّةُ- صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم أَجمَعینَ- مِن دَلالاتِ اللّهِ وآیاتِهِ الَّتی یُهتَدى بِها إِلَى التَّوحیدِ ومَصالِحِ الدّینِ وشَرائِعِ الإِسلامِ وَالفرائِضِ وَالسُّنَنِ، ولا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّهِ العَلِیِّ العَظیمِ.(31)
روشنایى آسمان و زمین، و روشنایىِ روشنایى، و روشنایىاى که در میان همه ی روشنایىها مىدرخشى…، از تو مىخواهم.
85 / 5
مَثَلِ روشنایى او
قرآن
«خدا، نور آسمانها و زمین است. مَثَل نور او، همچون چراغدانى است که در آن، چراغى باشد، و آن چراغ در آبگینهاى. آن آبگینه، گویى ستارهاى است تابان که [آن چراغ] از [روغن] درخت پُر برکت زیتونى- که نه خاورى است و نه باخترى- برافروخته مىشود، که روغنش نزدیک است بدرخشد، هر چند آتشى به آن نرسد. نورى است بر فراز نورى. خدا هر که را بخواهد، به نور خودْ راه مىنماید، و خدا براى مردم، مَثَلها مىزند، و خدا بر همه چیز داناست».
حدیث
5453. امام صادق علیه السلام- آنگاه که از این سخن خداى عز و جل پرسیده شد: «خداوند، نور آسمانها و زمین است. مَثَل نور او، همچون چراغدانى است که در آن، چراغى باشد»-: آن، مَثَلى است که خدا براى ما زده است. پس پیامبر صلى الله علیه و آله و امامان- که درودهاى خدا بر همه ی آنان باد- از دلیلها و نشانههاى خدا هستند که [مردم] به وسیله ی آنها به یگانگى خدا و مصلحتهاى دین و فرمانهاى اسلام و واجبات و مستحبّات، هدایت مىشوند، و نیرویى نیست، مگر از جانب خداى بلندپایه ی سترگ.
1) المصباح المنیر: ص 629؛ الصحاح: ج 2 ص 838؛ معجم مقاییس اللغة: ج 5 ص 368.
2) النهایة: ج 5 ص 124.
3) النور: 35.
4) النور: 35، التوبة: 32، الزمر: 69، الصفّ: 8.
5) انظر على سبیل المثال: الأنعام: 1، التغابن: 8، البقرة: 257.
6) التوحید: ص 213. راجع: مفردات ألفاظ القرآن: ص 828.
7) راجع: ص 310 ح 5443.
8) راجع: ج 6 ص 256 ح 4752.
9) بحار الأنوار: ج 93 ص 20 نقلاً عن رسالة النعمانی.
10) الجَاثَلیْقُ: هو رئیس النصارى فی بلاد الإسلام، ولغتهم السریانیّة (مجمع البحرین: ج 1 ص 270).
11) الحاقّة: 17.
12) واژهاى سریانى که به عنوان لقب براى رئیس مسیحیان در مناطق اسلامى به کار مىرفته است.
13) الکافی: ج 1 ص 129 ح 1، إرشاد القلوب: ص 308 عن سلمان الفارسی، بحار الأنوار: ج 30 ص 70 ح 1.
14) أسْبَغَ اللّهُ علیه النعمة: أی أتمّها (الصحاح: ج 4 ص 1321).
15) مصباح المتهجّد: ص 850 ح 910، الإقبال: ج 3 ص 337 کلاهما عن کمیل بن زیاد.
16) المَکْنُونُ: المَصُون المستور عن الخلق (مجمع البحرین: ج 3 ص 1599).
17) الکافی: ج 2 ص 582 ح 17 وراجع الإقبال: ج 3 ص 203 و بحار الأنوار: ج 98 ص 385.
18) التوحید: ص 433 ح 1 عن الحسن بن محمّد النوفلی، بحار الأنوار: ج 10 ص 312 ح 1.
19) الکافی: ج 1 ص 115 ح 4، التوحید: ص 155 ح 1، معانی الأخبار: ص 15 ح 6، الاحتجاج: ج 2 ص 487 ح 327، بحار الأنوار: ج 4 ص 15 ح 1.
20) التوحید: ص 141 ح 5، المحاسن: ج 1 ص 377 ح 829 کلاهما عن جابر، بحار الأنوار: ج 4 ص 69 ح 13.
21) التوحید: ص 137 ح 11 عن منصور الصیقل، بحار الأنوار: ج 4 ص 84 ح 16.
22) یعنى: تو حقّ ندارى که فراتر از یگانگى خداوند، درباره ی ذات او بپرسى؛ چراکه آگاهى از ذات خداوند، ممکن نیست.
23) الطُّوْرُ: هو جبل کلّم اللّه تعالى علیه موسى علیه السلام فی الأرض المقدّسة (مجمع البحرین: ج 2 ص 1119).
24) الرقّ- بالفتح والکسر-: جلد یکتب فیه (المصباح المنیر: ص 235).
25) مهج الدعوات: ص 19، دلائل الإمامة: ص 108 ح 35، الدعوات: ص 208 ح 564، الخرائج والجرائح: ج 2 ص 534 ح 9 والثلاثة الأخیرة نحوه وکلّها عن سلمان عن فاطمة علیها السلام، بحار الأنوار: ج 86 ص 323 ح 68.
26) البلد الأمین: ص 196، الإقبال: ج 1 ص 258 نحوه، بحار الأنوار: ج 98 ص 75 ح 2.
27) البلد الأمین: ص 406، بحار الأنوار: ج 94 ص 390.
28) البلد الأمین: ص 412، بحار الأنوار: ج 93 ص 254 ح 1.
29) بحار الأنوار: ج 86 ص 221 ح 41 نقلاً عن الکتاب العتیق وراجع مکارم الأخلاق: ج 2 ص 143 ح 2354.
30) مهج الدعوات: ص 57، الأمان: ص 79 کلاهما عن یاسر الخادم، بحار الأنوار: ج 94 ص 359 ح 2.
31) التوحید: ص 157 ح 2، بحار الأنوار: ج 4 ص 17 ح 4 وراجع التوحید: ص 157 ح 3.