العالم والعلیم لغةً
«العلیم» فعیل بمعنى فاعل من مادّة «علم» وهو فی الأَصل یدلّ على أَثَرٍ بالشیء یتمیّز به عن غیره.(1) والعلم: نقیض الجهل، وهو المعرفة، والعلم: الیقین، والعلیم مثل العالم، هو الذی اتّصف بالعلم.(2)
العالم والعلیم فی القرآن والحدیث
لقد ورد ذکر علم اللّه عز و جل ما یقرب من مئتین وخمسین مرّةً فی القرآن الکریم، وقیل الکثیر عن علم اللّه فی الأَحادیث أَیضا، وقد جاء فی القرآن والأَحادیث أَنّ خلق الموجودات فی العالم ونظمها وتماسکها، وکذلک قدرة اللّه المطلقة من علامات علم اللّه المطلق ودلالاته.
لمّا کانت صفة العلم موجودة فی المخلوقات أَیضا، فقد تکفّلت الأَحادیث عند توضیح العلم الإلهیّ بتبیان الفوارق بین علم اللّه وعلم المخلوقات، ونفى وجود
فصل چهل و یکم
عالم، علیم
واژهشناسى «عالم» و «علیم»
صفت «علیم (دانا)»، فعیل به معناى فاعل از مادّه ی «علم» است که در اصل، بر نشانه ی یک شىء- که با آن از غیر خود متمایز مىگردد- دلالت مىکند. عِلم، نقیض «جهل» و به معناى «معرفت» است. علم، یعنى یقین. و «علیم» مانند «عالم»، کسى است که متّصف به علم است.
عالم و علیم، در قرآن و حدیث
در قرآن کریم، از علم خدا نزدیک به 250 بار یاد شده و در احادیث نیز درباره ی علم خدا فراوان سخن گفته شده است. در قرآن و احادیث، آفرینش موجودات جهان و نظم و به هم پیوستگى آنها و نیز قدرت مطلق خدا، از نشانهها و دلایل علم مطلق خدا دانسته شده است.
از آن جا که صفت «علم» در آفریدهها نیز وجود دارد، احادیث براى روشن نمودن معناى علم الهى، به بیان تفاوتهاى علم خدا و علم آفریدهها پرداخته و همانند بودن آن دو را نفى کردهاند.
الشبه بینهما. وعلم اللّه سبحانه من صفاته الذاتیّة، ومِن ثَمَّ فهو غیر حادث ولا مکتسَب، ولا یتحقّق بالآلات والأَدوات.
إِنّ علم اللّه مطلق لا یتناهى، وللّه تعالى إِحاطة علمیّة بکلّ شیء ومنها الکلّیّات والجزئیّات، وهو یعلم بالأَشیاء قبل وجودها ولا تفاوت بین علمه بها قبل وجودها وعلمه بها بعد وجودها.
إِنّ للّه جلّ شأنه- غیر العلم الذاتیّ- علم آخر أَیضا یُدعى العلم الفعلیّ، والمقصود من العلم الفعلیّ العلوم المثبّتة فی اللوح، یعطی الملائکة والأَنبیاء شیئا من هذا العلم، ویدلّهم على اللوح الذی سُجّلت فیه بعض العلوم والحوادث التی تقع فی المستقبل، وهذا العلم- على عکس العلم الذاتیّ- حادث ومحدود ویقبل البداء، سنتحدّث عن هذا الموضوع أَکثر فی بحث البداء فی العدل الإلهیّ.
41 / 1
صِفَةُ عِلمِهِ
41 / 1- 1
عالِمٌ بِکُلِّ شَیءٍ
الکتاب
«أَنَّ اَللّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ».(3)
علم الهى، از صفات ذاتى خداست و در نتیجه، نوپدید، اکتسابى و از طریق ابزارها و ادوات نیست. علم خدا، مطلق و پایان ناپذیر است و خداوند به همه چیز از جمله کلّیات و جزئیات، احاطه ی علمى دارد. او حتّى قبل از وجود اشیا، به آنها علم دارد و تفاوتى میان علم او به اشیا پیش از موجود شدن و پس از موجود شدنشان، وجود ندارد.
خداوند، غیر از «علم ذاتى»، علم دیگرى نیز دارد که «علم فعلى» نامیده مىشود. مقصود از علم فعلى، علومى هستند که در لوحى ثبت شدهاند و از همین علم است که خداوند به فرشتگان و پیامبران عطا مىکند و لوحى را که برخى علوم و رخدادهاى آینده در آن ثبت شده، به آنان نشان مىدهد. این علم، بر خلاف علم ذاتى، نوپدید، محدود و بَدا پذیر است. در بحث «بَداء» در عدل الهى، به این مطلب، بیشتر خواهیم پرداخت.
41 / 1
ویژگى دانایى او
41 / 1- 1
به همه چیز، داناست
قرآن
«خدا به همه چیز، داناست».
«إِنَّما إِلهُکُمُ اَللّهُ اَلَّذِی لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَسِعَ کُلَّ شَیْءٍ عِلْماً».(4)
«قُلْ إِنْ تُخْفُوا ما فِی صُدُورِکُمْ أَوْ تُبْدُوهُ یَعْلَمْهُ اَللّهُ وَ یَعْلَمُ ما فِی اَلسَّماواتِ وَ ما فِی اَلْأَرْضِ».(5)
«وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ اَلسِّرَّ وَ أَخْفى».(6)
«عالِمُ اَلْغَیْبِ وَ اَلشَّهادَةِ اَلْکَبِیرُ اَلْمُتَعالِ».(7)
«إِنَّ اَللّهَ عَلِیمٌ بِما یَفْعَلُونَ».(8)
«اَللّهُ یَعْلَمُ ما تَحْمِلُ کُلُّ أُنْثى وَ ما تَغِیضُ اَلْأَرْحامُ وَ ما تَزْدادُ وَ کُلُّ شَیْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ- عالِمُ اَلْغَیْبِ وَ اَلشَّهادَةِ اَلْکَبِیرُ اَلْمُتَعالِ- سَواءٌ مِنْکُمْ مَنْ أَسَرَّ اَلْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّیْلِ وَ سارِبٌ بِالنَّهارِ».(9)
«خداى شما، تنها خداست که جز او خدایى نیست. او همه چیز را به دانش، فرا گرفته است».
«بگو: اگر آنچه را که در سینههایتان است، پنهان نمایید و یا آشکارش کنید، خدا آن را مىداند و آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، مىداند».
«و اگر گفتار را آشکار کنى، او راز و نهانتر [از آن] را مىداند».
«داناى نهان و پیدا، و بزرگ و بلندپایه است».
«خدا به آنچه مىکنند، داناست».
«خدا آنچه را که هر مادینهاى باردار است و آنچه را که رحمها [از مدّت باردارى] مىکاهند و آنچه را که مىافزایند، مىداند و همه چیز نزد او به اندازه است. داناى نهان و پیدا، و بزرگ و بلندپایه است. کسى از شما که گفتار را پنهان مىدارد و کسى که آن را آشکار مىکند و پنهان شونده در شب و رونده در روز، [براى او] یکساناند».
«وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ اَلْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاّ هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی اَلْبَرِّ وَ اَلْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاّ یَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فِی ظُلُماتِ اَلْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ».(10)
«قُلْ إِنَّمَا اَلْعِلْمُ عِنْدَ اَللّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ».(11)
«اَللّهُ اَلَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ اَلْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ اَلْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اَللّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَ أَنَّ اَللّهَ قَدْ أَحاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْماً».(12)
الحدیث
4838. الإمام الصادق علیه السلام- لَمّا سُئِلَ عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: «یَعْلَمُ اَلسِّرَّ وَ أَخْفى»-: «اَلسِّرَّ» ما کَتَمتَهُ فی نَفسِکَ، «وَ أَخْفى» ما خَطَرَ بِبالِکَ ثُمَّ أُنسیتَهُ.(13)
4839. عنه علیه السلام- لَمّا سُئِلَ عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: «یَعْلَمُ خائِنَةَ اَلْأَعْیُنِ»(14)-: أَلَم تَرَ إِلى الرَّجُلِ یَنظُرُ إِلَى الشَّیءِ وکَأَنَّهُ لا یَنظُرُ إِلَیهِ؟ فَذلِکَ خائِنَةُ الأَعیُنِ.(15)
«و کلیدهاى [گنجینههاى] غیب، نزد اوست. کسى جز او از آنها آگاه نیست و آنچه را در خشکى و دریاست، مىداند و هیچ برگى فرو نمىافتد، مگر آن که آن را مىداند، و نه دانهاى در تاریکىهاى زمین و نه تَرى و نه خشکى [فرو نمىافتد]، مگر آن که در نوشتهاى آشکار است».
«بگو: دانش، تنها نزد خداست و من، تنها هشدار دهندهاى آشکارم».
«خدا کسى است که هفت آسمان و همانند آنها، [هفت] زمین را آفرید. فرمان [خدا]، در میان آنها فرود مىآید تا بدانید که خدا بر همه چیز، تواناست و خدا همه چیز را به دانش، فرا گرفته است».
حدیث
4838. امام صادق علیه السلام- هنگامى که از آیه ی: «راز و پنهانتر [از آن] را مىداند» از ایشان پرسش شد-: «راز»، چیزى است که آن را در دلت پنهان کردهاى و «پنهانتر»، چیزى است که به دلت افتاده و سپس آن را از یادت بردهاند.
4839. امام صادق علیه السلام- آن گاه که از آیه ی: «خیانتِ دیدگان را مىداند» از ایشان پرسش شد: آیا ندیدهاى که مرد به شىء مىنگرد و تو گویى به آن نمىنگرد؟ آن، خیانت (خطاى) دیدگان است.
4840. جامع الأحادیث عن عبد اللّه بن منصور عن أبیه: سَأَلتُ مَولانا أَبَا الحَسَنِ موسَى بنَ جَعفَرٍ علیه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: «یَعْلَمُ اَلسِّرَّ وَ أَخْفى» قالَ: فَقالَ لی: سَأَلتُ أَبی، قالَ: سَأَلتُ جَدّی علیه السلام، قالَ: سَأَلتُ أَبی عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ علیهما السلام، قالَ: سَأَلتُ أَبی الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام، قالَ: سَأَلتُ النَّبِیَّ صلى الله علیه و آله عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: «یَعْلَمُ اَلسِّرَّ وَ أَخْفى» قالَ: سَأَلتُ اللّهَ عز و جل فَأَوحى إِلَیَّ: إِنّی خَلَقتُ فی قَلبِ آدَمَ عِرقَینِ یَتَحَرَّکانِ بِشَیءٍ مِنَ الهَواءِ، فَإن یَکُن فی طاعَتی کَتَبتُ لَهُ حَسناتٍ، وإِن یَکُن فی مَعصِیَتی لَم أَکتُب عَلَیهِ شَیئا حَتّى یُواقِعَ الخَطیئَةَ، فَاذکُرُوا اللّهَ عَلى ما أَعطاکُم أَیُّهَا المُؤمِنونَ.(16)
4841. الإمام علیّ علیه السلام- فی دُعائِهِ المَعروفِ بِدُعاءِ کُمَیلٍ-: اللّهُمَّ إِنّی أَسأَلُکَ… بِعِلمِکَ الَّذی أَحاطَ بِکُلِّ شَیءٍ.(17)
4842. عنه علیه السلام- فِی الدُّعاءِ-: کُلُّ سِرٍّ عِندَکَ عَلانِیةٌ.(18)
4843. عنه علیه السلام- أَیضا-: کُلُّ غَیبٍ عِندَکَ شَهادَةٌ.(19)
4844. عنه علیه السلام: العالِمُ بِما تُکِنُّ الصُّدورُ وما تَخونُ العُیونُ.(20)
4845. عنه علیه السلام: خَرَقَ عِلمُهُ باطِنَ غَیبِ السُّتُراتِ، و أَحاطَ بِغُموضِ عَقائِدِ السَّریراتِ.(21)
4840. جامع الأحادیث- به نقل از عبد اللّه بن منصور، از پدرش-: از مولایمان، موسى بن جعفر علیهما السلام، از این سخن خداى عز و جل: «راز و پنهانتر [از آن] را مىداند» پرسیدم.
به من فرمود: «از پدرم پرسیدم. فرمود: از جدّم(22) پرسیدم. فرمود: از پدرم على بن الحسین پرسیدم. فرمود: از پدرم حسین بن على پرسیدم. فرمود: از پیامبر صلى الله علیه و آله از سخن خدا عز و جل: «راز و پنهانتر را مىداند» پرسیدم.
فرمود: از خدا عز و جل پرسیدم. و به من وحى کرد که: «من در قلب آدمى، دو رگ آفریدهام که هوایى را [در بدن] به حرکت در مىآورند. پس اگر [آدمى] در فرمانبردارى من باشد، براى او حسنههایى مىنویسم و اگر در نافرمانى من باشد، چیزى براى او نمىنویسم تا این که در گناه افتد».(23)
پس- اى مؤمنان- خدا را به خاطر آنچه به شما ارزانى نموده، یاد کنید».
4841. امام على علیه السلام- در نیایش ایشان معروف به «دعاى کمیل»-: خداوندا! من… به دانشت که همه چیز را فرا گرفته است، از تو درخواست مىکنم.
4842. امام على علیه السلام- در دعا-: هر رازى، پیش تو هویداست.
4843. امام على علیه السلام- در دعا-: هر ناپیدایى، نزد تو پیداست.
4844. امام على علیه السلام: [اوست] دانا به آنچه سینهها نهان مىدارند و به آنچه دیدهها خیانت مىورزند.
4845. امام على علیه السلام: دانشِ او درون پردههاى نهان را شکافته و به باورهاى پیچیده و ناپیدا احاطه یافته است.
4846. عنه علیه السلام: عالِمُ السِّرِّ مِن ضَمائِرِ المُضمِرینَ، ونَجوَى المُتَخافِتینَ، وخَواطِرِ رَجمِ الظُّنونِ، وعُقَدِ عَزیماتِ الیَقینِ، ومَسارِقِ إِیماضِ(24) الجُفونِ، وما ضَمِنَتهُ أَکنانُ(25) القُلوبِ، وغَیاباتُ الغُیوبِ، وما أَصغَت لاِستِراقِهِ مَصائِخُ الأَسماعِ، ومَصائِفُ الذَّرِّ(26)، ومَشاتِی الهَوامِّ، ورَجعِ الحَنینِ مِنَ المولَهاتِ(27)، وهَمسِ الأَقدامِ، ومُنفَسَحِ الثَّمَرَةِ مِن وَلائجِ(28) غُلُفِ الأَکمامِ، ومُنقَمَعِ الوُحوشِ مِن غیرانِ(29) الجِبالِ و أَودِیَتِها، ومُختَبَاَالبَعوضِ بَینَ سوقِ الأَشجارِ و أَلحِیَتِها(30)، ومَغرِزِ الأَوراقِ مِنَ الأَفنانِ، ومَحَطِّ الأَمشاجِ(31) مِن مَسارِبِ الأَصلابِ، وناشِئَةِ الغُیومِ ومُتَلاحِمِها، ودُرورِ قَطرِ السَّحابِ ومُتَراکِمِها، وما تَسفِی(32) الأَعاصیرُ بِذُیولِها، وتَعفُو الأَمطارُ بِسُیولِها، وعَومِ بَناتِ(33) الأَرضِ فی کُثبانِ الرِّمالِ، ومُسَتَقَرِّ ذَواتِ الأَجنِحَةِ بَذُرى شَناخیبِ(34) الجِبالِ، وتَغریدِ ذَواتِ المَنطِقِ فی دَیاجیرِ الأَوکارِ، وما أَوعَبَتهُ الأَصدافُ وحَضَنَت عَلَیهِ أَمواجُ البِحارِ، وما غَشِیَتهُ سُدفَةُ(35) لَیلٍ أَو ذَرَّ عَلَیهِ شارِقُ نَهارٍ، ومَا اعتَقَبَت عَلَیهِ أَطباقُ الدَّیاجیرِ وسُبُحاتُ
4846. امام على علیه السلام: [خداوند،] به راز درونِ رازداران و نجواى رازگویان و رهیافتههاى گمانها و گره تصمیمهاى یقینى و نگاههاى دزدانه ی دیدگان و آنچه پوشش دلها و نهانهاى ناپیدا، در بر گرفتهاند و آنچه سوراخ گوشها براى دزدانه شنیدن آن، گوش فرا داشته است و به اقامتگاههاى تابستانى موران ریز و اقامتگاههاى تابستانى حشرات گزنده و [در دلْ] گرداندن ناله ی مادرانِ فرزند از دست داده، و گامهاى بى صدا، و شکفتنگاه میوه از درون پوشش غنچهها، و مخفیگاههاى دَدان در پناهگاهها و درههاى کوهها، و نهانگاه پشه در میان تنهها و پوستههاى درختان، و رستنگاه برگها از شاخهها و ریزشگاه نطفهها در آبْگذرهاى پشتها، و ابرهاى نوخاسته و ابرهاى به هم پیوسته و ریزش باران از ابر متراکم و آنچه گردبادها با کرانههاى خود بر مىانگیزند و بارانها با سیلهاى خود مىزدایند، و گردش گزندگان در تودههاى شن، و قرارگاه پرندگان در اوج قلههاى کوهها و آوازخوانى [پرندگان] سخنگو در تاریکىهاى آشیانهها، و آنچه صدفها در بر گرفتهاند و خیزابهاى دریاها در آغوش کشیدهاند و آنچه تاریکى شب، آن را فرو پوشانده و [آفتاب] تابان روز، بر آن تابیده و آنچه را که لایههاى تاریکىها و مجارى نور، بر آن پى در پى، در آمدهاند، و نشان هر گام و صداى پنهان هر جنبش و بازگشت هر گفتار
النّورِ، و أَثَرِ کُلِّ خَطوَةٍ، وحِسِّ کُلِّ حَرَکَةٍ، ورَجعِ کُلِّ کَلِمَةٍ، وتَحریکِ کُلِّ شَفَةٍ، ومُستَقَرِّ کُلِّ نَسَمَةٍ، ومِثقالِ کُلِّ ذَرَّةٍ، وهَماهِمِ(36) کُلِّ نَفسٍ هامَّةٍ، وما عَلَیها مِن ثَمَرِ شَجَرَةٍ، أَو ساقِطِ وَرَقَةٍ، أَو قَرارَةِ نُطفَةٍ، أَو نَقاعَةِ دَمٍ ومُضغَةٍ(37)، أَو ناشِئَةِ خَلقٍ وسُلالَةٍ، لَم یَلحَقهُ فی ذلِکَ کُلفَةٌ، ولاَ اعتَرَضَتهُ فی حِفظِ مَا ابتَدَعَ مِن خَلقِهِ عارِضَةٌ، ولاَ اعتَوَرَتهُ فی تَنفیذِ الأُمورِ وتَدابیرِ المَخلوقینَ مَلالَةٌ ولا فَترَةٌ، بل نَفَذَهُم عِلمُهُ و أَحصاهُم عَدَدُهُ، ووَسِعَهُم عَدلُهُ، وغَمَرَهُم فَضلُهُ، مَعَ تَقصیرِهِم عَن کُنهِ ما هُوَ أَهلُهُ.(38)
4847. عنه علیه السلام: أَیُّهَا النّاسُ، اتَّقُوا اللّهَ الَّذی إِن قُلتُم سَمِعَ، وإِن أَضمَرتُم عَلِمَ.(39)
4848. عنه علیه السلام: یَعلَمُ اللّهُ سُبحانَهُ ما فِی الأَرحامِ مِن ذَکَرٍ أَو أُنثى، وقَبیحٍ أَو جَمیلٍ، وسَخِیٍّ أَو بَخیلٍ، وشَقِیٍّ أَو سَعیدٍ، ومَن یَکونُ فِی النّارِ حَطَبا أَو فِی الجِنانِ لِلنَّبِیِّینَ مُرافِقا.(40)
4849. عنه علیه السلام: یَعلَمُ عَجیجَ الوُحوشِ فِی الفَلَواتِ، ومَعاصِیَ العِبادِ فِی الخَلَواتِ، وَاختِلافَ النِّینانِ(41) فِی البِحارِ الغامِراتِ، وتَلاطُمَ الماءِ بِالرِّیاحِ العاصِفاتِ.(42)
4850. عنه علیه السلام: قَد عَلِمَ السَّرائِرَ، وخَبَرَ الضَّمائِرَ، لَهُ الإِحاطَةُ بِکُلِّ شَیءٍ.(43)
4851. عنه علیه السلام: قَد أَحاطَ عِلمُ اللّهِ سُبحانَهُ بِالبَواطِنِ، و أَحصَى الظَّواهِرَ.(44)
[در ذهن] و حرکت دادن هر لب و قرارگاه هر انسان و وزن هر مور ریز، و همهمههاى هر جان اندیشناک و آنچه بر روى آن (زمین) است از میوه ی درختى، یا برگ افتادهاى، یا قرارگاه نطفهاى، یا محلّ جمع شدن خونى یا تکه ی گوشتى یا آفرینش آفریدهاى و نطفهاى، داناست.
و در [آگاهى از] اینها رنجى به او نرسید و در نگهدارى آنچه از آفریدههایش نوآورى کرد، مانعى او را باز نداشت و در اجراى امور و تدبیرهاى آفریدگان، خستگى و سستىاى او را فرا نگرفت؛ بلکه دانشِ او، به آنها نفوذ کرد و شمارش او، آنها را به شماره در آورد، و دادگرى او، آنها را فرا گرفت و بخشش او، آنها را فرو پوشاند، به رغم کوتاهى ایشان از حقیقت آنچه او سزاوار آن است.
4847. امام على علیه السلام: اى مردم! از خدایى پروا کنید که اگر سخن بگویید، مىشنود و اگر نهان بدارید، مىداند.
4848. امام على علیه السلام: خداى منزّه، آنچه را در رحمهاست از نرینه یا مادینه، و زشت یا زیبا، و بخشنده یا تنگچشم، و شوربخت یا نیکبخت، و این که در آتش [جهنّم،] هیزمى خواهد گشت یا در بهشت، همره پیامبران خواهد شد، مىداند.
4849. امام على علیه السلام: [خداوند متعال،] غرّش ددان در بیابانها، و گناهان بندگان در تنهایىها، و آمد و شد ماهیان در دریاهاى لبریز، و تلاطم آب با تندبادها را مىداند.
4850. امام على علیه السلام: [خداوند متعال،] بىگمان، نهانها و خبر درونها را دانست. فراگیرى بر همه چیز، تنها او راست.
4851. امام على علیه السلام: دانشِ خداى منزّه، اندرونها را فرا گرفت و پدیدارها را به شمارش در آورد.
4852. عنه علیه السلام: کُلُّ باطِنٍ عِندَ اللّهِ جَلَّت آلاؤُهُ ظاهِرٌ.(45)
4853. عنه علیه السلام: إِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ عِندَ إِضمارِ کُلِّ مُضمِرٍ، وقَولِ کُلِّ قائِلٍ، وعَمَلِ کُلِّ عامِلٍ.(46)
4854. عنه علیه السلام: قَسَمَ أَرزاقَهُم، و أَحصى آثارَهُم و أَعمالَهُم، وعَدَدَ أَنفُسِهِم، وخائِنَةَ أَعیُنِهِم، وما تُخفی صُدورُهُم مِنَ الضَّمیرِ.(47)
4855. عنه علیه السلام: عِلمُهُ بِما فِی السَّماواتِ العُلى کَعِلمِهِ بِما فِی الأَرَضِ السُّفلى وعِلمُهُ بِکُلِّ شَیءٍ، لا تُحَیِّرُهُ الأَصواتُ، ولا تَشغَلُهُ اللُّغاتُ.(48)
4856. عنه علیه السلام: فَسُبحانَ مَن لا یَخفى عَلَیهِ سَوادُ غَسَقٍ داجٍ، ولا لَیلٍ ساجٍ، فی بِقاعِ الأَرضِینَ المُتَطَأطِئاتِ، ولا فی یَفاعِ(49) السُّفعِ(50) المُتَجاوِراتِ، وما یَتَجَلجَلُ بِهِ الرَّعدُ فی أُفُقِ السَّماء، وما تَلاشَت عَنهُ بُروقُ الغَمامِ، وما تَسقُطُ منِ وَرَقَةٍ تُزیلُها عَن مَسقَطِها عَواصِفُ الأَنواءِ وَانهِطالُ السَّماءِ! ویَعلَمُ مَسقَطَ القَطرَةِ ومَقَرَّها، ومَسحَبَ الذَّرَّةِ ومَجَرَّها، وما یَکفِی البَعوضَةَ مِن قوتِها، وما تَحمِلُ الأُنثى فی بَطنِها.(51)
4857. عنه علیه السلام: لا یَعزُبُ عَنهُ عَدَدُ قَطرِ الماءِ، ولا نُجومِ السَّماءِ، ولا سَوافِی الرِّیحِ فِی الهَواءِ، ولا دَبیبُ النَّملِ عَلَى الصَّفا، ولا مَقیلُ الذَّرِّ فِی اللَّیلَةِ الظَّلماءِ، یَعلَمُ
4852. امام على علیه السلام: هر نهانى در نزد خدا- که نعمتهاى او شکوهمند است- آشکار است.
4853. امام على علیه السلام: خداى منزّه، در نزد پنهانسازىِ هر پنهان کننده و گفتارِ هر گوینده و کردارِ هر کُنِشگرى است.
4854. امام على علیه السلام: [خداوند متعال،] روزىهایشان را قسمت کرده و نشانها و کارها و شماره ی جانها و خیانتِ دیدگان و نهانى را که سینههایشان پوشیده مىدارد، به شماره در آورده است.
4855. امام على علیه السلام: دانشِ او به آسمانهاى برین، چون دانشِ او به زمین فرودین است و دانشِ او، به همه چیز است. آواها او را سرگشته نمىسازند و زبانها او را باز نمىدارند.
4856. امام على علیه السلام: منزّه است کسى که بر او نه سیاهىِ سر شب تار، پنهان مىماند و نه شب آرام در جایگاههاى پست زمین و در بلنداى کوههاى همجوار، و نیز آنچه تندر در کرانه ی آسمان، به آن مىغرّد و آنچه درخششهاى ابر، با آن، نابود مىگردند، و برگى که فرو مىافتد؛ برگى که تندبادها [ى بر آمده] از افول ستاره(52) و بارش پیوسته ی آسمان، آن را از ریزشگاه آن دور مىکند.
و او جاى افتادن قطره و قرارگاه آن و محلّ بر زمین کشیدن مور ریز و کِششگاه آن و آنچه را از روزى که براى پشه بسنده است و آنچه را مادینه در شکم خود، باردار است، مىداند.
4857. امام على علیه السلام: نه شمارِ قطرههاى آب و نه ستارگان آسمان و نه گردبادها در هوا و نه خزش مور بر تخته سنگ صاف و نه خوابگاه مورانِ ریز در شب تار، از [چنگ]
مَساقِطَ الأَوراقِ وخَفِیَّ طَرفِ الأَحداقِ.(53)
4858. عنه علیه السلام: لا یَخفى عَلَیهِ مِن عِبادِهِ شُخوصُ لَحظَةٍ، ولا کُرورُ لَفظَةٍ، ولاَ ازدِلافُ رَبوَةٍ(54)، ولا انبِساطُ خُطوَةٍ فی لَیلٍ داجٍ ولا غَسَقٍ ساجٍ.(55)
4859. عنه علیه السلام: لَم یَعزُب عَنهُ خَفِیّاتُ غُیوبِ الهَواءِ، ولا غَوامِضُ مَکنونِ ظُلَمِ الدُّجى، ولا ما فِی السَّماواتِ العُلى إِلى الأَرَضینَ السُّفلى.(56)
4860. الإمام زین العابدین علیه السلام- فِی الدُّعاء-: یا أللّهُ الَّذی لا یَخفى عَلَیهِ شَیءٌ فِی الأَرضِ ولا فِی السَّماءِ، وکَیفَ یَخفى عَلَیکَ یا إِلهی ما أَنتَ خَلَقتَهُ؟ وکَیفَ لا تُحصی ما أَنتَ صَنَعتَهُ؟ أَو کَیفَ یَغیبُ عَنکَ ما أَنتَ تُدَبِّرُهُ؟ أَو کَیفَ یَستَطیعُ أَن یَهرَبَ مِنکَ مَن لا حَیاةَ لَهُ إِلاّ بِرِزقِکَ؟ أَو کَیفَ یَنجو مِنکَ مَن لا مَذهَبَ لَهُ فی غَیرِ مُلکِکَ.(57)
4861. عنه علیه السلام- مِن دُعائِهِ فی صَلاةِ اللَّیلِ-: اللّهُمَّ وقَد أَشرَفَ عَلى خَفایا الأَعمالِ عِلمُکَ، وَانکَشَفَ کُلُّ مَستورٍ دُونَ خُبرِکَ، ولا تَنطَوی عَنکَ دَقائِقُ الأُمورِ، ولا تَعزُبُ عَنکَ غَیِّباتُ السَّرائِرِ.(58)
4862. الإمام الباقر علیه السلام- فی حَدیثٍ طَویلٍ-: فَإِذا عُرِضَت هذِهِ الأَعمالُ کُلُّها عَلَى اللّهِ تَعالى
او در نمىرود. جاى افتادن برگها و نگاه دزدانه ی دیدهها را مىداند.
4858. امام على علیه السلام: از [اعمال] بندگانش بر او پنهان نمىماند، نه نگاههاى خیرهاى و نه تکرار گفتارى و نه نزدیک شدن به بلندىاى و نه گشودن گامى در شبى تار و تاریکى آرام.
4859. امام على علیه السلام: نه نهانهاى ناپیداى هوا و نه پوشیدگىهاى پنهانِ تاریکىهاى شب و نه آنچه در آسمانهاى برین تا زمینهاى فرودین است، از [چنگ] او (خداوند) به در نمىروند.
4860. امام زین العابدین علیه السلام- از دعاى ایشان-: اى خدایى که چیزى، نه در زمین و نه در آسمان، بر او پنهان نیست و اى خداى من! چگونه چیزى که خود آفریدهاى، بر تو پنهان بماند؟! و چگونه آنچه را که خود ساختهاى، به شماره در نیاورى؟! یا چگونه آنچه خود تدبیر مىکنى، از تو نهان گردد؟! یا چگونه آن که جز با روزىِ تو زندگى ندارد، مىتواند از تو بگریزد؟! یا چگونه آن که راهى به غیر از فرمانروایى تو ندارد، از تو رهایى یابد؟!
4861. امام زین العابدین علیه السلام- از دعاى ایشان در نماز شب-: خداوندا! بىگمان، دانش تو بر کارهاى نهان، اِشراف یافت و هر پوشیدهاى در پیشگاه آگاهى تو، پدیدار گشت. ریزهکارىهاى امور از تو پنهان نمىمانَند و نهانهاى ناپیدا از [چنگ] تو به در نمىروند!
4862. امام باقر علیه السلام- در حدیثى بلند-: پس آن گاه که همه ی این اعمال [در روز رستاخیز] بر
قالَ: أَنَا عَدلٌ لا أَجورُ… إِنّی أَنَا اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ أَنَا، عالِمُ السِّرِّ و أَخفى، و أَنَا المُطَّلِعُ عَلى قُلُوبِ عِبادی، لا أَحیفُ(59) ولا أَظلِمُ، ولا أُلزِمُ أَحَدا إِلاّ ما عَرَفتُهُ مِنهُ قَبلَ أَن أَخلُقَهُ.(60)
4863. الإمام الصادق علیه السلام- فیما یُقالُ فی صَلاةِ العیدَینِ-: اللّهُ أَکبَرُ أَوَّلُ کُلِّ شَیءٍ وآخِرُهُ، وبَدیعُ(61) کُلِّ شَیءٍ ومُنتَهاهُ، وعالِمُ کُلِّ شَیءٍ ومَعادُهُ(62)(63)
4864. عنه علیه السلام- فی بَیانِ مَعنى تَسمِیَةِ اللّهِ بِالعَلیمِ-: إِنَّما سُمِّیَ عَلیما؛ لِأَنَّهُ لا یَجهَلُ شَیئا مِنَ الأَشیاءِ، لا تَخفى عَلَیهِ خافِیَةٌ فی الأَرضِ ولا فِی السَّماءِ، عَلِمَ ما یَکونُ وما لا یَکونُ، وما لَو کانَکَیفَ یَکونُ، ولَم نَصِف عَلیما بِمَعنى غَریزَةٍ یَعلَمُ بِها، کَما أَنَّ لِلخَلقِ غَریزَةً یَعلَمونَ بِها، فَهذا ما أَرادَ مِن قَولِهِ: عَلیمٌ، فَعَزَّ مَن جَلَّ عَنِ الصِّفاتِ، ومَن نَزَّهَ نَفسَهُ عَن أَفعالِ خَلقِهِ فَهذا هُوَ المَعنى، ولَولا ذلِکَ ما فَصَلَ بَینَهُ وبَینَ خَلقِهِ فَسُبحانَهُ وتَقَدَّسَت أَسماؤُهُ.(64)
4865. عنه علیه السلام: اللّهُمَّ إِنَّکَ تَعلَمُ ولا أَعلَمُ، وتَقدِرُ ولا أَقدِرُ، وتَقضی ولا أَقضی، و أَنتَ عَلاّمُ الغُیوبِ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ….(65)
4866. الإمام الکاظم علیه السلام- فِی الدُّعاءِ-: اللّهُمَّ… أَنتَ… عالِمٌ لا یَجهَلُ.(66)
خداى والا عرضه مىشود، مىفرماید: «من دادگرى هستم که ستم نمىکنم…. من همان خدایى هستم که جز من، خدایى نیست. دانا به راز و پنهانتر از رازم و منم مُشرف بر دلهاى بندگانم. ستم نمىورزم و ظلم نمىکنم و کسى را جز به آنچه از او پیش از آفرینش او دانستهام، ملزم نمىکنم».
4863. امام صادق علیه السلام- در تکبیرى که در نماز عید فطر و عید قربان گفته مىشود-: خدا بزرگتر [از وصف شدن] است. آغازِ هر چیز و پایانِ آن است، و نوآورِ همه چیز و فرجام آن است و دانا به همه چیز و بازگشتگاه آن است.
4864. امام صادق علیه السلام- در بیان وجه نامگذارى خدا به «دانا»-: همانا [خدا] دانا نامیده شده است؛ زیرا او به چیزى از اشیا جهل ندارد. هیچ نهانى، نه در زمین و نه در آسمان، بر او پنهان نمىماند. به آنچه [در آینده] خواهد بود و آنچه نخواهد بود، علم دارد، و نیز [به این که] اگر چیزى به وجود آید، چگونه است. و دانا [یى] را به معناى غریزهاى که به وسیله ی آن مىداند- آن سان که آفریدهها را غریزهاى است که با آن مىدانند- وصف نکردیم. مراد از سخن او: «داناست»، این است. پس عزّتمند است کسى که از توصیفات، برتر است و [معناى «دانا» درباره ی] کسى که خود را از کارهاى آفریدههایش منزّه داشته، این است و اگر آن نبود، میان او و آفریدههایش جدایى نبود. پس، او منزّه است و نامهاى او پاک و پاکیزهاند.
4865. امام صادق علیه السلام: خدایا! تو مىدانى و من نمىدانم و تو مىتوانى و من نمىتوانم و تو حکم مىکنى و من حکم نمىکنم و تو بسیار دانا به نهانهایى. بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرست….
4866. امام کاظم علیه السلام- در دعا-: خداوندا!… تو… دانایى هستى که دچار جهل (نادانى) نمىشود.
4867. الإمام الرضا علیه السلام- فِی الدُّعاء-: سُبحانَ مَن خَلَقَ الخَلقَ بِقُدرَتِهِ، و أَتقَنَ ما خَلَقَ بِحِکمَتِهِ، ووَضَعَ کُلَّ شَیءٍ مِنهُ مَوضِعَهُ بِعِلمِهِ، سُبحانَ مَن یَعلَمُ خائِنَةَ الأَعیُنِ وما تُخفِی الصُّدورُ، ولَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ وهُوَ السَّمیعُ البَصیرُ.(67)
4868. الإمام الهادی علیه السلام: الأَشیاءُ کُلُّها لَهُ سَواءٌ عِلما وقُدرَةً ومُلکا وإِحاطَةً.(68)
4869. عنه علیه السلام- فِی الدُّعاءِ-: ومَعرِفَتُکَ بِما نُبطِنُهُ کَمَعرِفَتِکَ بِما نُظهِرُهُ، ولا یَنطَوی عَنکَ شَیءٌ مِن أُمورِنا.(69)
راجع: ص 364 ح 4905.
41 / 1- 2
عالِمٌ إذ لا مَعلومَ
4870. الإمام علیّ علیه السلام: عالِمٌ إِذ لا مَعلومَ.(70)
4871. عنه علیه السلام: کانَ رَبّا إِذ لا مَربوبَ، وإِلها إِذ لا مَألوهَ، وعالِما إِذ لا مَعلومَ.(71)
4872. عنه علیه السلام: أَحالَ الأَشیاءَ لِأَوقاتِها… عالِما بِها قَبلَ ابتِدائِها.(72)
4867. امام رضا علیه السلام- در دعا-: منزّه است آن که آفریدهها را به قدرتِ خود آفرید و آنچه آفرید، به حکمت خود، استوار داشت و به دانش خود، هر چیزى از آن را در جایگاه خود نهاد. منزّه است کسى که خیانتِ دیدهها و آنچه را که سینهها پنهان مىکنند، مىداند و چیزى همانند او نیست و اوست شنوا و بینا.
4868. امام هادى علیه السلام: همه ی اشیا در دانش و توانایى و فرمانروایى و فراگیرى [اش به آنها]، براى او یکساناند.
4869. امام هادى علیه السلام- در دعا-: شناخت تو به آنچه پنهان مىکنیم، چون شناخت تو به چیزى است که آشکار مىکنیم، و چیزى از امور ما از تو پنهان نمىمانَد.
ر. ک: ص 365 ح 4905.
41 / 1- 2
دانا بود، آن گاه که دانستهاى نبود
4870. امام على علیه السلام: [خداوند عز و جل] آن گاه که دانستهاى [هم] نبود، دانا بود.
4871. امام على علیه السلام: [خداوند عز و جل] آن گاه که بندهاى نبود، خداوندگار، و آن گاه که پرستندهاى نبود، پرستیده، و آن گاه که دانستهاى نبود، دانا بود.
4872. امام على علیه السلام: [خداوند عز و جل] چیزها را به زمانهاى خود واگذاشته…، در حالى که به آنها پیش از آغازگرىشان داناست.
4873. عنه علیه السلام: أَحاطَ بِالأَشیاءِ عِلما قَبلَ کَونِها، فَلَم یَزدَد بِکَونِها عِلما، عِلمُهُ بِها قَبلَ أَن یُکَوِّنَها کَعِلمِهِ بَعدَ تَکوینِها.(73)
4874. عنه علیه السلام: الحَمدُ للّهِِ الواحِدِ بِغَیرِ تَشبیهٍ، العالِمِ بِغَیرِ تَکوینٍ، الباقی بِغَیرِ کُلفَةٍ، الخالِقِ بِغَیرِ مَنصَبَةٍ(74)(75)
4875. جامع بیان العلم عن النزّال بن سبرة: قیلَ لِعَلِیٍّ علیه السلام: یا أَمیرَ المُؤمِنینَ، إِنَّ هاهُنا قَوما یَقولونَ: إِنَّ اللّهَ لا یَعلَمُ ما یکونُ حَتّى یَکونَ.
فَقالَ: ثَکَلَتهُم أُمَّهاتُهُم! مِن أَینَ قالوا ذلِکَ؟
قیلَ: یَتَأَوَّلونَ القُرآنَ فی قَولِهِ عز و جل: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتّى نَعْلَمَ اَلْمُجاهِدِینَ مِنْکُمْ وَ اَلصّابِرِینَ وَ نَبْلُوَا أَخْبارَکُمْ»(76)
فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام: مَن لَم یَعلَم هَلَکَ، ثُمَّ صَعِدَ المِنبَرَ فَحَمِدَ اللّهَ و أَثنى عَلَیهِ.
ثُمَّ قالَ: أَیُّهَا النّاسُ! تَعَلَّمُوا العِلمَ وَاعمَلوا بِهِ، ومَن أَشکَلَ عَلَیهِ شَیءٌ مِن کِتابِ اللّهِ فَلیَسأَلنی عَنهُ. إِنَّهُ بَلَغَنی أَنَّ قَوما یَقولونَ: إِنَّ اللّهَ لا یَعلمُ ما یَکونُ حَتّى یَکونَ لِقَولِهِ عز و جل: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتّى نَعْلَمَ اَلْمُجاهِدِینَ مِنْکُمْ» الآیَة، وإِنَّما قَولُهُ عز و جل: «حَتّى نَعْلَمَ» یَقولُ: حَتّى نَرى مَن کُتِبَ عَلَیهِ الجِهادُ وَالصَّبرُ إِن جاهَدَ وصَبَرَ عَلى ما نابَهُ و أَتاهُ مِمّا قَضَیتُ عَلَیهِ.(77)
4873. امام على علیه السلام: اشیا را پیش از بودِ آنها، در علم خود داشت. پس با بودن آنها، دانش او افزون نشد. دانش او به آنها پیش از آن که به آنها هستى ببخشد، چون دانش او پس از هستى بخشیدن به آنهاست.
4874. امام على علیه السلام: ستایش، از آنِ خداى یگانه است، بىهمسانانگارى؛ داناى [بىنیاز] به هستىبخشى، پایدار بى رنج و سختى، آفریدگار بىخستگى.
4875. جامع بیان العلم- به نقل از نزّال بن سبره-: به على علیه السلام گفته شد: اى امیر مؤمنان! در این جا گروهى هستند که مىگویند: خداوند، آنچه را که به وجود خواهد آمد، نمىداند تا این که به وجود آید.
فرمود: «مادرانشان به سوگشان بنشینند! از کجا آن را گفتهاند؟».
گفته شد: آیه ی: «و بىگمان، شما را مىآزماییم تا جهادگران شما و شکیبایان را معلوم داریم و خبرهایتان را بیازماییم» را [این گونه] تأویل مىکنند.
على علیه السلام فرمود: «هر که ندانست، هلاک شد».
پس بر منبر فراز آمد و خدا را ستود و او را ثنا گفت. سپس فرمود: «اى مردم! دانش را فرا گیرید و به آن عمل کنید و هر کس چیزى از کتاب خدا بر او دشوار آمده، درباره ی آن از من بپرسد. به من رسیده که گروهى مىگویند: خدا آنچه را که به وجود خواهد آمد، نمىداند تا این که به وجود آید، به دلیل سخن او: «و بىگمان، شما را مىآزماییم تا جهادگران شما را معلوم داریم…».
سخن خداوند عز و جل: «تا معلوم داریم»، مىگوید: تا کسى را که جهاد و شکیبایى بر او تکلیف شده، اگر جهاد کرد و بر تقدیرى که براى او رقم زدهام و به او در رسیده و بر او فرود آمده، شکیبایى نمود، بشناسیم».
4876. الإمام الباقر علیه السلام: ما زالَ اللّهُ عالِما تَبارَکَ وتَعالى ذِکرُهُ.(78)
4877. الإمام الصادق علیه السلام: لَم یَزَلِ اللّهُ عز و جل رَبَّنا وَالعِلمُ ذاتُهُ ولا مَعلومَ… فَلَمّا أَحدَثَ الأَشیاءَ وکانَ المَعلومُ وَقَعَ العِلمُ مِنهُ عَلَى المَعلومِ.(79)
4878. الکافی عن منصور بن حازم: سَأَلتُ أَبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام: أَرَأَیتَ ما کانَ وما هُوَ کائِنٌ إِلى یَومِ القِیامَةِ، أَلَیسَ فی عِلمِ اللّهِ؟
قالَ: بَلى، قَبلَ أَن یَخلُقَ الخَلقَ.(80)
4879. التوحید عن عبد اللّه بن مسکان: سَأَلتُ أَبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام عَنِ اللّهِ تَبارَکَ وتَعالى: أَکانَ یَعلَمُ المَکانَ قَبلَ أَن یَخلُقَ المَکانَ، أَم عَلِمَهُ عِندَما خَلَقَهُ وبَعدَما خَلَقَهُ؟
فَقالَ: تَعالَى اللّهُ، بَل لَم یَزَل عالِما بِالمَکانِ قَبلَ تَکوینِهِ کَعِلمِهِ بِهِ بَعدَ ما کَوَّنَهُ، وکَذلِکَ عِلمُهُ بِجَمیعِ الأَشیاءِ کَعِلمِهِ بِالمَکانِ.(81)
4880. الإمام الصادق علیه السلام- لَمّا سُئِلَ عَن قَولِ اللّهِ: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا اَلْجَنَّةَ وَ لَمّا یَعْلَمِ اَللّهُ اَلَّذِینَ جاهَدُوا مِنْکُمْ»(82)-: إِنَّ اللّهَ هُوَ أَعلَمُ بِما هُوَ مُکَوِّنُهُ قَبلَ أَن یُکَوِّنَهُ وَهُم ذَرٌّ، وعَلِمَ مَن یُجاهِدُ مِمَّن لا یُجاهِدُ، کَما عَلِمَ أَنَّهُ یُمیتُ خَلقَهُ قَبلَ أَن یُمیتَهُم، ولَم یُرِهِم مَوتَهُم
4876. امام باقر علیه السلام: خداوند- که والا و یاد او بلند پایه است- هماره داناست.
4877. امام صادق علیه السلام: خداوند عز و جل هماره خداوندگارِ ماست و دانش، ذاتىِ اوست [حتّى هنگامى که] هیچ دانستهاى نبود…. پس آن گاه که اشیا را پدید آورد و دانسته، وجود یافت، دانش از او بر دانسته واقع شد.
4878. الکافى- به نقل از منصور بن حازم-: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: آیا چنین مىبینى که آنچه هست و آنچه تا روز رستاخیز خواهد بود، در دانش خدا نیست؟
فرمود: «چرا؛ [در دانش خدا بوده است،] پیش از آن که آفریدهها را بیافریند».
4879. التوحید- به نقل از عبد اللّه بن مسکان-: از امام صادق علیه السلام از خداوند والا و بلند پایه پرسیدم که: آیا به مکان، پیش از آن که مکان را بیافریند، دانا بود، یا هنگامى که آن را آفرید و پس از آن که آفرید، دانست؟
فرمود: «خدا، برتر و بالاتر است؛ بلکه هماره به مکان، پیش از ایجاد آن دانا بود، همچون دانش او به آن پس از آن که آن را ایجاد کرد، و بدین سان، دانش او به همه ی اشیا، چون دانش او به مکان است».
4880. امام صادق علیه السلام- هنگامى که از ایشان از سخن خداوند: «آیا پنداشتید که به بهشت در مىآیید و خدا، کسانى از شما را که جهاد کردند، معلوم نمىسازد؟» پرسش شد-: خداوند، خود به آنچه او پدید آورنده ی آن است، پیش از آن که آن را پدید آورد، و [آن گاه که] ایشان ذرههایى بودند، داناتر است و آن کس را که جهاد ورزد، از آن که جهاد نکند، باز مىشناسد، همان گونه که او دانست که آفریدههایش را مىمیرانَد، پیش از آن که ایشان را بمیرانَد و مرگشان را به ایشان- در حالى که زنده بودند- نشان نداد.
وهُم أَحیاءٌ.(83)
4881. عنه علیه السلام- فی قَولِ اللّهِ عز و جل: «عالِمُ اَلْغَیْبِ وَ اَلشَّهادَةِ»-: الغَیبُ ما لَم یَکُن، وَالشَّهادَةُ ما قَد کانَ.(84)
4882. الإمام الرضا علیه السلام- لَمّا سُئِلَ: أَیَعلَمُ اللّهُ الشَّیءَ الَّذی لَم یَکُن أَن لَو کانَ کَیفَ کانَ یَکونُ؟-: إِنَّ اللّهَ تَعالى هُوَ العالِمُ بِالأَشیاءِ قَبلَ کَونِ الأَشیاءِ، قالَ عز و جل: «إِنّا کُنّا نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»(85) وقالَ لِأَهلِ النّارِ: «وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ»(86) فَقَد عَلِمَ عز و جل أَنَّهُ لَو رَدّوهُم لَعادوا لِما نُهوا عَنهُ، وقالَ لِلمَلائِکَةِ لَمّا قالَت: «أَتَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ اَلدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ»(87) فَلَم یَزَلِ اللّهُ عز و جل عِلمُهُ سابِقا لِلأَشیاءِ قَدیما قَبلَ أَن یَخلُقَها، فَتَبارَکَ اللّهُ رَبُّنا وتَعالى عُلُوّا کَبیرا، خَلَقَ الأَشیاءَ وعِلمُهُ بِها سابِقٌ لَها کَما شاءَ، کَذلِکَ رَبُّنا لَم یَزَل عالِما سَمیعا بَصیرا.(88)
41 / 1- 3
لا فَرقَ فی عِلمِهِ بَینَ الماضی والمُستَقبَلِ
4883. الإمام علیّ علیه السلام: عِلمُهُ بِالأَمواتِ الماضینَ کَعِلمِهِ بِالأَحیاءِ الباقینَ، وعِلمُهُ بِما فِی
4881. امام صادق علیه السلام- درباره ی سخن خداوند عز و جل: «داناى غیب و شهادت»-: غیب، آن چیزى است که نیست و شهادت، آن چیزى است که هست.
4882. امام رضا علیه السلام- در پاسخ به این سؤال که: آیا خدا مىداند چیزى که پدید نیامده، اگر پدید آید، چگونه خواهد بود؟-: بىگمان، خداى متعال، دانا به اشیا، پیش از بودن اشیاست. خداوند عز و جل فرمود: «ما آنچه را که مىکردید، [از لوح محفوظ] رونویسى(89) مىکردیم» و به اهل آتش فرمود: «و اگر [به دنیا] باز گردانده شوند، البتّه به آنچه از آن باز داشته شدهاند، بر خواهند گشت و ایشان، بىگمان، دروغزن هستند». [خداى عز و جل] مىدانست که اگر ایشان را باز گرداند، حتما به آنچه از آن باز داشته شدهاند، بر خواهند گشت. و به فرشتگان، آن گاه که گفتند: «آیا در آن (زمین) کسى را مىگمارى که در آن، فساد کند و خونها بریزد، در حالى که ما با ستایش تو، تسبیح مىگوییم و تو را تقدیس مىکنیم؟»، فرمود: «من، چیزى مىدانم که شما نمىدانید».
پس دانش خداوند عز و جل هماره پیشى گیرنده بر اشیا، و دیرینه ی پیش از آفرینش آنهاست. پس خدا، خداوندگار ما، برتر و والا و بسى بلندپایه است. اشیا را آفرید- و دانش او به آنها، پیشى گیرنده به آنهاست- آن گونه که خواست. و این سان، خداوندگار ما، هماره دانا، شنوا و بیناست.
41 / 1- 3
دانش او به گذشته، همچون دانش او به آینده است
4883. امام على علیه السلام: دانش او به مردگانِ درگذشته، چون دانش او به زندههاى پایدار
السَّماواتِ العُلى کَعِلمِهِ بِما فِی الأَرَضینَ السُّفلى.(90)
4884. الإمام الباقر علیه السلام: کانَ اللّهُ عز و جل ولا شَیءَ غَیرُهُ، ولَم یَزَل عالِما بِما یَکونُ، فَعِلمُهُ بِهِ قَبلَ کَونِهِ کَعِلمِهِ بِهِ بَعدَ کَونِهِ.(91)
4885. التوحید عن ابن مسکان: سَأَلتُ أَبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام عَنِ اللّهِ- تَبارَکَ وتَعالى-، أَکانَ یَعلَمُ المَکانَ قَبلَ أَن یَخلُقَ المَکانَ، أَم عَلِمَهُ عِندَما خَلَقَهُ وبَعدَما خَلَقَهُ؟
فَقالَ: تَعالَى اللّهُ، بَل لَم یَزَل عالِما بِالمَکانِ قَبلَ تَکوینِهِ کَعِلمِهِ بِهِ بَعدَما کَوَّنَهُ، وکَذلِکَ عِلمُهُ بِجَمیعِ الأَشیاءِ کَعِلمِهِ بِالمَکانِ.(81)
4886. الإمام الرضا علیه السلام: لَم یَزَلِ اللّهُ عالِما بِالأَشیاءِ قَبلَ أَن یَخلُقَ الأَشیاءَ کَعِلمِهِ بِالأَشیاءِ بَعدَما خَلَقَ الأَشیاءَ.(92)
41 / 1- 4
عِلمُهُ بِلا تَعلیمٍ
4887. رسول اللّه صلى الله علیه و آله- فی تَمجیدِ اللّهِ جَلَّ وعَلا-: سُبحانَکَ الَّذی لا إِلهَ غَیرُهُ… عالِمُ کُلِّ شَیءٍ بِغَیرِ مُعَلِّمٍ.(93)
4888. الإمام علیّ علیه السلام: العالِمُ بِلاَ اکتِسابٍ ولاَ ازدِیادٍ ولا عِلمٍ مُستَفادٍ… لَیسَ إِدراکُهُ بِالإِبصارِ، ولا عِلمُهُ بِالإِخبارِ.(94)
(باقی مانده) است و دانش او به آنچه در آسمان های برین است، چون دانش اوست به آنچه در زمین های فرودین است.
4884. امام باقر علیه السلام: خداوند عز و جل بود و جز او چیزى نبود و هماره به آنچه به وجود خواهد آمد، داناست و دانش او به آن، پیش از بودن آن، چون دانش او به آن، پس از بودن آن است.
4885. التوحید- به نقل از ابن مسکان-: از امام صادق علیه السلام درباره ی خداوند والا و بلند پایه پرسیدم: آیا به مکان، پیش از آن که مکان را بیافریند، داناست، یا هنگامى که آن را آفرید و پس از آن که آفرید، دانست؟
فرمود: «خداوند، برتر و بالاتر است؛ بلکه هماره به مکان، پیش از ایجاد آن دانا بود، همچون دانش او به آن، پس از آن که آن را ایجاد کرد. و اینسان، دانش او به همه ی اشیا، چون دانش او به مکان است».
4886. امام رضا علیه السلام: خداوند، هماره به اشیا داناست، پیش از آن که اشیا را بیافریند، همچون دانش او به اشیا، پس از آن که اشیا را آفرید.
41 / 1- 4
دانش او، بدون آموختن است
4887. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله- در بزرگداشت خداى شکوهمندِ والا-: منزّهى تو؛ کسى که جز او خدایى نیست… داناى به هر چیز، بدون آموزگار.
4888. امام على علیه السلام: داناست، بدون بهدست آوردن و بدون افزون گشتن و بدون دانش بهره گرفته شده [از دیگرى]…. ادراک او با دیدن و دانش او با آگاه کردن نیست.
4889. عنه علیه السلام: کُلُّ عالِمٍ غَیرُهُ مُتَعَلِّمٌ.(95)
4890. عنه علیه السلام: کُلُّ عالِمٍ فَمِن بَعدِ جَهلٍ تَعَلَّمَ، وَاللّهُ لَم یَجهَل ولَم یَتَعَلَّم.(96)
4891. عنه علیه السلام: الحَمدُ للّهِِ العَلِیِّ عَن شَبَهِ المَخلوقینَ، الغالِبِ لِمَقالِ الواصِفینَ… لَیسَ إِدراکُهُ بِالإِبصارِ، ولا عِلمُهُ بِالإِخبارِ.(94)
4892. الإمام الصادق علیه السلام: العالِمُ کُلَّ شَیءٍ بِغَیرِ تَعلیمٍ.(97)
4893. الإمام العسکری علیه السلام- فِی الدُّعاءِ-: لا إِلهَ إِلاّ أَنتَ خالِقُ ما یُرى وما لا یُرى، العالِمُ بِکُلِّ شَیءٍ بِغَیرِ تَعلیمٍ، أَسأَلُکَ بِآلائِکَ ونَعمائِکَ(98)، بِأَنَّکَ اللّهُ الرَّبُّ الواحِدُ.(99)
41 / 1- 5
عِلمُهُ لَیسَ بِأَداةٍ
4894. الإمام علیّ علیه السلام: عَلِمَها [أَیِ الأَشیاءَ] لا بِأَداةٍ لا یَکونُ العِلمُ إِلاّ بِها، ولَیسَ بَینَهُ وبَینَ مَعلومِهِ عِلمُ غَیرِهِ بِهِ کانَ عالِما بِمَعلومِهِ.(100)
4889. امام على علیه السلام: هر دانایى جز او، فرا گیرنده است.
4890. امام على علیه السلام: هر دانایى، پس از ندانستن، فرا گرفته است و خدا، دچار جهل نشده و فرا نگرفته است.
4891. امام على علیه السلام: ستایش، از آنِ خدایى است که والاتر از همسانى با آفریدههاست؛ چیره بر گفتار وصف کنندگان…. ادراک او با دیدن و دانش او با آگاه کردن نیست.
4892. امام صادق علیه السلام: داناى همه چیز، بى آموزش دادن [ِ دیگرى].
4893. امام عسکرى علیه السلام- در دعا-: جز تو خدایى نیست؛ آفریدگارِ آنچه دیده مىشود و آنچه دیده نمىشود، دانا به همه چیز، بى آموزش دادن [ِ دیگرى]. از تو درخواست مىکنم به موهبتها و نعمتهایت (/ به نعمتهاى آشکار و نهانت)، به این که تو خداىِ پروردگارِ یگانهاى.
41 / 1- 5
دانش او با ابزار نیست
4894. امام على علیه السلام: آنها (اشیا) را دانست، نه با ابزارى که دانستن، جز با آن نیست، و میان او و دانستهاش، دانشى غیر از او که به وسیله ی آن به دانستهاش دانا باشد، نیست.
4895. الإمام الرضا علیه السلام: إِنَّما سُمِّیَ اللّهُ تَعالى بِالعِلمِ(101) بِغَیرِ عِلمٍ حادِثٍ عَلِمَ بِهِ الأَشیاءَ، استَعان بِهِ عَلى حِفظِ ما یَستَقبِلُ مِن أَمرِهِ، وَالرَّوِیَّةِ فیما یَخلُقُ مِن خَلقِهِ، ویُفسِدُ ما مَضى مِمّا أَفنى مِن خَلقِهِ مِمّا لَو لَم یَحضُرهُ ذلِکَ العِلمُ ویَغیبُهُ کانَ جاهِلاً ضَعیفا، کَما أَنّا لَو رَأَینا عُلَماءَ الخَلقِ إِنَّما سُمّوا بِالعِلمِ لِعِلمٍ حادِثٍ إِذ کانوا فیهِ جَهَلَةً، ورُبَّما فارَقَهُمُ العِلمُ بِالأَشیاءِ فَعادوا إِلَى الجَهلِ.(102)
41 / 1- 6
لَهُ عِلمٌ عامٌّ وعِلمٌ خاصٌّ
4896. الإمام الباقر علیه السلام- لِحُمرانَ بنِ أَعیَنَ فی قَولِهِ تَعالى: «عالِمُ اَلْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أَحَداً- إِلاّ مَنِ اِرْتَضى مِنْ رَسُولٍ»(103)-: أَمّا قَولُهُ: «عالِمُ اَلْغَیْبِ» فَإِنَّ اللّهَ عز و جل عالِمٌ بِما غابَ عَن خَلقِهِ فیما یُقَدِّرُ مِن شَیءٍ، ویَقضیهِ فی عِلمِهِ قَبلَ أَن یَخلُقَهُ وقَبلَ أَن یُفضِیَهُ إِلَى المَلائِکَةِ، فَذلِکَ یا حُمرانُ، عِلمٌ مَوقوفٌ عِندَهُ إِلَیهِ فیهِ المَشیئَةُ فَیَقضیهِ إِذا أَرادَ، ویَبدو لَهُ فیهِ فَلا یُمضیهِ؛ فَأَمَّا العِلمُ الَّذی یُقَدِّرُهُ اللّهُ عز و جل فَیَقضیهِ ویُمضیهِ، فَهُوَ العِلمُ الَّذِی انتَهى إِلى رَسولِ اللّهِ ثُمَّ إِلَینا.(104)
4897. عنه علیه السلام: العِلمُ عِلمانِ: فَعِلمٌ عِندَ اللّهِ مَخزونٌ لَم یُطلِع عَلَیهِ أَحَدا مِن خَلقِهِ، وعِلمٌ عَلَّمَهُ مَلائِکَتَهُ ورُسُلَهُ، فَما عَلَّمَهُ مَلائِکَتَهُ ورُسُلَهُ فَإنَّهُ سَیَکونُ، لا یُکَذِّبُ نَفسَهُ
4895. امام رضا علیه السلام: خداى متعال، دانا نامیده شده است، بدون دانش نوپدیدى که به وسیله ی آن، به اشیا علم یافته باشد و [یا] از آن بر نگهدارى آنچه از امرش رو خواهد آورد و [یا در] اندیشیدن به آنچه از آفریدههایش که مىآفریند، یارى جسته باشد و [یا] آنچه از آفریدههایش را که در گذشته نابود گردانْد، [به وسیله ی آن،] نابوده کرده باشد؛ چرا که اگر آن علم، نزد او حاضر نباشد و از او نهان گردد، نادانِ ناتوان خواهد بود، همچنان که هر گاه انسانهاى دانشمند را دیدهایم که دانشمند نامیده شدهاند، به سببِ دانشى نوپدید بوده است که در آن (/ پیش از آن)، نادان بودند و چه بسا علم به اشیا، از ایشان جدا شود و به نادانى بازگردند.
41 / 1- 6
براى او دانشى فراگیر و دانشى ویژه است
4896. امام باقر علیه السلام- به حمران بن اعین، درباره ی سخن خداى متعال: «داناى نهان (غیب) است که کسى را بر نهانش آگاه نمىسازد، مگر آن کس از فرستادگانش را که بپسندد»-: امّا سخن او «داناى نهان»، خداوند عز و جل داناست به هر چیزى که مقدّر مىکند و از آفریدگانش نهان است و به آن در دانش خود، حکم مىکند، پیش از آن که آن را بیافریند و پیش از آن که به فرشتگان برساند. پس آن- اى حمران- دانشى موقوف (باز داشته شده)، نزد اوست. در آن مشیّت با اوست (به خواست او تغییر پذیر است). هر گاه بخواهد، به آن حکم مىکند و [یا] براى او در آن، بَداء مىشود و آن را نمىگذرانَد؛ و امّا دانشى که خدا عز و جل آن را تقدیر مىکند و بر آن حکم مىراند و آن را مىگذراند، دانشى است که به پیامبر خدا و سپس به ما رسیده است.
4897. امام باقر علیه السلام: دانش، دو دانش است: دانشى نزد خدا نهان است که کسى از آفریدههایش را از آن آگاه نساخته است، و دانشى که آن را به فرشتگان و
ولا مَلائِکَتَهُ ولا رُسُلَهُ، وعِلمٌ عِندَهُ مَخزونٌ یُقَدِّمُ مِنهُ ما یَشاءُ، ویُؤَخِّرُ مِنهُ ما یَشاءُ، ویُثبِتُ ما یَشاءُ.(105)
4898. عنه علیه السلام: إِنَّ للّهِِ تَعالى عِلما خاصّا وعِلما عامّا؛ فَأَمَّا العِلمُ الخاصُّ فَالعِلمُ الَّذی لَم یُطلِع عَلَیهِ مَلائِکَتَهُ المُقَرَّبینَ و أَنبِیاءَهُ المُرسَلینَ، و أَمّا عِلمُهُ العامُّ فَإِنَّهُ عِلمُهُ الَّذی أَطلَعَ عَلَیهِ مَلائِکَتَهُ المُقَرَّبینَ و أَنبِیاءَهُ المُرسَلینَ، وقَد وَقَعَ إِلَینا مِن رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله.(106)
4899. الإمام الصادق علیه السلام: إِنَّ للّهِِ عِلمَینِ: عِلما أَظهَرَ عَلَیهِ مَلائِکَتَهُ ورُسُلَهُ و أَنبِیاءَهُ فَذلِکَ قَد عَلِمناهُ، وعِلما اِستَأثَرَ بِهِ، فَإذا بَدا لَهُ فی شَیءٍ مِنهُ أَعلَمَنا ذلِکَ، وعَرَضَ عَلَى الأَئِمَّةِ الَّذینَ کانوا قَبلَنا.(107)
4900. عنه علیه السلام: إِنَّ للّهِِ عِلمَینِ: عِلمٌ مَکنونٌ مَخزونٌ لا یَعلَمُهُ إِلاّ هُوَ؛ مِن ذلِکَ یَکونُ البَداءُ، وعِلمٌ عَلَّمَهُ مَلائِکَتَهُ ورُسُلَهُ و أَنبِیاءَهُ؛ فَنَحنُ نَعلَمُهُ.(108)
41 / 2
ما لا یُوصَفُ عِلمُهُ بِهِ
4901. الإمام علیّ علیه السلام: وحارَ فی مَلَکوتِهِ عَمیقاتُ مَذاهِبِ التَّفکیرِ، وَانقَطَعَ دونَ الرُّسوخِ فی-
فرستادگانش آموخته است. پس آنچه به فرشتگان و فرستادگانش آموخته است، [واقع] خواهد شد و خویشتن، فرشتگان و فرستادگانش را تکذیب نمىکند و دانشى اندوخته نزد اوست. از آن، آنچه بخواهد، مقدّم مىدارد و از آن، آنچه بخواهد، به تأخیر مىاندازد و هر چه را بخواهد، اثبات مىکند.
4898. امام باقر علیه السلام: خداوند متعال را دانشى ویژه و دانشى فرا گیر است. امّا دانش ویژه، دانشى است که فرشتگان مقرّب و پیامبران مرسلِ خود را از آن آگاه نگردانده است؛ و امّا دانش فراگیر او، آن دانش اوست که فرشتگان مقرّب و انبیاى مُرسل خود را از آن آگاه کرده و از پیامبر خدا به ما رسیده است.
4899. امام صادق علیه السلام: براى خدا دو دانش است: دانشى که فرشتگان و فرستادگان و پیامبران خود را بر آن آگاه کرده و البتّه ما هم آن را مىدانیم؛ و دانشى که آن را ویژه ی خود ساخته است. پس هر گاه در چیزى از آن براى او بداء شود، ما را از آن آگاه مىکند و بر امامان پیشتر از ما، عرضه مىکند.
4900. امام صادق علیه السلام: براى خدا دو دانش است: دانش نهانِ اندوخته که جز او آن را نمىداند و بَداء، از جمله آن است؛(109) و دانشى که آن را به فرشتگان و فرستادگان و پیامبران خود آموخته است و در نتیجه، ما هم آن را مىدانیم.
41 / 2
آنچه دانش او بدان وصف نمىگردد
4901. امام على علیه السلام: راههاى ژرف اندیشه در ملکوت او سرگشته شد و تفسیرهاى فراگیر،
عِلمِهِ جَوامِعُ التَّفسیرِ، وحالَ دونَ غَیبِهِ المَکنونِ حُجُبٌ مِنَ الغُیوبِ، تاهَت فی أَدنى أَدانیها طامِحاتُ العُقولِ فی لَطیفاتِ الأُمورِ.(110)
4902. الإمام الصادق علیه السلام: اللّهُ نورٌ لا ظَلامَ فیهِ، وحَیٌّ لا مَوتَ لَهُ، وعالِمٌ لا جَهلَ فیهِ، وصَمَدٌ لا مَدخلَ فیهِ، رَبُّنا نورِیُّ الذّاتِ، حَیُّ الذّاتِ، عالِمُ الذّاتِ، صَمَدِیُّ الذّاتِ.(111)
4903. الإمام الکاظم علیه السلام: عِلمُ اللّهِ لا یوصَفُ مِنهُ بِأَینٍ، ولا یوصَفُ العِلمُ مِنَ اللّهِ بِکَیفٍ، ولایَفرُدُ العِلمُ مِنَ اللّهِ، ولا یُبانُ اللّهُ مِنهُ، ولَیسَ بَینَ اللّهِ وبَینَ عِلمِهِ حَدٌّ.(112)
4904. الإمام الرضا علیه السلام: إِنَّما سُمِّیَ اللّهُ تَعالى بِالعِلمِ بِغَیرِ عِلمٍ حادِثٍ عَلِمَ بِهِ الأَشیاءَ، استَعانَ بِهِ عَلى حِفظِ ما یَستَقبِلُ مِن أَمرِهِ، وَالرَّوِیَّةِ فیما یَخلُقُ مِن خَلقِهِ، ویُفسِدُ ما مَضى مِمّا أَفنى مِن خَلقِهِ، مِمّا لَو لَم یَحضُرهُ ذلِکَ العِلمُ ویَغیبُهُ کانَ جاهِلاً ضَعیفا، کَما إِنّا لَو رَأَینا عُلَماءَ الخَلقِ إِنَّما سُمّوا بِالعِلمِ لِعِلمٍ حادِثٍ، إِذ کانوا فیهِ جَهَلَةً ورُبَّما فارَقَهُمُ العِلمُ بِالأَشیاءِ فَعادوا إِلَى الجَهلِ، وإِنَّما سُمِّیَ اللّهُ عالِما؛ لِأَنَّهُ لا یَجهَلُ شَیئا، فَقَد جَمَعَ الخالِقَ وَالمَخلوقَ اسمُ العالِمِ وَاختَلَفَ المَعنى عَلى ما رَأَیتَ.(113)
4905. الکافی عن الکاهلی: کَتَبتُ إِلى أَبِی الحَسَنِ علیه السلامفی دُعاءٍ: الحَمدُ للّهِِ مُنتَهى عِلمِهِ، فَکَتَبَ إِلَیَّ: لا تَقولَنَّ مُنتَهى عِلمِهِ، فَلَیسَ لِعِلمِهِ مُنتَهى، ولکِن قُل: مُنتَهى رِضاهُ.(114)
پیش از راه یافتن در دانش او، باز ایستاد و در برابر غیب پوشیده ی او پردههایى از نهانها، چنان مانع شد که خِردهاى بلند پرواز در امور باریک در نزدیکترین نزدیکهاى آنها سرگردان شد.
4902. امام صادق علیه السلام: خداوند، نورى است که هیچ تاریکىاى در او نیست و زندهاى است که هیچ مرگى براى او نیست و دانایى است که هیچ جهلى در او نیست و صمدى است که راه در آمدن در او نیست. خداوندگار ما، روشنْ ذات، زنده ذات، ذاتا دانا و ذاتا صمد است.
4903. امام کاظم علیه السلام: دانش خدا، به کجایى وصف نمىگردد و دانش خدا به چگونگى موصوف نمىشود و دانش از خدا کناره نمىگیرد و خدا از آن جدا نمىشود و میان خدا و دانش او، مرزى نیست (دانش او، چیزى زاید بر ذات نیست).
4904. امام رضا علیه السلام: خداوند متعال، دانا نامیده شده است، بى دانشِ نوپدیدى که به وسیله ی آن، به اشیا علم یافته باشد و [یا] از آن بر نگهدارى آنچه از امرش رو خواهد آورد و [یا در] اندیشیدن به آنچه از آفریدههایش که مىآفریند، یارى جسته باشد و [یا به وسیله ی آن]، آنچه را در گذشته از آفریدههایش نابود گرداند، تباه کرده باشد؛ چرا که اگر آن علم نزد او حاضر نباشد و از او نهان گردد، نادانِ ناتوان خواهد بود، همچنان که ما هر گاه انسانهاى دانشمند را دیدهایم که دانشمند نامیده شدهاند، به سبب دانشى نوپدید بوده است که در آن (/ پیش از آن) نادان بودند و چه بسا علم به اشیا، از ایشان کناره گیرد و به نادانى باز گردند و خدا دانا نامیده شده است؛ زیرا او به چیزى جهل ندارد. پس آفریدگار و آفریده، در نام «دانا» اشتراک دارند و معنا بر پایه ی آنچه دیدى متفاوت است.
4905. الکافى- به نقل از کاهلى-: به امام کاظم علیه السلام در دعایى نوشتم: ستایش، از آنِ خداست به [اندازه ی] نهایتِ دانش او. پس برایم نگاشت: «هرگز مگو: نهایتِ دانش او؛ چرا که دانش او نهایتى ندارد؛ ولى بگو: نهایتِ خشنودى او».
41 / 3
دَلیلُ عِلمِهِ
الکتاب
«أَلا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اَللَّطِیفُ اَلْخَبِیرُ».(115)
«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا اَلْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ اَلْوَرِیدِ».(116)
الحدیث
4906. الإمام الصادق علیه السلام- فِی الدَّلیلِ عَلى حِکمَةِ اللّهِ وعِلمِهِ وقُدرَتِهِ-: اِتِّصالُ الخَلقِ بِعضِهِ بِبَعضِ، وإِنَّ ذلِکَ مِن مُدَبِّرٍ حَکیمٍ عالِمٍ قَدیرٍ.(117)
راجع: ص 92 (الفصل الثالث والعشرون: الخبیر) و 36 (العلم)،
ج 4 ص 190 (الباب الأوّل: جوامع آیات معرفة اللّه فی الخلقة).
41 / 3
نشانه ی دانش او
قرآن
«آیا کسى که آفرید، [به کسانى که آفرید،] علم ندارد، حال آن که اوست ریزبین آگاه».
«و بىگمان، انسان را آفریدهایم و آنچه را که نفس او به آن وسوسه مىکند، مىدانیم، و ما از رگ گردن به او نزدیکتریم».
حدیث
4906. امام صادق علیه السلام- در [بیان] نشانههاى فرزانگى خدا و دانش و توانایى او-: به هم پیوستگى آفریدهها، و این که آن از تدبیر کننده ی فرزانه داناى توانایى است.
ر. ک: ص 93 (فصل بیست و سوم: خبیر)
و 37 (دانش)،
ج 4 ص 191 (باب یکم: نشانههاى گوناگون خدا در خلقت).
1) معجم مقاییس اللغة: ج 4 ص 109.
2) المصباح المنیر: ص 427.
3) الأنفال: 75، التوبة: 115، العنکبوت: 62، المجادلة: 7. راجع: البقرة: 29، 231، 282 والنساء: 32، 176 والمائدة: 97 والأنعام: 101 والنور: 35، 64 والشورى: 12 والحجرات: 16 والحدید: 3 والتغابن: 11 والأحزاب: 40، 54 والفتح: 26 والطلاق: 12 والجنّ: 28 وغافر: 7 والأنبیاء: 81.
4) طه: 98 وراجع: الأنعام: 80 والأعراف: 89 وغافر: 7.
5) آل عمران: 29 وراجع: المائدة: 97 والحجّ: 70 والعنکبوت: 52 والحجرات: 16، 18 والمجادلة: 7 والتغابن: 4 والإسراء: 55.
6) طه: 7 و راجع: یس: 76 والبقرة: 33، 77، 235، 255 وآل عمران: 29، 119، 154، 167 والنساء: 63 والمائدة: 7، 61، 99 والأنعام: 3، 59 والأنفال: 43، 70 والتوبة: 78 وهود: 5، 31 والنحل: 19، 23 وطه: 110 والأنبیاء: 28، 110 والحجّ: 76 والنور: 29 والفرقان: 6 والنمل: 25، 65، 74 والقصص: 69 ولقمان: 23، 34 والأحزاب: 51 وغافر: 19 ومحمّد: 26 والحجرات: 18 والحدید: 6 والتغابن: 4 والأعلى: 7 وفاطر: 38 والزمر: 7 والإسراء: 25 والعنکبوت: 10 والممتحنة: 1 والشورى: 24 والملک: 13 وإبراهیم: 38 وفصّلت: 47 والفتح: 18.
7) الرعد: 9 و راجع: المائدة: 109، 116 والأنعام: 73 والتوبة: 94، 105 والمؤمنون: 92 والسجدة: 6 وسبأ: 2، 3، 48 وفاطر: 38 والزمر: 46 والحشر: 22 والجمعة: 8 والتغابن: 18 والجنّ: 26، 28 والحدید: 4.
8) یونس: 36 و راجع: البقرة: 187، 197، 215، 270، 273، 283 وآل عمران: 92 والنساء: 127 ویوسف: 19، 50 والنحل: 28، 91 والمؤمنون: 51 والنور: 28، 41 وفاطر: 8 والأنفال: 66 والمزّمّل: 20 والأنعام: 3 والرعد: 42 والعنکبوت: 45 والشورى: 25 ومحمّد: 30 والحجّ: 68 والشعراء: 188 والزمر: 70.
9) الرعد: 8- 10 وراجع: یونس: 61 وسبأ: 2.
10) الأنعام: 59 وراجع: البقرة: 30، 33، 95، 140، 143، 158، 216، 220، 246، 255 وآل عمران: 7، 36، 63، 66، 115، 140، 142، 166، 167 والأنعام: 53، 58، 60، 117، 119، 124 والأنفال: 23، 60 والتوبة: 16، 42، 44، 47، 101 والفتح: 27 والحجر: 24، 97 والأحزاب: 18، 50، 51، 63 وق: 4، 16، 45 والنحل: 74، 101، 103، 125 والکهف: 12، 19، 21، 22، 26 وسبأ: 21 ومحمّد: 19، 31 والحاقّة: 49 وهود: 6 والمائدة: 94 والأنبیاء: 4 والنور: 19، 63 والعنکبوت: 42 ویس: 16، 79 والمؤمنون: 96 والانشقاق: 23 والقلم: 7 والممتحنة: 10 والأحقاف: 8، 23 والجمعة: 7 والقصص: 37، 56، 85 ولقمان: 34 والنجم: 30، 32 والإسراء: 47، 54، 84 وإبراهیم: 9 والزخرف: 85 وفصّلت: 22، 47 والحدید: 25 والمنافقون: 1 والملک: 14 والأعراف: 187 والمدّثّر: 31 والنساء 25، 39، 45، 70، 147، 166 ویونس: 40 ویوسف: 77 ومریم: 70 وطه: 52، 104.
11) الملک: 27 و راجع: الأحقاف: 23.
12) الطلاق: 12.
13) معانی الأخبار: ص 143 ح 1 عن محمّد بن مسلم، بحار الأنوار: ج 4 ص 79 ح 2 وراجع: تفسیر القمّی: ج 2 ص 59.
14) غافر: 19.
15) معانی الأخبار: ص 147 ح 1 عن عبد الرحمن بن مسلمة الجریری.
16) جامع الأحادیث للقمّی: ص 264، بحار الأنوار: ج 71 ص 250 ح 13.
17) مصباح المتهجّد: ص 844 ح 910، الإقبال: ج 3 ص 332 کلاهما عن کمیل بن زیاد، البلد الأمین: ص 188.
18) نهج البلاغة: الخطبة 109، مصباح المتهجّد: ص 473 ح 569 من دون إسنادٍ إلى المعصوم، غرر الحکم: ح 6891 وفیه «عند اللّه» بدل «عندک»، بحار الأنوار: ج 4 ص 318 ح 43.
19) نهج البلاغة: الخطبة 109، مصباح المتهجّد: ص 473 ح 569 من دون إسنادٍ إلى المعصوم، البلد الأمین: ص 129، بحار الأنوار: ج 4 ص 328.
20) نهج البلاغة: الخطبة 132.
21) نهج البلاغة: الخطبة 108، غرر الحکم: ح 5053.
22) ظاهرا باید به جاى «جدّى (جدّم)»، «أبى (پدرم)» باشد (ر. ک: مستدرک الوسائل: ج1 ص 96).
23) ظاهرا مقصود حدیث، آن است که خداوند، حتّى از حرکت رگها نیز آگاه است.
24) وَمَضَ إیماضا: لَمع لَمْعا خفیّا (النهایة: ج 5 ص 230).
25) الکِنّ: السُّترة والجمع أکنان (الصحاح: ج 6 ص 2188).
26) الذَّرّ: النمل الأحمر الصغیر، واحدها ذرّة (النهایة: ج 2 ص 157).
27) الوَلَهُ: ذهاب العقل والتحیّر من شدّة الوجد (الصحاح: ج 6 ص 2256).
28) والولیجة: البطانة (المصباح المنیر: ص 671).
29) غِیران: جَمعُ غار، وهو الکهف (النهایة: ج 3 ص 395).
30) اللِّحاءُ: قِشرة العود والشجرة (مجمع البحرین: ج 3 ص 1626).
31) الأمشاج: ماء الرجل یختلط بماء المرأة (الصحاح: ج 1 ص 341).
32) سَفَت الریحُ الترابَ: ذَرَته (لسان العرب: ج 14 ص 389).
33) فی بحار الأنوار: «نبات» بدل «بنات».
34) الشَّنَاخِیبُ: رؤوس الجبال العالیة (النهایة: ج 2 ص 504).
35) السُّدفَةُ: الظُلمة (القاموس المحیط: ج 3 ص 151).
36) الهَمْهَمة: الکلام الخفیّ، تردید الصوت فی الصدر (لسان العرب: ج 12 ص 622).
37) المُضْغةُ: قطعه لحم حمراء فیها عروق خضر مشتبکة (مجمع البحرین: ج 3 ص 1702).
38) نهج البلاغة: الخطبة 91 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق علیه السلام، بحار الأنوار: ج 57 ص 113 ح 90.
39) نهج البلاغة: الحکمة 203، خصائص الأئمّة علیهم السلام: ص 115، روضة الواعظین: ص 479، غررالحکم: ص 2506، بحار الأنوار: ج 70 ص 283 ح 6.
40) نهج البلاغة: الخطبة 128، بحار الأنوار: ج 26 ص 103 ح 6.
41) النِّینان: جمع نون؛ وهو الحوت (الصحاح: ج 6 ص 2210).
42) نهج البلاغة: الخطبة 198، بحار الأنوار: ج 4 ص 92 ح 44.
43) نهج البلاغة: الخطبة 86، بحار الأنوار: ج 4 ص 319 ح 45.
44) غرر الحکم: ح 6677.
45) غرر الحکم: ح 6890.
46) غرر الحکم: ح 3447.
47) نهج البلاغة: الخطبة 90، بحار الأنوار: ج 4 ص 310 ح 38.
48) حلیة الأولیاء: ج 1 ص 73 عن النعمان بن سعد، کنز العمّال: ج 1 ص 409 ح 1737 وراجع: بحار الأنوار: ج 102 ص 238 ح 5.
49) الیَفاع: المرتفع من کلّ شیء (النهایة: ج 5 ص 299).
50) السَّفَع: السواد المُشرب حُمرَة (لسان العرب: ج 8 ص 156). والمراد من السُّفْع هنا: الجبال؛ عبّر عنها بلونها فیما یظهر منها للناظر عن بُعد.
51) نهج البلاغة: الخطبة 182 عن نوف البکالی، بحار الأنوار: ج 77 ص 309.
52) مراد، فرو افتادن ستاره از منازل ماه در مغرب مقارن با فجر، و بر آمدن قرین آن از شرق است. اعراب، بارش باران، وزش باد، و گرما و سرما را به فرو افتادن این ستاره نسبت مىدادند (مختار الصحاح: ص 683). براى دیدن شرح این عبارت (ر. ک: منهاج البراعة: ج 10 ص 313).
53) نهج البلاغة: الخطبة 178، بحار الأنوار: ج 4 ص 312 ح 39.
54) هی ما ارتفع من الأرض (النهایة: ج 2 ص 192).
55) نهج البلاغة: الخطبة 163.
56) الکافی: ج 1 ص 135 ح 1 عن محمّد بن أبی عبد اللّه ومحمّد بن یحیى جمیعا رفعاه إلى الإمام الصادق علیه السلام، التوحید: ص 42 ح 3 عن الحصین بن عبد الرحمن عن أبیه عن الإمام الصادق عن آبائه عنه علیهم السلام وفیه «الهوى» بدل «الهواء»، بحار الأنوار: ج 4 ص 270 ح 15.
57) الصحیفة السجّادیّة: ص 221 الدعاء 52.
58) الصحیفة السجّادیّة: ص 130 الدعاء 32، مصباح المتهجّد: ص 188 ح 272، الإقبال: ج 2 ص 153 عن الإمام الصادق علیه السلام.
59) حَافَ: جَارَ وظَلَمَ (المصباح المنیر: ص 159).
60) علل الشرائع: ص 609 ح 81 عن أبی إسحاق اللیثی، بحار الأنوار: ج 5 ص 231 ح 6.
61) البَدیْعُ: هو الخالق المخترع لا عن مثال سابق (النهایة: ج 1 ص 106).
62) المَعادُ: المَصِیرُ والمَرجِعُ (الصحاح: ج 2 ص 514).
63) تهذیب الأحکام: ج 3 ص 133 ح 290، کتاب من لا یحضره الفقیه: ج 1 ص 513 ح 1481 کلاهما عن أبی الصباح الکنانی، الإقبال: ج 2 ص 202، بحار الأنوار: ج 91 ص 61 ح 2.
64) بحار الأنوار: ج 3 ص 194 عن المفضل بن عمر فی الخبر المشتهر بتوحید المفضل.
65) فتح الأبواب: ص 162 عن أحمد بن محمّد بن یحیى، بحار الأنوار: ج 91 ص 236 ح 1.
66) بحار الأنوار: ج 95 ص 445 ح 1 نقلاً عن الکتاب العتیق الغروی وراجع: ج 15 ص 29 ح 48.
67) التوحید: ص 137 ح 10، عیون أخبار الرضا: ج 1 ص 118 ح 9 کلاهما عن الفضل بن شاذان، بحار الأنوار: ج 4 ص 85 ح 20.
68) الکافی: ج 1 ص 126 ح 4 عن محمّد بن عیسى، التوحید: ص 133 ح 15 عن الإمام الصادق علیه السلام، بحارالأنوار: ج 3 ص 323 ح 20.
69) مهج الدعوات: ص 320 عن أبی روح النسابی وزرافة حاجب المتوکّل.
70) نهج البلاغة: الخطبة 152، الکافی: ج 1 ص 141 ح 6 عن فتح بن عبد اللّه مولى بنی هاشم عن الإمام الکاظم علیه السلام، بحار الأنوار: ج 57 ص 166 ح 106.
71) الکافی: ج 1 ص 139 ح 4 عن الإمام الصادق علیه السلام، التوحید: ص 309 ح 2 عن عبد اللّه بن یونس عن الإمام الصادق عنه علیهما السلام، بحار الأنوار: ج 57 ص 43 ح 17.
72) نهج البلاغة: الخطبة 1، الاحتجاج: ج 1 ص 474 ح 113، بحار الأنوار: ج 57 ص 177 ح 136.
73) الکافی: ج 1 ص 135 ح 1 عن محمّد بن أبی عبد اللّه ومحمّد بن یحیى جمیعا رفعاه إلى الإمام الصادق علیه السلام، التوحید: ص 43 ح 3 عن الحصین بن عبد الرحمن عن أبیه عن الإمام الصادق عن آبائه عنه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج 4 ص 270 ح 15 وراجع: الغارات: ج 1 ص 174.
74) المنْصَبَة: الکَدُّ والجُهْدُ (القاموس المحیط: ج 1 ص 132).
75) الدروع الواقیة: ص 187، بحار الأنوار: ج 97 ص 194 ح 3.
76) محمّد: 31.
77) جامع بیان العلم: ج 1 ص 115، کنز العمّال: ج 2 ص 503 ح 4602.
78) الکافی: ج 1 ص 108 ح 6 عن فضیل بن سکرة وح 5 عن جعفر بن محمّد بن حمزة عن المعصوم علیه السلام وفیه «لم یزل اللّه»، التوحید: ص 145 ح 11 عن فضیل بن سکرة، بحار الأنوار: ج 4 ص 87 ح 24.
79) الکافی: ج 1 ص 107 ح 1، التوحید: ص 139 ح 1 کلاهما عن أبی بصیر، بحار الأنوار: ج 4 ص 68 ح 11 وراجع: الأمالی للطوسی: ص 168 ح 282.
80) الکافی: ج 1 ص 148 ح 11، التوحید: ص 334 ح 8، بحار الأنوار: ج 4 ص 89 ح 29 وراجع: المحاسن: ج 1 ص 379 ح 835.
81) التوحید: ص 137 ح 9، بحار الأنوار: ج 4 ص 85 ح 20.
82) آل عمران: 142.
83) تفسیر العیّاشی: ج 1 ص 199 ح 147، مختصر بصائر الدرجات: ص 169 کلاهما عن داوود الرقّی، بحار الأنوار: ج 4 ص 90 ح 35.
84) معانی الأخبار: ص 146 ح 1، بحار الأنوار: ج 4 ص 79 ح 3.
85) الجاثیة: 29.
86) الأنعام: 28.
87) البقرة: 30.
88) عیون أخبار الرضا: ج 1 ص 118 ح 8، التوحید: ص 136 ح 8 کلاهما عن الحسین بن بشّار، بحار الأنوار: ج 4 ص 78 ح 1.
89) استنساخ، به معناى نگارش نوشتهاى از روى نوشتهاى دیگر است (لسان العرب: ج 3 ص 61). بر این پایه، با توجّه به استدلال امام علیه السلام به آیه، چنین مىنماید که رونویسى، از روى نوشتارى پیشین (لوح محفوظ) انجام مىشود.
90) نهج البلاغة: الخطبة 163، بحار الأنوار: ج 4 ص 307 ح 35.
91) الکافی: ج 1 ص 107 ح 2، التوحید: ص 145 ح 12 کلاهما عن محمّد بن مسلم، بحارالأنوار: ج 4 ص 86 ح 23.
92) الکافی: ج 1 ص 107 ح 4، التوحید: ص 145 ح 13 کلاهما عن أیّوب بن نوح، بحار الأنوار: ج 4 ص 88 ح 25.
93) العظمة: ص 53 ح 110 عن اُسامة بن زید، کنز العمّال: ج 10 ص 370 ح 29849.
94) نهج البلاغة: الخطبة 213، بحار الأنوار: ج 4 ص 319 ح 45.
95) نهج البلاغة: الخطبة 65، غرر الحکم: ح 6887 وفیه «غیر اللّه»، بحار الأنوار: ج 4 ص 308 ح 37.
96) الکافی: ج 1 ص 135 ح 1 عن محمّد بن أبی عبد اللّه ومحمّد بن یحیى جمیعا رفعاه إلى الإمام الصادق علیه السلام، التوحید: ص 43 ح 3 عن الحصین بن عبدالرحمن عن أبیه عن الإمام الصادق عن آبائه عنه علیهم السلام، الغارات: ج 1 ص 174، بحار الأنوار: ج 4 ص 270 ح 15.
97) التوحید: ص 46 ح 8 عن أبی بصیر، الکافی: ج 3 ص 261 ح 38 عن یزید الکناسی عن الإمام الباقر علیه السلام وفیه «تعلّم» بدل «العالم»، کامل الزیارات: ص 386 ح 633، مصباح المتهجّد: ص 834 ح 895 عن أبی یحیى عن الإمام الباقر والصادق علیهما السلام، بحار الأنوار: ج 3 ص 285 ح 4.
98) الآلاءُ: النِّعَمُ الظاهرة، والنَّعْماءُ: النِّعمُ الباطنة (مجمع البحرین: ج 1 ص 66).
99) جمال الاُسبوع: ص 180، بحار الأنوار: ج 91 ص 190 ح 11.
100) الکافی: ج 8 ص 18 ح 4، التوحید: ص 73 ح 27، الأمالی للصدوق: ص 399 ح 515 ولیس فیهما «به کان عالما بمعلومه» وکلّها عن جابر بن یزید عن الإمام الباقر علیه السلام، تحف العقول: ص 92 وراجع: کنز الفوائد: ج 1 ص 75.
101) فی التوحید و عیون أخبار الرضا: «بالعالم».
102) الکافی: ج 1 ص 121 ح 2، التوحید: ص 188 ح 2، عیون أخبار الرضا: ج 1 ص 146 ح 50 کلاهما عن الحسین بن خالد نحوه وراجع: الاحتجاج: ج 2 ص 357 ح 282.
103) الجنّ: 26 و 27.
104) الکافی: ج 1 ص 256 ح 2، بصائر الدرجات: ص 113 ح 1 کلاهما عن سدیر الصیرفیّ، بحار الأنوار: ج 4 ص 110 ح 29.
105) الکافی: ج 1 ص 147 ح 6 عن الفضیل بن یسار، التوحید: ص 444 ح 1 عن الحسن بن محمّد النوفلی عن الإمام الرضا عن الإمام علیّ علیهما السلام نحوه، المحاسن: ج 1 ص 378 ح 833، تفسیر العیّاشی: ج 2 ص 217 ح 67 وکلاهما عن الفضیل بن یسار، بحار الأنوار: ج 4 ص 113 ح 36.
106) التوحید: ص 138 ح 14 عن ابن سنان عن الإمام الصادق علیه السلام، بصائر الدرجات: ص 111 ح 12 عن حنّان الکندی عن أبیه، بحار الأنوار: ج 4 ص 85 ح 19.
107) الاختصاص: ص 313، بصائر الدرجات: ص 394 ح 10 وفیه «علمنا ذلِکَ» بدل «أعلمنا ذلِکَ» وکلاهما عن سماعة بن مهران، بحار الأنوار: ج 26 ص 93 ح 23.
108) الکافی: ج 1 ص 147 ح 8، بصائر الدرجات: ص 109 ح 2 کلاهما عن أبی بصیر، بحار الأنوار: ج 4 ص 109 ح 27.
109) یا: «بَداء (در کتاب محو و اثبات) به سبب آن حاصل مىگردد» (مرآة العقول: ج 2 ص 140).
110) الکافی: ج 1 ص 134 ح 1 عن محمّد بن أبی عبد اللّه ومحمّد بن یحیى جمیعاً رفعاه إلى الإمام الصادق علیه السلام، التوحید: ص 42 ح 3 عن الحصین بن عبدالرحمن عن أبیه عن الإمام الصادق عن آبائه عنه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج 4 ص 269 ح 15.
111) التوحید: ص 140 ح 4 عن هارون بن عبد الملک، بحار الأنوار: ج 4 ص 68 ح 12.
112) التوحید: ص 138 ح 16 عن عبد الأعلى، بحار الأنوار: ج 4 ص 86 ح 22.
113) الکافی: ج 1 ص 121 ح 2، التوحید: ص 188 ح 2، عیون أخبار الرضا: ج 1 ص 146 ح 50 کلاهما عن الحسین بن خالد، بحار الأنوار: ج 4 ص 177 ح 5.
114) الکافی: ج 1 ص 107 ح 3، التوحید: ص 134 ح 2 وح 1 عن أبی علیّ القصّاب عن الإمام الصادق علیه السلام ولیس فیه ذیله، تحف العقول: ص 408، بحار الأنوار: ج 10 ص 246 ح 5 وراجع: الاُصول الستّة عشر: ص 125.
115) الملک: 15.
116) ق: 16.
117) بحار الأنوار: ج 3 ص 189 عن المفضّل بن عمر فی الخبر المشتهر بتوحید المفضل.