جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

العادل

زمان مطالعه: 3 دقیقه

العادل لغةً واصطلاحا

«العادل» اسم فاعل من مادّة «عدل» وله معنیان متضادّان: أَحدهما الاستواء، والآخر الاعوجاج(1)، واسم «العادل» مشتقّ من المعنى الأَوّل، والعدل: الحکم بالحقّ(2)

فالعدل یعنی إذا رعایة الحقّ وإِعطاء الحقّ صاحبَه، وفی مقابله الظلم والجور وهو تضییع الحقوق وانتهاک حقوق الآخرین(3)، ویستعمل العدل الإلهیّ فی اصطلاح متکلّمی الإمامیّة بمعنىً أَعمّ، وهو تنزیه الباری عن فعل القبیح والإخلال بالواجب(4)، وانطلاقا من هذا تدلّ صفة العدل على أَنّ أَفعال اللّه سبحانه حسنة، و أَنّه لا یرتکب القبیح.

فصل چهلم

عادل

واژه‌شناسى «عادل»

صفت «عادل (دادگر)»، اسم فاعل از مادّه ی «عدل» است که دو معناى متضاد دارد: یکى برابرى و دیگرى کژى. نام‌گذارى خدا به «عادل»، برگرفته از معناى نخست است و عدل، در یک معنا، حکم کردن به حق است.

بنا بر این، عدل، رعایت حق و بخشیدن حق به صاحب آن است که در مقابل آن، ظلم و جور، به معناى تباه کردن حقوق و تجاوز به حقوق دیگران قرار گرفته است. عدل الهى، در اصطلاح متکلّمان امامیه، به معناى اعم به کار مى‌رود که عبارت است از «تنزیه آفریدگار از انجام دادن کار قبیح و اخلال در واجب» و از این روى، صفت عدل، دلالت بر این دارد که افعال خداى سبحان، نیکوست و او مرتکب قبیح نمى‌شود.

العادل فی القرآن والحدیث

لقد ورد تنزیه اللّه عز و جل عن الظلم فی خمسة وثلاثین موضعا من القرآن الکریم، بید أَنّه- تبارک وتعالى- لم یوصف باسم العادل فیه، وإِنّما جاء فی إِحدى الآیات قوله تعالى: «إِنَّ اَللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ اَلْإِحْسانِ»(5)، وفی آیة أُخرى: «وَ تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ صِدْقاً وَ عَدْلاً»(6)

ومع أَنّه سبحانه وُصِف فی الأَحادیث باسم العادل أَحیانا، لکنّ معظم الأَحادیث وصفته باسم «العدل» للدلالة على المبالغة فی العدل.

وقد جاء العدل الإلهیّ فی الأَحادیث إِلى جانب التَّوحید کأَساس للدِّین: «إِنَّ أَساسَ الدّینِ التَّوحیدُ وَالعَدلُ»(7)، وبسبب أَهمیّة العدل الإلهیّ عَدَّ متکلّمو الإمامیّة العدل من أُصول الدین.

لقد ورد فی الأَحادیث، أَنّ اتهام اللّه بالمسؤولیة عن الأَعمال الّتی نرتکبها فنلامُ علیها حسب نظریة الجبر یتعارض مع عدله الإلهیّ، إِذ فی الحقیقة بمعنى إِجبار الإنسان على الذنب ومعاقبته بسبب ارتکابه المعاصی وانتهاکه لحقّه؛ لأَنّ الفاعل الحقیقیّ فی هذه الفرضیّة هو اللّه- جلّ وعلا- لا الإنسان، کذلک أنّ من حقّ الإنسان أَلاّ یُعاقَب على عملٍ لم یرتکبه.

جدیر بالذکر أنّ النصوص الّتی تدلّ على العدل الإلهی والمباحث المتعلّقة بها تأَتی فی المجلّد السادس من الموسوعة وقد أغمضنا عن ذکرها هنا حذرا من التکرار.

عادل، در قرآن و حدیث

در قرآن کریم، تنزیه خدا از ظلم، در 35 موضع وارد شده؛ ولى خداى متعال، در قرآن، به نام «عادل» وصف نشده است. در یک آیه آمده: «خدا به دادگرى و نیکى کردن، فرمان مى‌دهد» و در آیه‌اى دیگر آمده: «و سخن پروردگارت به راستى و داد تمام گشت».

هر چند در احادیث، گاه خداوند با اسم «عادل» توصیف شده، ولى بیشتر احادیث، خدا را به «عدل»، توصیف کرده‌اند که بر مبالغه در عادل بودن، دلالت دارد. عدل الهى در احادیث، در کنار توحید، به عنوان اساس دین توصیف شده است: «پایه ی دین، یکتاپرستى و عدل است» و به سبب اهمّیت عدل الهى، متکلّمان امامیه، عدل را از اصول دین بر شمرده‌اند.

در احادیث آمده است که قبول نظریه ی جبر و متوجّه کردن مسئولیت کارهاى نکوهیده ی انسان به خدا، با عدل الهى تعارض دارد؛ زیرا در معناى این نظریه، حقیقت، مجبور کردن انسان به گناه از یک سو، و کیفر دادن او به سبب انجام دادن همان گناهِ بى‌اختیار از سوى دیگر است و این، تجاوز به حقّ او به شمار مى‌آید؛ چرا که در نظریه ی جبر، فاعل حقیقىْ خداست، نه انسان. از این رو، حقّ انسان است که براى عملى که مرتکب نشده، کیفر نشود.

گفتنى است که متون دلالت کننده بر عدل الهى و بحث‌هاى مربوط به آن، در جلد ششم این مجموعه خواهد آمد و در این جا براى پرهیز از تکرار، از یادکرد آنها چشم پوشیدیم.


1) معجم مقاییس اللغة: ج 4 ص 246.

2) ترتیب کتاب العین: ص 521.

3) راجع: تصحیح الاعتقاد للشیخ المفید: ص 83.

4) راجع: شرح جمل العلم والعمل للشریف المرتضى: ص 863؛ تمهید الأصول للشیخ الطوسیّ: ص 97.

5) النحل: 90.

6) الأنعام: 115.

7) معانی الأخبار: ص 11 ح 2، التوحید: ص 96 ح 1.