جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

السلام

زمان مطالعه: 4 دقیقه

السَّلام لغةً

السَّلام مشتقّ من «سلم». وهو یدلّ على السِّلم والصحّة والعافیة والبراءة من العیب والنقص والمرض(1)، و «السَّلام» إِمّا مصدر ثلاثیّ مجرّد، قال ابن منظور: «السَّلام» فی الأَصل: «السلامة»(2)، یقال: سَلِمَ یسلم سلاما وسلامةً، ومن هنا قال أَهل العلم: اللّه- جلّ ثناؤه- هو السَّلام، لسلامته ممّا یلحق‌المخلوقین من العیب والنقص والفناء،(3) وإِمّا مصدر باب تفعیل: سلّم، یسلّم تسلیما وسلاما، وتأَویل «السَّلام» بهذا المعنى فی حقّ اللّه تعالى أَنّه ذو السَّلام الذی یملک السَّلام، أَی: یخلص من المکروه.(2)

السَّلام فی القرآن والحدیث

وردت مشتقّات مادّة «سلم» منسوبةً إِلى اللّه سبحانه أَربع مرّات فی القرآن الکریم،

فصل سى و یکم

سلام

واژه‌شناسى «سلام»

واژه ی «سلام (سلامت / آرامش / آشتى)»، بر گرفته از «سلم» است که بر مُسالمت و سلامت و آسایش و پیراسته بودن از عیب و کاستى و بیمارى دلالت دارد. سلام، یا مصدر ثلاثى مجرد است و یا مصدر باب تفعیل. به گفته ی ابن منظور، سلام در اصل، سلامت است. گفته مى‌شود: «سَلِمَ، یسلم، سلاما و سلامةً» و از این‌ جا اهل علم گفته‌اند: «خدا- که ستایش او شکوهمند است- سلام است؛ زیرا از هر عیب و کاستى و نابودى‌اى که به آفریدگان در مى‌رسد، در سلامت است».

اگر مصدر باب تفعیل باشد، از «سلّم، یسلّم، تسلیما و سلاما» آمده و در حقّ خداى والا، به معناى آن است که او سرچشمه ی سلام (آرامش) است؛ یعنى از ناگوارى مى‌رهاند.

سلام، در قرآن و حدیث

برگرفته‌ها از مادّه ی «سلم»، در قرآن کریم چهار بار به خدا نسبت داده شده

ویمکن أَن یراد من السَّلام فی الآیة الشریفة: «هُوَ اَللّهُ اَلَّذِی لا إِلهَ إِلاّ هُوَ اَلْمَلِکُ اَلْقُدُّوسُ اَلسَّلامُ»(4) کلا المعنیین الواردین للسَّلام اللذین مرّا فی معناه اللغویّ.

أَمّا فی الآیات الکریمة: «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ»(5) و «قِیلَ یا نُوحُ اِهْبِطْ بِسَلامٍ مِنّا»(6) و «لکِنَّ اَللّهَ سَلَّمَ»(7) فالمعنى الثانی للسَّلام هو المقصود، والمراد من هذه الآیات مصدریّة اللّه للسَّلام لا وصف الذات الإلهیّة بالسَّلام وخلوّها من العیب والنقص.

وقد أَشارت الأَحادیث إِلى کلا المعنیین الواردین للسَّلام، على سبیل المثال: «اللَّهمّ أَنتَ السَّلامُ ومِنکَ السَّلامُ»(8)

31 / 1

القُدّوسُ السَّلامُ

«هُوَ اَللّهُ اَلَّذِی لا إِلهَ إِلاّ هُوَ اَلْمَلِکُ اَلْقُدُّوسُ اَلسَّلامُ».(9)

31 / 2

مَعنَى السَّلامِ

4695. تفسیر القمّی- فی قَولِهِ عز و جل: «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ»(5)-: السَّلامُ مِنهُ تَعالى هُوَ الأَمانُ.(10)

است و مراد از سلام در آیه ی شریف «او خدایى است که خدایى جز او نیست، فرمان‌رواى بسیار پاک و سلام»، هر یک از دو معنایى که در واژه‌شناسى گذشت، امکان دارد.

اما در آیات شریفِ: «[بر بهشتیان] سلام است؛ سخنى از پروردگارى مهربان» و «گفته شد: اى نوح! با سلامى از ما، فرود آى» و «امّا خدا سلام بخشید»، معناى دوم سلام (سلامت) مقصود است و مراد از این آیات، اصل بودنِ خدا براى سلام (سلامت) است، نه وصف ذات الهى به سلام و عارى بودن از عیب و نقص.

احادیث، به هر دو معناى وارد شده براى سلام اشاره کرده‌اند، براى نمونه: «خدایا! تویى سلام و از توست سلام».

31 / 1

بسیار پاک و سلام

«او خدایى است که جز او خدایى نیست؛ فرمان‌رواىِ بسیار پاک و سلام».

31 / 2

معناى سلام

4695. تفسیر القمّى- در باره ی آیه ی «بر بهشتیان سلام است؛ سخنى از پروردگارى مهربان»-: سلام از خداى متعال، همان امان است.

4696. رسول اللّه صلى الله علیه و آله: إِنَّ السَّلامَ اسمٌ مِن أَسماءِ اللّهِ تَعالى، وَضَعَهُ اللّهُ فِی الأَرضِ.(11)

4697. الإمام الباقر علیه السلام: إِنَّ السَّلامَ اسمٌ مِن أَسماءِ اللّهِ عز و جل.(12)

31 / 3

هُوَ السَّلامُ ومِنهُ السَّلامُ وإلَیهِ السَّلامُ

4698. رسول اللّه صلى الله علیه و آله- فی ذِکرِ أَحوالِ أَهلِ الجَنَّةِ-: قالوا: رَبَّنا أَنتَ السَّلامُ ومِنکَ السَّلامُ، ولَکَ یَحِقُّ الجَلالُ وَالإِکرامُ.

فَقالَ: أَنَا السَّلامُ ومَعَی السَّلامُ، ولی یَحِقُّ الجَلالُ وَالإِکرامُ. فَمَرحَباً بِعِبادی….(13)

4699. فاطمة علیها السلام: إِنَّ اللّهَ هُوَ السَّلامُ، ومِنهُ السَّلامُ، وإِلَیهِ السَّلامُ.(14)

4700. الإمام الصادق علیه السلام: اللّهُمَّ أَنتَ السَّلامُ ومِنکَ السَّلامُ.(15)

4696. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: همانا سلام، نامى از نام‌هاى خداى والاست که آن را در زمین نهاده است.

4697. امام باقر علیه السلام: سلام، نامى از نام‌هاى خداوندِ عزّتمند شکوهمند است.

31 / 3

اوست سلام و از اوست سلام و به سوى اوست سلام

4698. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله- در یاد کرد احوال بهشتیان-: مى‌گویند: اى پروردگار ما! تویى سلام و از توست سلام و شکوه و ارجمندى، تنها سزاوار توست.

پس [خدا] مى‌گوید: «منم سلام و با من است سلام. شکوه و ارجمندى، تنها سزاوارِ من است. پس به بندگانم خوشامد مى‌گویم…».

4699. فاطمه علیها السلام: همانا خداست سلام و از اوست سلام و به سوى اوست سلام.

4700. امام صادق علیه السلام: خداوندا! تویى سلام و از توست سلام.


1) معجم مقاییس اللغة: ج 3 ص 90؛ النهایة: ج 2 ص 293؛ الصحاح: ج 5 ص 1951؛ لسان العرب: ج 12 ص 289.

2) لسان العرب: ج 12 ص 291.

3) معجم مقاییس اللغة: ج 3 ص 90.

4) الحشر: 23.

5) یس: 58.

6) هود: 48.

7) الأنفال: 43.

8) راجع: ص 210 ح 4700.

9) الحشر: 23 وراجع: یس: 58، یونس: 25.

10) تفسیر القمّی: ج 2 ص 216، تفسیر نور الثقلین: ج 4 ص 390 ح 69، بحار الأنوار: ج 8 ص 124 ح 21.

11) الأدب المفرد: ص 293 ح 989 عن أنس، المعجم الکبیر: ج 10 ص 182 ح 10391 عن عبد اللّه، المعجم الصغیر: ج 1 ص 75 عن أبی هریرة بزیادة «تحیّةً لأهل دیننا، و أمانا لأهل ذمّتنا»، کنز العمّال: ج 9 ص 113 ح 25238؛ روضة الواعظین: ص 503، مشکاة الأنوار: ص 349 ح 1125 وفیهما «فأفشوه بینکم» بدل «وضعه…»، بحار الأنوار: ج 76 ص 10 ح 39.

12) کتاب من لا یحضره الفقیه: ج 1 ص 368 ح 1066، الأربعون حدیثا للشهید الأوّل: ص 51 عن زرارة، بحار الأنوار: ج 84 ص 306 ح 30.

13) سعد السعود: ص 110 عن أبی هبیرة العماری من وِلد عمّار بن یاسر عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، شرح الأخبار: ج 3 ص 496 عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام عنه صلى الله علیه و آله، بحار الأنوار: ج 68 ص 72 ح 131 وراجع: کنز العمّال: ج 2 ص 641 ح 4966.

14) الأمالی للطوسی: ص 175 ح 294 عن برید العجلی، الخرائج والجرائح: ج 2 ص 530 ح 4 کلاهما عن الإمام الصادق علیه السلام، بحار الأنوار: ج 16 ص 1 ح 1.

15) الکافی: ج 2 ص 587 ح 23 عن ابن أبی یعفور، کتاب من لایحضره الفقیه: ج 1 ص 560 ح 1548 عن عبد الرحیم القصیر، مصباح المتهجّد: ص 274 ح 383، الاُصول الستّة عشر: ص 95، المزار الکبیر: ص 226 عن یوسف الکناسی ومعاویة بن عمّار، الدروع الواقیة: ص 154، بحار الأنوار: ج 87 ص 250 ح 57.