4 / 1
ما رُوِیَ فی تَفسیرِ الاسمِ الأَعظَمِ
4 / 1-1
البَسمَلَة
4055. رسول اللّه صلى الله علیه و آله: «بِسْمِ اَللّهِ اَلرَّحْمنِ اَلرَّحِیمِ» أَقرَبُ إِلَى الاِسمِ الأَعظَمِ(1) مِن سَوادِ العَینِ إِلى بَیاضِها.(2).
4 / 1
روایاتى در تفسیر اسم اعظم
4 / 1-1
بسم اللّه
4055. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: نزدیکىِ «بسم اللّه الرحمن الرحیم» به اسم اعظم،(3) بیشتر از نزدیکىِ سیاهىِ چشم به سفیدىِ آن است.
4056. مُهج الدعوات عن معاویة بن عمّار عن الإمام الصادق علیه السلام: «بِسْمِ اَللّهِ اَلرَّحْمنِ اَلرَّحِیمِ» اِسمُ اللّهِ الأَکبَرُ. أَو قالَ: الأَعظَمُ.(4).
4 / 1 – 2
آیاتٌ مِنَ القُرآنِ
4057. رسول اللّه صلى الله علیه و آله: اِسمُ اللّهِ الأَعظَمُ فی هاتَینِ الآیَتَینِ: «وَ إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ اَلرَّحْمنُ اَلرَّحِیمُ»(5)، و فاتِحَةِ سورَةِ آلِ عِمرانَ: «الم – اَللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ اَلْحَیُّ اَلْقَیُّومُ»(6)(7).
4058. عنه صلى الله علیه و آله: اِسمُ اللّهِ الأَعظَمُ الَّذی إِذا دُعِیَ بِهِ أَجابَ فی سُوَرٍ ثَلاثٍ: البَقَرَةِ، و آلِ عِمرانَ، وطه.(8).
4059. عنه صلى الله علیه و آله: اِسمُ اللّهِ الأَعظَمُ الَّذی إِذا دُعِیَ بِهِ أَجابَ فی هذِهِ الآیِةِ مِن آلِ عِمرانَ: «قُلِ اَللّهُمَّ مالِکَ اَلْمُلْکِ تُؤْتِی اَلْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ»(9) إِلى آخِرِهِ.(10).
4056. مُهَج الدعوات – به نقل از معاویة بن عمّار -: امام صادق علیه السلام فرمود: «(بسم اللّه الرحمن الرحیم) بزرگترین نام خداست» و یا فرمود: «اسم اعظم خداست».
4 / 1 – 2
آیههایى از قرآن
4057. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: اسم اعظم خدا، در این دو آیه است: «و خداى شما خدایى یکتاست که بجز او خدایى نیست، بخشنده و مهربان است» و آغاز آل عمران: «الف – لام – میم. خداوند، [چنان است که] بجز او خدایى نیست، زنده و برپا دارنده است».
4058. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: اسم اعظم خدا – که چون بدان بخوانندش، اجابت مىکند – در سه سوره است: بقره و آل عمران و طه.
4059. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: اسم اعظم خدا – که چون بدان بخوانندش، اجابت مىکند – در این آیه ی سوره ی آل عمران است: «بگو: خداوندا، اى فرمانرواى هستى! به هر کس که مىخواهى، فرمانروایى مىبخشى» تا پایان آیه.
4060. عنه صلى الله علیه و آله: هَل أَدُلُّکُم عَلَى اسمِ اللّهِ الأَعظَمِ الَّذی إِذا دُعِیَ بِهِ أَجابَ، و إِذا سُئِلَ بِهِ أَعطى الدَّعوَةُ الَّتی دَعا بِها یونُسُ، حَیثُ ناداهُ فِی الظُّلُماتِ الثَّلاثِ: «لا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ اَلظّالِمِینَ»(11).(12).
4061. عنه صلى الله علیه و آله: اِسمُ اللّهِ الأَعظَمُ فی سِتِّ آیاتٍ فی آخِرِ سورَةِ الحَشرِ.(13).
4062. کنز العمّال عن البراء بن عازب: قُلتُ لِعَلِیٍّ علیه السلام: یا أَمیرَ المُؤمِنینَ، أسأَلُکَ بِاللّهِ و رَسولِهِ إِلاّ خَصَصتَنی بِأَعظَمِ ما خَصَّکَ بِهِ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله، وَ اختَصَّهُ بِهِ جِبریلُ، و أَرسَلَهُ بِهِ الرَّحمنُ، فَضَحِکَ، ثُمَّ قالَ لَهُ: یا بَراءُ إِذا أَرَدتَ أَن تَدعُوَ اللّهَ عزوجل بِاسمِهِ الأَعظَمِ، فَاقرَأَ مِن أَوَّلِ سورَةِ الحَدیدِ إِلى آخِرِ سِتِّ آیاتٍ مِنها إِلى «… عَلِیمٌ بِذاتِ اَلصُّدُورِ»، و آخِرَ سورَةِ الحَشرِ یَعنی أَربَعَ آیاتٍ، ثُمَّ ارفَع یَدَیکَ فَقُل: «یا مَن هُوَ هکَذا، أَسأَلُکَ بِحَقِّ هذِهِ الأَسماءِ أَن تُصَلِّیَ عَلى مُحَمِّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ، و أَن تَفعَلَ بی کَذا و کَذا مِمّا تُریدُ». فَوَ الَّذی لا إِلهَ غَیرُهُ لَتُقبِلَنَّ(14) بِحاجَتِکَ إِن شاءَ اللّهُ.(15).
4063. الإمام الصادق علیه السلام: اِسمُ اللّهِ الأَعظَمُ مُقَطَّعٌ فی أُمِّ الکِتابِ.(16).
4064. عنه علیه السلام: «الم» هُوَ حَرفٌ مِن حُروفِ اسمِ اللّهِ الأَعظَمِ المُقَطَّعِ فِی القُرآنِ، الَّذی یُؤَلِّفُهُ
4060. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: آیا شما را بدان اسم اعظم خدا ره ننمایم که چون به آن خوانده شود، اجابت مىکند و چون به وسیله ی آن از او درخواست شود، عطا مىکند؟! همان خواندنى است که یونس، با آن، [خدا را] خواند، آن جا که در دل تاریکىهاى سه گانه فریاد برآورْد: «خدایى جز تو نیست، منزّهى تو، همانا من از ستمکاران بودم».
4061. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: اسم اعظم خدا، در شش آیه ی پایانىِ سوره ی حشر است.
4062. کنز العمّال – به نقل از بُراء بن عازب -: به على علیه السلام گفتم: اى امیر مؤمنان! به حقّ خدا و پیامبرش، از تو مىخواهم که بزرگترین آموزه ی اختصاصىات را – که پیامبر خدا، آن را تنها به تو داد و جبرییل هم تنها به پیامبر داده بود و او را هم خداى رحمان فرستاده بود – تنها به من [یاد] بدهى.
على علیه السلام خندید و سپس فرمود: «اى بَراء!] چون خواستى خدا را به اسم اعظمش بخوانى، از آغازِ سوره ی حدید تا پایان آیه ی ششم را؛ یعنى تا «دانا به راز سینههاست» بخوان و نیز چهار آیه ی پایانىِ سوره ی حشر را. سپس دستت را بالا ببر و بگو: «اى کسى که این گونهاى! به حقّ این نامها، از تو مىخواهم که بر محمّد و خاندان محمّد، درود بفرستى و برایم چنین و چنان کنى» و خواستهات را بگو. به خداى بىهمتا سوگند، حاجتروا باز مىگردى، إن شاء اللّه».
4063. امام صادق علیه السلام: اسم اعظم خدا، در سوره ی فاتحه پراکنده است.
4064. امام صادق علیه السلام: «الم» حرفى از حروف اسم اعظم خداست که در قرآن پراکنده
النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله وَ الإِمامُ، فَإِذا دَعا بِهِ أُجیبَ.(17).
4 / 1 – 3
نُصوصٌ مِنَ الأَدعِیَةِ
4065. رسول اللّه صلى الله علیه و آله – لَمّا سَمِعَ رَجُلاً یَقولُ: اللّهُمَّ إِنّی أَسأَلُکَ بِأَنَّ لَکَ الحَمدَ لا إِلهَ إِلاّ أَنتَ وَحدَکَ لا شَریکَ لَکَ، المَنّانُ، بَدیعُ السَّماواتِ وَ الأَرضِ، ذُوالجَلالِ وَ الإِکرامِ -: لَقَد سَأَلَ اللّهَ بِاسمِهِ الأَعظَمِ، الَّذی إِذا سُئِلَ بِهِ أَعطى، و إِذا دُعِیَ بِهِ أَجابَ.(18).
4066. سنن ابن ماجة عن بریدة: سَمِعَ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله رَجُلاً یَقولُ: اللّهُمَّ إِنّی أَسأَلُکَ بِأَنَّکَ أَنتَ اللّهُ الأَحَدُ الصَّمَدُ الَّذی لَم یَلِد و لَم یولَد و لَم یَکُن لَهُ کُفُوا أَحَدٌ.
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: لَقَد سَأَلَ اللّهَ بِاسمِهِ الأَعظَمِ، الَّذی إِذا سُئِلَ بِهِ أَعطى، و إِذا دُعِیَ بِهِ أَجابَ.(19).
4067. سنن أبی داوود عن حفص عن أنس: أَنَّهُ کانَ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله جالِسا و رَجُلٌ یُصَلّی، ثُمَّ دَعَا: اللّهُمَّ إِنّی أَسأَلُکَ بأَنَّ لَکَ الحَمدَ لا إِلهَ إِلاّ أَنتَ، المَنّانُ، بَدیعُ السَّماواتِ وَ الأَرضِ، یا ذَا الجَلالِ وَ الإِکرامِ، یا حَیُّ یا قَیّومُ.
است و پیامبر و امام، آن را گرد مىآورَند و چون [خدا را] بدان بخواند، اجابت مىشود.
4 / 1 – 3
نصوصى برگرفته از دعاها
4065. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله – هنگامى که شنید مردى مىگوید: خدایا! من از تو مىخواهم، به [حرمتِ] این که ستایش، ویژه ی توست، خدایى جز تو نیست و بىهمتایى، [تویى]نعمتبخش، پدید آورنده ی آسمانها و زمین، با جلال و شکوه -: بىگمان، خدا را به همان اسم اعظمش خواند که چون بدان درخواست شود، عطا مىکند و چون بدان بخوانندش، اجابت مىکند.
4066. سنن ابن ماجة – به نقل از بریده -: پیامبر صلى الله علیه و آله شنید که مردى مىگوید: خدایا! از تو مىخواهم به [حرمتِ] این که تویى که خداوند یگانه ی بىنیازى؛ آن که نزاده و زاده نشده است و هیچ کس همتایش نیست.
پس فرمود: «بىگمان، به اسم اعظم خدا از او درخواست کرده است؛ اسمى که چون بدان درخواست شود، عطا مىکند و چون بدان خوانده شود، اجابت مىکند».
4067. سنن أبى داوود – به نقل از حفص، از اَنَس -: با پیامبر خدا نشسته بودم و مردى هم نماز مىخواند و پس از آن، چنین دعا کرد: خدایا! از تو مىخواهم، به [حرمتِ] این که ستایش، ویژه ی توست، خدایى بجز تو نیست، [تویى] نعمتبخش، پدید آورنده ی آسمانها و زمین، با جلال و شکوه، اى زنده و اى برپا دارنده!
فَقالَ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله: لَقَد دَعا اللّهَ بِاسمِهِ العَظیمِ، الَّذی إِذا دُعِیَ بِهِ أَجابَ، و إِذا سُئِلَ بِهِ أَعطى.(20).
4068. الأدب المفرد عن أنس: کُنتُ مَعَ النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله دَعا رَجُلٌ فَقالَ: یا بَدیعَ السَّماواتِ، یا حَیُّ یا قَیّومُ، إِنّی أَسأَلُکَ.
فَقالَ: أتَدرونَ بِما دَعا؟ وَ الَّذی نَفسی بِیَدِهِ، دَعَا اللّهَ بِاسمِهِ الَّذی إِذا دُعِیَ بِهِ أَجابَ.(21).
4069. التوحید عن الإمام الحسین علیه السلام: قال: [أبی] علیه السلام: رَأَیتُ الخِضرَ علیه السلام فِی المَنامِ قَبلَ بَدرٍ بِلَیلَةٍ، فَقُلتُ لَهُ: عَلِّمنی شَیئا أُنصَرُ بِهِ عَلَى الأَعداءِ.
فَقالَ: قُل: «یا هُوَ، یا مَن لا هُوَ إِلاَّ هُوَ»، فَلَمّا أَصبَحتُ قَصَصتُها عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله، فَقالَ لی: یا عَلِیُّ عُلِّمتَ الاِسمَ الأَعظَمَ. فَکانَ عَلى لِسانی یَومَ بَدرٍ.
و إِنَّ أَمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام قَرَأَ «قُلْ هُوَ اَللّهُ أَحَدٌ»، فَلَمّا فَرَغَ قالَ: یا هُوَ، یا مَن لا هُوَ إِلاّ هُوَ، اغفِر لی وَ انصُرنی عَلَى القَومِ الکافِرینَ.
و کانَ عَلِیٌّ علیه السلام یَقولُ ذلِکَ یَومَ صِفّینَ و هُوَ یُطارِدُ، فَقالَ لَهُ عَمّارُ بنُ یاسِرٍ: یا أَمیرَ المُؤمِنینَ، ما هذِهِ الکِنایاتُ؟
قالَ: اِسمُ اللّهِ الأَعظَمُ، و عِمادُ التَّوحیدِ للّهِِ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ، ثُمَّ قُرَأَ: «شَهِدَ اَللّهُ أَنَّهُ لا
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «خدا را به همان اسم بزرگش خواند که چون بدان خوانده شود، اجابت مىکند و چون بدان درخواست شود، عطا مىکند».
4068. الأدب المفرد – به نقل از اَنَس -: با پیامبر صلى الله علیه و آله بودم که مردى دعا کرد و گفت: اى پدیدآورنده ی آسمانها، اى زنده، اى برپا دارنده! من از تو مىخواهم.
پیامبر خدا فرمود: «آیا مىدانید به چه دعا کرد؟ سوگند به آن کس که جانم به دست اوست، خدا را به آن اسمش خواند که چون بدان خوانده شود، اجابت مىکند».
4069. التوحید – به نقل از امام حسین علیه السلام -: على علیه السلام فرمود: «یک شب پیش از جنگ بدر، خضر علیه السلام را در خواب دیدم و به او گفتم: به من چیزى بیاموز که بدان، علیه دشمنان یارى شوم.
خضر گفت: بگو: «یا هو، یا من لا هو إلاّ هو؛ اى او! اى کسى که جز او، کسى نیست».
چون صبح کردم، داستان را به پیامبر خدا گفتم و او به من فرمود: «اى على! اسم اعظم را آموختهاى». لذا روز بدر، [آن ذکر،] بر زبانم جارى بود».
نیز امیر مؤمنان، سوره ی «قل هو اللّه أحد» را قرائت کرد و چون فارغ شد، گفت: «یا هو، یا من لا هو إلاّ هو! مرا بیامرز و در برابر گروه کافران، یارى ده».
[امام] على علیه السلام در جنگ صفین نیز همین را مىگفت و یورش مىبرد. پس عمّار یاسر، به ایشان گفت: اى امیر مؤمنان! این کنایهها چه معنایى دارد؟
فرمود: «اسم اعظم خداست و ستون یگانه شمردن خداوند که جز او، خدایى نیست».
إِلهَ إِلاّ هُوَ»، و آخِرَ الحَشرِ، ثُمَّ نَزَلَ فَصَلّى أَربَع رَکعاتٍ قَبلَ الزَّوالِ.(22).
4070. الإمام زین العابدین علیه السلام: کُنتُ أَدعُو اللّهَ سُبحانَهُ سَنَةً عَقیبَ کُلِّ صَلاةٍ أَن یُعَلِّمَنِی الاِسمَ الأَعظَمَ، فَإِنّی ذاتَ یَومٍ قَد صَلَّیتُ الفَجرَ، إِذ غَلَبتَنی عَینایَ و أَنَا قاعِدٌ، و إِذا أَنَا بِرَجُلٍ قائِمٍ بَینَ یَدَیَّ یَقولُ لی: سَأَلتَ اللّهَ تَعالى أَن یُعَلِّمَکَ الاِسمَ الأَعظَمَ؟ قُلتُ: نَعَم.
قالَ: قُل: «اللّهُمَّ إِنّی أَسأَلُکَ بِاسمِکَ اللّهِ، اللّهِ، اللّهِ، اللّهِ، اللّهِ، الَّذی لا إِلهَ إِلاّ هُوَ رَبُّ العَرشِ العَظیمِ».
قالَ: فَوَ اللّهِ ما دَعَوت بِها(23) لِشَیءٍ إِلاّ رَأَیتُ نُجحَهُ.(24).
4071. الإمام الرضا علیه السلام: مَن قالَ بَعدَ صَلاةِ الفَجرِ: «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ، لا حَولَ و لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّهِ العَلِیِّ العَظیمِ» مِئَةَ مَرَّةٍ، کانَ أَقرَبَ إِلَى اسمِ اللّهِ الأَعظَمِ مِن سَوادِ العَینِ إِلى بَیاضِها، و إِنَّهُ دَخَلَ فیهَا اسمُ اللّهِ الأَعظَمُ.(25).
4 / 1 – 4
کُلُّ اسمٍ مِن أَسماءِ اللّهِ
4072. رسول اللّه صلى الله علیه و آله – لَمّا سُئِلَ عَنِ اسمِ اللّهِ الأَعظَمِ -: کُلُّ اسمٍ مِن أَسماءِ اللّه ِ، فَفَرِّغ قَلبَکَ
سپس آیه ی: «خداوند، گواهى مىدهد که جز او، خدایى نیست» و نیز پایان سوره ی حشر را قرائت کرد. سپس فرود آمد و پیش از ظهر، چهار رکعت نماز گزارد.
4070. امام زین العابدین علیه السلام: من یک سال، خداى سبحان را پس از هر نماز مىخواندم تا اسم اعظم را به من بیاموزد. پس روزى نماز صبح را خوانده بودم که در همان حالت نشسته، خواب، چشمانم را در ربود و دیدم که مردى پیش رویم ایستاده و به من مىگوید: از خداى متعال خواستهاى که اسم اعظم را به تو یاد دهد؟
گفتم: آرى.
گفت: بگو: «خدایا! من از تو مىخواهم به اسمت اللّه، اللّه، اللّه، اللّه، اللّه، که جز او خدایى نیست، صاحب عرش باعظمت».
به خدا سوگند، چیزى را بدان از خدا نخواستم، مگر آن که کامیاب شدم.
4071. امام رضا علیه السلام: هر کس پس از نماز صبح، صد مرتبه بگوید: «به نام خداوند بخشنده ی مهربان. هیچ تغییرى و نیرویى نیست، مگر از خداى بلند پایه ی بزرگ»، به اسم اعظم خدا نزدیک شده است، بیشتر از نزدیکى سیاهىِ چشم به سفیدىِ آن؛ زیرا که اسم اعظم خدا، درون آن است.
4 / 1 – 4
هر اسم از اسماى الهى
4072. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله – چون از ایشان درباره ی اسم اعظم خدا پرسیده شد -: هر اسمى، از
4 / 2
عَن کُلِّ ما سِواهُ، وَادعُهُ بِأَیِّ اسمٍ شِئتَ، فَلَیسَ فِی الحَقیقَةِ للّهِِ اسمٌ دونَ اسمٍ، بَل هُوَ الواحِدُ القَهّارُ.(26).
مَن کانَ عِندَهُ الاِسمُ الأَعظَمُ
الکتاب
«قالَ اَلَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ اَلْکِتابِ أَنَا ءاتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمّا رَءاهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی ءأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَنْ شَکَرَ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ».(27).
الحدیث
4073. الإمام الباقر علیه السلام: إِنَّ اسمَ اللّهِ الأَعظَمَ عَلى ثَلاثَةٍ و سَبعینَ حَرفا، و إِنَّما کانَ عِندَ آصَفَ مِنها حَرفٌ واحِدٌ، فَتَکَلَّمَ بِهِ، فَخُسِفَ بِالأَرضِ ما بَینَهُ و بَینَ سَریرِ بِلقَیسَ، حَتّى تَناوَلَ السَّریرَ بِیَدِهِ، ثُمَّ عادَتِ الأَرضُ کَما کانَت أَسرَعَ مِن طَرفَةِ عَینٍ، و نَحنُ عِندَنا مِنَ الاِسمِ الأَعظَمِ اثنانِ و سَبعونَ حَرفا، و حَرفٌ واحِدٌ عِندَ اللّهِ تَعالى، اِستَأثَرَ بِه فی عِلمِ الغَیبِ عِندَهُ، و لا حَولَ و لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّهِ العَلِیِّ العَظیمِ.(28).
4074. الإمام الصادق علیه السلام: کانَ سُلَیمانُ عِندَهُ اسمُ اللّهِ الأَکبَرُ، الَّذی إِذا سَأَلَهُ أَعطى، و إِذا
اسماى الهى است. پس دلت را از هر چه غیر اوست، تهى ساز و او را با هر نامى که خواستى، بخوان؛ چرا که در حقیقت، این گونه نیست که خداوند، اسم خاصّى داشته باشد و اسم دیگرى را نداشته باشد، بلکه او یکتاى چیره است.
4 / 2
دارنده ی اسم اعظم
قرآن
«آن که دانشى از کتاب، نزدش بود، گفت: من آن [تخت] را پیش از آن که چشمت را بر هم بزنى، برایت مىآورم، و چون [سلیمان] آن را نزد خود مستقر دید، گفت: این، از فضل پروردگارم است تا مرا بیازماید که آیا سپاس مىگزارم و یا کفران مىورزم و هر کس سپاس گزارد تنها به سود خویش سپاس می گزارد، و هر کس کفران ورزد، پروردگار من، بىنیاز و بخشنده است».
حدیث
4073. امام باقر علیه السلام: اسم اعظم خدا، 73 حرف دارد و فقط یک حرف آن، نزد آصف [بن برخیا] بود که آن را بر زبان آورْد و زمینِ میان او و تخت بلقیس در هم فرو رفت تا تخت را با دستش بگیرد و سپس زمین، به حالت قبلىاش بازگشت و اینها کمتر از چشم به هم زدن بود؛ ولى نزد ما، 72 حرف از اسم اعظم است و یک حرف هم نزد خداى متعال است که در علم غیبش براى خود نگاه داشته است. و هیچ تغییر و نیرویى، جز به خداى والاى بزرگ نیست.
4074. امام صادق علیه السلام: اسم بزرگ خدا، نزد سلیمان بود؛ اسمى که هر گاه [با آن] از خدا
دَعا بِهِ أَجابَ، ولَو کانَ الیَومَ لاَحتاجَ إِلَینا.(29).
075. عنه علیه السلام: سَلمانُ عُلِّمَ الاِسمَ الأَعظَمَ.(30).
4076. بصائر الدرجات عن عبد اللّه بن بکیر عن أَبی عبد اللّه علیه السلام: کُنتُ عِندَهُ فَذَکَروا سُلیمانَ و ما أُعطِیَ مِنَ العِلمِ و ما أُوتِیَ مِنَ المُلکِ، فَقالَ لی: و ما أُعطِیُ سُلیمانُ بنُ داوودَ إِنَّما کانَ عِندَهُ حَرفٌ واحِدٌ مِنَ الاِسمِ الأَعظَمِ، و صاحِبُکُمُ الَّذی قالَ اللّهُ: «قُلْ کَفى بِاللّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ اَلْکِتبِ»(31) و کانَ وَ اللّهِ عِندَ عَلِیٍّ علیه السلام عِلمُ الکِتابِ، فَقُلتُ: صَدَقتَ وَ اللّهِ، جُعِلتُ فِداکَ!(32).
4077. الإمام الصادق علیه السلام: إِنَّ عیسَى بنَ مَریَمَ علیه السلام أُعطِیَ حَرفَینِ و کانَ یَعمَلُ بِهِما، و أُعطِیَ موسى أَربَعَةَ أَحرُفٍ، و أُعطِیَ إِبراهیمُ ثَمانِیَةَ أَحرُفٍ، و أُعطِیَ نوحٌ خَمسَةَ عَشَرَ حَرفا، و أُعطِیَ آدَمُ خَمسَةً و عِشرینَ حَرفا، و إِنَّ اللّهَ تَعالى جَمَعَ ذلِکَ کُلَّهُ لِمُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله، و إِنَّ اسمَ اللّهِ الأَعظَمَ ثَلاثَةٌ و سَبعونَ حَرفا، أَعطى مُحَمَّدا صلى الله علیه و آله اثنَینِ و سَبعینَ حَرفا، و حُجِبَ عَنهُ حَرفٌ واحِدٌ.(33).
4078. عنه علیه السلام: إِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ و تَعالى جَعَلَ اسمَهُ الأَعظَمَ عَلى ثَلاثَةٍ و سَبعینَ حَرفا، فَأَعطى آدَمَ مِنها خَمسَةً و عِشرینَ حَرفا، و أَعطى نوحا مِنها خَمسَةَ عَشَرَ حَرفا، و أَعطى
درخواست مىکرد، عطا مىکرد و چون بدان مىخواندش، اجابت مىکرد و [با این حال،] اگر امروز بود، به ما نیاز پیدا مىکرد.
4075. امام صادق علیه السلام: به سلمان، اسم اعظم آموخته شد.
4076. بصائر الدرجات – به نقل از عبد اللّه بن بکیر -: من نزد امام صادق علیه السلام بودم که از سلیمان و آنچه از علم و فرمانروایى به او عطا شده بود، سخن به میان آمد. امام، به من فرمود: «مگر چه چیزى به سلیمان بن داوود عطا شد؟ او تنها یک حرف از اسم اعظم را در اختیار داشت؛ ولى همراه شما، کسى است که خداوند گفت: «بگو: خدا، براى گواه بودن میان من و شما، کافى است و نیز کسى که دانش کتاب نزد اوست» و به خدا سوگند، نزد على علیه السلامدانش کتاب بود».
پس گفتم: به خدا سوگند، راست گفتى. فدایت شوم!
4077. امام صادق علیه السلام: دو حرف، به عیسى بن مریم علیه السلام عطا شد و با آنها کار مىکرد و به موسى علیه السلام چهار حرف عطا شد و به ابراهیم علیه السلام هشت حرف عطا شد و به نوح علیه السلام پانزده حرف عطا شد و به آدم علیه السلام 25 حرف عطا شد و خداوند متعال، همه ی اینها را براى محمّد صلى الله علیه و آله گرد آورْد و اسم اعظم خدا، 73 حرف است که 72 حرف را به محمّد صلى الله علیه و آله داد و یک حرف، از او نیز پوشیده است.
4078. امام صادق علیه السلام: خداوند – که منزّه است و والا – اسم اعظمش را بر 73 حرف قرار داد که 25 حرف را به آدم علیه السلام عطا نمود و پانزده حرف را به نوح علیه السلامعطا کرد
إِبراهیمَ مِنها ثَمانِیَةَ أَحرُفٍ، و أَعطى موسى مِنها أَربَعَةَ أَحرُفٍ، و أَعطى عیسى مِنها حَرفَینِ؛ فَکانَ یُحیی بِهِمَا(34) المَوتى، و یُبرِئُ الأَکمَهَ وَ الأَبرَصَ، و أَعطى مُحَمَّدا صلى الله علیه و آله اثنَینِ و سَبعینَ حَرفا، وَ احتَجَبَ بِحَرفٍ لِئَلاّ یَعلَمَ أحَدٌ ما فی نَفسِهِ، و یَعلَمُ ما فی أَنفُسِ العِبادِ.(35).
4079. الإمام الرضا علیه السلام: أُعطِیَ بَلعَمُ بنُ باعورا الاِسمَ الأَعظَمَ، فَکان یَدعو بِهِ فَیُستَجابُ لَهُ.(36).
راجع: أهل البیت علیهم السلم فی الکتاب و السنّة: القسم الرابع / الفصل الثانی / اسم اللّه الأعظم.
و هشت حرف را به ابراهیم علیه السلام داد و چهار حرف را به موسى علیه السلام داد و دو حرف را به عیسى علیه السلام داد که با آن دو، مردهها را زنده مىگردانْد و کور و پیسىگرفته را درمان مىکرد و به محمّد علیه السلام، 72 حرف عطا کرد و یک حرف را در پرده نگاه داشت تا کسى آنچه را که در ذات اوست، نشناسد؛ ولى او آنچه را که در درون بندگان است، مىداند.4079. امام رضا علیه السلام: اسم اعظم، به بلعم بن باعورا عطا شد که بدان دعا مىکرد و مستجاب مىشد.
ر. ک: اهل بیت علیهم السلام در قرآن و حدیث: بخش چهارم / فصل دوم / نام اعظم خدا.
1) استعملت کلمة «اسم» فی معناها الجامع القابل للصدق على جمیع أسمائه تعالى، فهو من باب ذکر المفهوم و الإشارة به إلى المصداق. و بما أنّ الاسم الأعظم أشرف المصادیق فلا محالة أن یکون أولى و أحقّ بانطباق المفهوم علیه. و بهذا یتّضح معنى کون «باسم اللّه» أقرب إلى الاسم الأعظم من سواد العین إلى بیاضها؛ فإنّ القرب بینهما قرب ذاتی، إذ المفهوم متّحد مع مصداقه خارجا، و قرب سواد العین إلى بیاضها قرب مکانیّ، و الاتّحاد بینهما وضعیّ (البیان فی تفسیر القرآن: ص 514).
2) عدّة الداعی: ص 49، تهذیب الأحکام: ج 2 ص 289 ح 1159 عن عبد اللّه بن یحیى الکاهلی عن الإمام الصادق علیه السلام و فیه «ناظر» بدل «سواد»، عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج 2 ص 5 ح 11 عن محمّد بن سنان عن الإمام الرضا علیه السلام، تفسیر العیّاشی: ج 1 ص 21 ح 13 عن إسماعیل بن مهران عن الإمام الرضا علیه السلام، دلائل الإمامة: ص 420 ح 383 عن أحمد بن إسحاق عن الإمام الهادی عن الإمام الرضا علیهما السلام و فیها «اسم اللّه الأعظم» بدل «الاسم الأعظم»، بحار الأنوار: ج 78 ص 371 ح 6؛ المستدرک على الصحیحین: ج 1 ص 738 ح 2027، تاریخ بغداد: ج 7 ص 313 الرقم 3826 کلاهما عن ابن عبّاس نحوه، کنز العمّال: ج 2 ص 296 ح 4047.
3) واژه ی «اسم» در معناى جامعى به کار رفته که قابل انطباق بر همه ی اسمهاى خداى متعال است. این از باب ذکر مفهوم و اشاره به مصداق است، و از آن رو که اسم اعظم، شریفترین مصداق است، ناگزیر در انطباق مفهوم بر آن، سزاوارتر و شایستهتر از دیگر اسمهاست و با این توضیح، معناى «نزدیکتر بودن بسم اللّه به اسم اعظم، حتى نزدیکتر از سیاهىِ چشم به سفیدى آن» معلوم مىشود؛ زیرا نزدیکىِ میان آن دو، ذاتى است، چرا که مفهوم، در خارج، با مصداقش متّحد است، ولى نزدیکىِ سیاهىِ چشم به سفیدىِ آن، مکانى است و اتّحاد میان آن دو، انضمامى.
4) مهج الدعوات: ص 379.
5) البقرة: 163.
6) آلعمران: 1 و 2.
7) سنن أبی داوود: ج 2 ص 80 ح 1496، سنن الترمذی: ج 5 ص 517 ح 3478، سنن ابن ماجة: ج 2 ص 1267 ح 3855 و لیس فیه ذیله، سنن الدارمی: ج 2 ص 907 ح 3266، المعجم الکبیر: ج 24 ص 174 ح 440 و ح 441 و الثلاثة الأخیرة نحوه و کلّها عن أسماء بنت یزید، کنز العمّال: ج 1 ص 451 ح 1941.
8) سنن ابن ماجة: ج 2 ص 1267 ح 3856، المستدرک على الصحیحین: ج 1 ص 684 ح 1861 و لیس فیه «الذی إذا دعی به أجاب»، المعجم الکبیر: ج 8 ص 237 ح 7925، المعجم الأوسط: ج 8 ص 192 ح 8371 کلّها عن أبی أُمامة، کنز العمّال: ج 1 ص 451 ح 1942؛ مهج الدعوات: ص 380 عن أبی أُمامة، بحار الأنوار: ج 93 ص 224.
9) آل عمران: 26.
10) المعجم الکبیر: ج 12 ص 133 ح 12792 عن ابن عبّاس، کنز العمّال: ج 1 ص 451 ح 1943؛ مهج الدعوات: ص 380 عن أسماء بنت زید بزیادة الآیة 27 من آل عمران، بحار الأنوار: ج 93 ص 224.
11) الأنبیاء: 87.
12) المستدرک على الصحیحین: ج 1 ص 685 ح 1865، تفسیر الطبری: ج 10 الجزء 17 ص 82 نحوه و کلاهما عن سعد بن مالک، کنز العمّال: ج 1 ص 452 ح 1944.
13) مجمع البیان: ج 9 ص 401 عن ابن عبّاس، بحار الأنوار: ج 93 ص 224؛ الفردوس: ج 1 ص 416 ح 1686 عن ابن عبّاس، کنز العمّال: ج 1 ص 452 ح 1945.
14) فی الدرّ المنثور: «لِتَنقَلِبَنَّ».
15) کنز العمّال: ج 2 ص 248 ح 3941 نقلاً عن أبی داوود، دستور معالم الحکم: ص91 نحوه، الدرّ المنثور: ج 8 ص 49 نقلاً عن ابن النجّار فی تاریخ بغداد و راجع بحار الأنوار: ج 93 ص 230 ح 2.
16) ثواب الأعمال: ص 130 ح 1، تفسیر العیّاشی: ج 1 ص 19 ح 1، مهج الدعوات: ص 379 کلّها عن علیّ بن أبی حمزة البطائنی، بحار الأنوار: ج 92 ص 234 ح 16.
17) معانی الأخبار: ص 23 ح 2، تفسیر القمّی: ج 1 ص 30 کلاهما عن أبی بصیر، بحار الأنوار: ج 2 ص 16 ح 38.
18) سنن ابن ماجة: ج 2 ص 1268 ح 3858، سنن الترمذی: ج 5 ص 550 ح 3544 نحوه، مسند ابن حنبل: ج 4 ص 241 ح 12206، المصنّف لابن أبی شیبة: ج 7 ص 57 ح 2 کلّها عن أنس بن مالک و راجع کنز العمّال: ج 1 ص 452 ح 1948 و مهج الدعوات: ص 380 و بحار الأنوار: ج 95 ح 163.
19) سنن ابن ماجة: ج 2 ص 1267 ح 3857، سنن أبی داوود: ج 2 ص 79 ح 1493 و فیه «بالاسم» بدل «باسمه الأعظم»، سنن الترمذی: ج 5 ص 515 ح 3475 نحوه، مسند ابن حنبل: ج 9 ص 13 ح 23026 عن عبد اللّه بن بریدة، صحیح ابن حبّان: ج 3 ص 173 ح 891، المستدرک على الصحیحین: ج 1 ص 683 ح 1858، کنز العمّال: ج 1 ص 453 ح 1949.
20) سنن أبی داوود: ج 2 ص 79 ح 1495، سنن النسائی: ج 3 ص 52، صحیح ابن حبان: ج 3 ص 175 ح 893 نحوه، مسند ابن حنبل: ج 4 ص 316 ح 12611 و فیه «الحنّان» بدل «المنّان»، المستدرک على الصحیحین: ج 1 ص 683 ح 1856 و فیه «باسم اللّه الأعظم» بدل «باسمه العظیم»، کنز العمّال: ج 2 ص 249 ح 3942.
21) الأدب المفرد: ص 211 ح 705.
22) التوحید: ص 89 ح 2 عن وهب بن وهب القرشی عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج 3 ص 222.
23) فی المصدر: «لها»، و التصویب من بحار الأنوار.
24) مکارم الأخلاق: ج 2 ص 159 ح 2392، مهج الدعوات: ص 382 نحوه، بحار الأنوار: ج 61 ص 170 ح 27.
25) مهج الدعوات: ص 379 عن سلیمان بن جعفر الحمیری، بحار الأنوار: ج 86 ص 162 ح 41.
26) مصباح الشریعة: ص 129.
27) النمل: 40.
28) الکافی: ج 1 ص 230 ح 1 عن جابر وح 3 عن علیّ بن محمّد النوفلی عن الإمام العسکری علیه السلام، خصائص الأئمّة علیهم السلام: ص 47 عن الإمام علیّ علیه السلام و کلاهما نحوه، بصائر الدرجات: ص 208 ح 1 و ص 209 ح 6 کلاهما عن جابر، المناقب لابن شهرآشوب: ج 4 ص 406 عن علیّ بن محمّد النوفلی عن الإمام الهادی علیه السلام و کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج 14 ص 113 ح 5.
29) بصائر الدرجات: ص 211 ح 2، المناقب لابن شهرآشوب: ج 4 ص 249 و فیه «سأل به» بدل «سأله» و کلاهما عن أبی بصیر، بحار الأنوار: ج 27 ص 27 ح 7.
30) رجال الکشّی: ج1 ص 56 ح 29، الاختصاص: ص11 کلاهما عن أبی بصیر، بحارالأنوار: ج 22 ص 346 ح 59.
31) الرعد: 43.
32) بصائر الدرجات: ص 212 ح 1، بحار الأنوار: ج 26 ص 170 ح 36.
33) الکافی: ج 1 ص 230 ح 2، بصائر الدرجات: ص 208 ح 2 بزیادة «و أهل بیته» بعد «لمحمّد»، تفسیر العیّاشی: ج 1 ص 352 ح 231 عن عبد اللّه بن بشیر، بصائر الدرجات: ص 209 ح 4 عن عبد الصمد بن بشیر کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج 27 ص 25 ح 2.
34) فی المصدر: «بها»، و الصواب ما أثبتناه کما فی بصائر الدرجات و بحار الأنوار.
35) مختصر بصائر الدرجات: ص 125، بصائر الدرجات: ص 125، بصادئر الدرجات ص 208 ح 3، بحار الأنوار: ج 4 ص 211 ح 5.
36) تفسیر القمّی: ج 1 ص 248 عن الحسن بن خالد، بحار الأنوار: ج 13 ص 377 ح 1.