جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

دریچه‏اى به سوى اعجاز قرآن‏ (1)

زمان مطالعه: 4 دقیقه

چرا حروف مقطعه؟

مى‏دانیم در آغاز بسیارى از سوره‏هاى قرآن «حروف مقطعه» مانند: «الم» و «المر» و «یس» آمده است.

یکى از اسرار و فلسفه‏هاى این «حروف مقطعه» طبق بعضى از روایات اسلامى آن است که خداوند نشان دهد یک چنین معجزه بزرگ و جاویدانى، یعنى قرآن چگونه از این حروف ساده «الفبا» که ساده‏ترین مصالح ساختمانى! محسوب مى‏شوند به وجود آمده، و چگونه یک چنین کلام بزرگى از حروف و الفاظى ساخته شده است که هر کودک چند ساله قادر بر تکلم به آن است، و راستى پیدایش این امر مهم از چنان موادى، برترین اعجاز است.

اکنون این سؤال پیش مى‏آید که قرآن از چه نظر معجزه است، آیا تنها از نظر فصاحت و بلاغت، و به تعبیر دیگر: شیرینى عبارات و رسا بودن تعبیرات، و نفوذ فوق‏العاده آن، و یا از جنبه‏هاى دیگر؟

حقیقت این است که هرگاه به قرآن از زوایاى مختلف بنگریم از هر زاویه، و از هر دریچه یکى از چهره‏هاى اعجاز آن آشکار مى‏گردد؛ از جمله:

1- فصاحت و بلاغت، شیرینى و کشش فوق‏العاده و جاذبه عجیب الفاظ و مفاهیم.

2- ارائه محتواى عالى از هر نظر، مخصوصاً عقائد خالى از هر گونه خرافات.

3- معجزات علمى: یعنى پرده برداشتن از روى مسائلى که انسان تا آن زمان به آن دست نیافته بود!

4- پیشگویى صریح و دقیق از پاره‏اى از مسائل آینده. (اخبار غیبى قرآن)

5- عدم تضاد و اختلاف و پراکنده‏گویى … و جهاتى دیگر.

بحث درباره همه این مسائل پنجگانه بسیار دامنه‏دار است، امّا ما در ضمن چند درس گوشه‏هاى جالبى از آن را مورد بررسى قرار مى‏دهیم:

1- فصاحت و بلاغت‏

مى‏دانیم هر سخن داراى دو جنبه است: «الفاظ» و «محتوى».

هرگاه الفاظ و کلمات زیبا، شایسته و داراى انسجام و پیوند لازم و خالى از پیچیدگى بوده باشد، و نیز جمله‏بندى‏ها معنى و مراد را به طور کامل و به صورتى دلنشین و پرجاذبه پیاده کند آن کلام را فصیح و بلیغ مى‏گویند.

قرآن درست داراى این دو ویژگى در حدّ اعلى است، به طورى که تا کنون کسى نتوانسته است آیات و سوره‏هایى با این کشش و جاذبه و شیرینى، و آهنگ زیبا بیاورد.

در درس‏هاى گذشته خواندیم که «ولید بن مغیره» برگزیده مشرکان عرب از شنیدن آیاتى از قرآن هیجان زده شد و در فکر فرو رفت و بعد از مدّتى فکر و مطالعه براى مبارزه با قرآن به سران قریش دستور داد بگویند قرآن «سحر» است و محمّد «ساحر»!

این نسبت را کراراً به پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم دادند، اگرچه مى‏خواستند از این راه مذمت کنند امّا در حقیقت ستایش رسائى کردند.

زیرا این نسبت یک اعتراف ضمنى درباره نفوذ خارق‏العاده قرآن است، به طورى که از طریق معمول نمى‏توان آن را توجیه کرد، و باید آن را یک جاذبه مرموز و ناشناخته دانست.

امّا آنها به جاى این‏که حقیقت را پذیرا گردند و آن را معجزه بشمرند و ایمان بیاورند، «ره افسانه زدند» و به بیراهه گام نهادند و گفتند سحر است!

در تاریخ اسلام بسیار دیده شده که افرادى خشن و پرخاشگر همین که خدمت پیامبر مى‏رسیدند و آیات قرآن را مى‏شنیدند یک‏باره‏

تغییر مسیر داده و نور اسلام در قلبهایشان درخشیدن مى‏گرفت، این به خوبى نشان مى‏دهد که جاذبه قرآن و فصاحت و بلاغت آن معجزه است.

راه دور نرویم، هم اکنون تمام کسانى که با ادبیات عرب آشنا هستند هر قدر قرآن را مى‏خوانند و تکرار مى‏کنند بیشتر لذت مى‏برند که سیر و خسته نمى‏شوند.

تعبیرات قرآن بسیار دقیق و حساب‏شده، توأم با عفت بیان و متانت، و در عین حال صریح و گویا، و در مورد لزوم قاطع و کوبنده است.

ذکر این نکته لازم است که عرب در آن عصر از نظر ادبیات، زبانى بسیار پیشرفته داشت، و نمونه‏هاى اشعار عصر جاهلیت، هم‏اکنون از بهترین نمونه‏هاى اشعار عرب محسوب مى‏شود.

معروف است همه ساله گروهى از بزرگ‏ترین ادباى حجاز جمع مى‏شدند، و عالى‏ترین نمونه‏هاى شعر خود را در بازار عکاظ که یک مرکز «تجارتى، ادبى» بود ارائه مى‏دادند و بهترین آنها به عنوان «شعر سال» برگزیده مى‏شد، و آن را مى‏نوشتند و در خانه کعبه آویزان مى‏کردند که در عصر ظهور پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم هفت نمونه از آن به نام «معلقات سبع» وجود داشت.

امّا بعد از نزول قرآن آنها را چنان بى‏رنگ در برابر فصاحت و بلاغت آن یافتند که یکى را پس از دیگرى از آنجا بیرون آورده و به طاق فراموشى زدند!

مفسران قرآن در آیات مختلف به ریزه‏کارى‏هاى عجیب آیات‏

تا آن‏جا که در توان داشتند اشاره کرده‏اند، و شما مى‏توانید با مراجعه به آنها به حقیقت آنچه در بالا گفتیم آشناتر شوید. (1)

آشنایى با قرآن نشان مى‏دهد که این گفته پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم کم‏ترین اغراقى ندارد که فرمود:

«ظاهره انیق و باطنه عمیق لا تحصى عجائبه و لا تبلى غرائبه؛

قرآن ظاهرش آراسته و زیبا و باطنش ژرف و عمیق است. شگفتى‏هاى قرآن به شماره در نمى‏آید و عجائب قرآن هرگز کهنه نمى‏شود (2)».

امیرمؤمنان على علیه السلام شاگرد بزرگ مکتب قرآن نیز در نهج‏البلاغه در همین زمینه مى‏گوید: «فیه ربیع القلب و ینابیع العلم و ما للقلب جلاء غیره؛ بهار دل‏ها در قرآن است، و چشمه‏هاى دانش از آن مى‏جوشد، و براى قلب و جان آدمى صیقلى برتر از آن نیست (3)»!

فکر کنید و پاسخ دهید

1- فلسفه حروف مقطعه قرآن چیست؟

2- آیا قرآن فقط از یک نظر معجزه است؟ یا از چند نظر؟

3- چرا مخالفان، پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم را «ساحر» مى‏خواندند؟

4- فرق میان «فصاحت» و «بلاغت» چیست؟

5- «معلقات سبع» مربوط به کدام دوران و مفهومش چیست؟


1) به تفسیر نمونه در این زمینه مراجعه نمایید.

2) کافى، ج 2، ص 599- وسائل، ج 4، ص 828.

3) نهج‏البلاغه، خطبه 176.