در درس گذشته نیاز به وجود پیامبران را از دو بُعد «تعلیم» و «تربیت» دانستیم، اکنون نوبت به قوانین اجتماعى و نقش مهمّى که پیامبران در این زمینه دارند رسیده است.
مىدانیم بزرگترین امتیاز زندگى انسانها که عامل همه پیشرفتهایى است که نصیب او در تمام زمینههاى مختلف زندگى شده، همان زندگى اجتماعى پویاست.
به طور قطع اگر انسانها جدا از یکدیگر زندگى مىکردند الان همگى از نظر سطح فکر و تمدن همچون انسانهاى «عهد حجر» بودند!
آرى تلاش و کوشش دستهجمعى است که چراغ فرهنگ و تمدن را فروزان ساخته، تلاش و کوشش دستهجمعى است که سرچشمه این همه اکتشافات علمى و اختراعات شده است.
فىالمثل اگر مسئله مسافرت به کره ماه را در نظر بگیریم، مىبینیم این کار نتیجه تلاش یک یا چند دانشمند بزرگ نبوده است، بلکه میلیونها عالم و دانشمند در طى هزاران سال مطالعات و کشفیّات و تجربیاتى داشتهاند که از طریق زندگى دسته جمعى متراکم گردیده و سرانجام به این عظمت رسیده است.
و یا اگر طبیب فوق العاده ماهرى در عصر ما موفق مىشود قلب انسانى را که خودش مرده امّا قلبش هنوز قابل استفاده است در سینه انسان دیگرى پیوند زند و او را از مرگ حتمى رهایى بخشد، این نتیجه تجربیات هزاران هزار پزشک و جراح در طول تاریخ است که به وسیله استادان به شاگردان منتقل شده است.
ولى البته این زندگى اجتماعى در مقابل این همه برکات مشکلاتى هم دارد، و آن برخورد و تصادم حقوق و منافع انسانها با یکدیگر، و گاه تجاوز و حتى جنگ است.
در اینجا احتیاج به قانون و برنامه و مقرّرات روشن مىشود، قوانین مىتواند سه مشکل بزرگ را براى ما حل کند:
1- قانون حدود وظائف هر فرد را در برابر جامعه، و وظائف جامعه را در برابر هر فرد روشن مىسازد، استعدادها را شکوفا و تلاشها را هماهنگ مىکند.
2- قانون راه را براى نظارت لازم بر انجام وظیفه از سوى افراد هموار مىنماید.
3- قانون جلو تجاوز افراد را به حقوق یکدیگر گرفته، و مانع هرج و مرج و برخورد افراد و گروهها مىگردد، و در صورت لزوم براى
متجاوزان مجازات مناسب را تعیین مىکند.
بهترین قانونگذار کیست؟
اکنون باید ببینیم چه کسى بهتر از همه مىتواند قوانین مورد نیاز انسان را تنظیم کند، به گونهاى که هر سه اصل فوق در آن رعایت شود، هم حدود وظایف و حقوق فرد و جامعه روشن گردد و هم نظارت صحیح و سالمى بر کارها شود، و هم جلو تجاوزکاران را بگیرد.
اجازه بدهید در اینجا مثال سادهاى بزنیم:
جامعه انسانى را مىتوان به یک قطار بزرگ تشبیه کرد و هیأت حاکمه را به دستگاه لکوموتیو که این قطار عظیم را در مسیرى به حرکت درمىآورد.
قانون به منزله ریلهاى راهآهن است که خط سیر این قطار را براى رسیدن به مقصد مشخص مىکند، خط سیرى که از پیچ و خمهاى کوهها و درّهها مىگذرد، بدیهى است یک راهآهن خوب باید مشخّصات زیر را داشته باشد:
زمینهایى که قطار از آن مىگذرد باید مقاومت کافى براى حداکثر فشار داشته باشد.
فاصله میان دو خط دقیقاً هماهنگ با فاصله چرخهاى لکوموتیو باشد، همچنین دیوارهاى تونلها و ارتفاع آن با حداکثر ارتفاع قطار متناسب باشد.
سراشیبىها و سربالایىها آن قدر تند نباشد که ترمزهاى قطار و
کشش آن از عهده آنها برنیاید.
همچنین احتمال ریزش کوههاى اطراف، فرو ریختن حاشیه درّههایى که قطار از کنار آن مىگذرد و احتمال سیلابها و بهمنها نیز دقیقاً محاسبه شود، تا قطار در هر شرایطى بتواند به سلامت از آن جادّه بگذرد و مسائل مهم دیگرى از این قبیل.
با توجّه به این «مثال» به «جامعه انسانى» برمىگردیم:
قانونگذارى که مىخواهد بهترین قانون را براى انسانها بگذارد باید صفات زیر را داشته باشد:
1- نوع انسان را به طور کامل بشناسد و از تمام غرائز و عواطف و نیازها و مشکلات او کاملًا آگاه باشد.
2- تمام شایستگىها و استعدادهایى را که در انسانها وجود دارد، در نظر گیرد و براى شکوفا شدن آنها از قوانین استفاده کند.
3- حوادثى را که ممکن است براى جامعه پیش آید از هر نوع، و همچنین عکسالعملهاى لازم را بتواند به خوبى پیشبینى کند.
4- هیچ گونه منافع خاصّى در جامعه نداشته باشد، تا به هنگام وضع قوانین فکرش متوجّه منافع شخص خود یا وابستگان و گروه اجتماعیش نگردد.
5- این قانونگذار باید از تمام پیشرفتهایى که ممکن است نصیب انسان گردد و همچنین انحطاطها و سقوطها آگاه باشد.
6- این قانونگذار باید حداکثر مصونیت از خطا و اشتباه و فراموشى را داشته باشد.
7- بالاخره این قانونگذار باید آنچنان قدرتى داشته باشد که مرعوب هیچ مقام و قدرتى در اجتماع نگردد و از هیچ کس نترسد، در عین حال فوقالعاده مهربان و دلسوز باشد.
این شرایط در چه کسى جمع است؟
آیا انسان مىتواند بهترین قانونگذار باشد؟
آیا تا کنون کسى انسان را به طور کامل شناخته؟ در حالى که یکى از دانشمندان بزرگ عصر ما کتاب مشروحى درباره انسان نوشته و نام کتابش را «انسان موجود ناشناخته» گذارده است.
آیا روحیات و امیال و غرائز و عواطف انسانها همگى به خوبى شناخته شده؟
آیا نیازهاى جسمى و روحى انسان بر کسى جز خدا آشکار است؟
آیا مىتوانید در میان انسانهاى عادّى کسى را پیدا کنید که منافع خاصّى در جامعه نداشته باشد؟
آیا انسانى مصون از خطا و اشتباه، و داراى آگاهى به تمام مسائل مورد ابتلاى افراد بشر و جوامع، در میان انسانهاى معمولى سراغ دارید؟
بنابراین غیر از خدا و کسى که وحى الهى را دریافت مىدارد نمىتواند قانونگذار خوب و جامعى باشد.
و به این ترتیب به این نتیجه مىرسیم: خدایى که بشر را
براى پیمودن راه تکامل آفریده، باید کسانى را مأمور هدایت او کند تا قوانین آسمانى و جامع الاطراف الهى را در اختیار انسانها بگذارند.
و مسلماً هنگامى که مردم بدانند قانون، قانون خداست با اعتماد و اطمینان بیشتر به آن عمل مىکنند و به تعبیر دیگر این آگاهى ضامن اجراى ارزندهاى براى قوانین خواهد بود.
رابطه توحید و نبوت
توجه به این نکته را نیز در این جا ضرورى مىدانیم که نظام آفرینش خود شاهد و گواه زندهاى بر وجود پیامبران الهى و رسالت آنهاست.
توضیح اینکه: یک بررسى کوتاه در این نظام شگفتانگیز هستى به ما نشان مىدهد که خداوند هیچ یک از نیازهاى موجودات را از نظر لطفش دور نداشته، مثلًا اگر به ما چشم براى دیدن مىدهد به این چشم پلک و مژگان داده تا از آن محافظت کند و ورود نور را در آن تنظیم نماید.
در گوشههاى چشم عدههاى اشک مىآفریند تا سطح چشم را همواره مرطوب نگهدارد، چرا که خشکیدن چشم سبب از بین رفتن است.
باز در گوشه چشم روزنه کوچکى ایجاد مىکند تا آبهاى اضافى از آن مجرا به داخل بینى بریزند، که اگر این روزنه باریک نبود همواره قطرههاى اشک روى صورت ما سرازیر مىشد!
به مردمک چشم آنچنان حسّاسیّت مىدهد که به طور خودکار در برابر نورهاى قوى و ضعیف تنگ و گشاد شود، تا نور تنظیم گردد و چشم صدمهاى نبیند.
در اطراف کره چشم عضلات مختلفى قرار مىدهد که آن را به هر سو بچرخاند و دیدن صحنههاى مختلف را بدون گردش سر و بدن آسان سازد.
آیا خداوندى که این چنین نیازمندىهاى انسان را تأمین مىکند ممکن است او را از یک راهنما و رهبر مطمئن و معصوم که با وحى او سر و کار داشته باشد محروم سازد؟!
فیلسوف معروف «بوعلى سینا» در کتاب مشهورش «شفا» چنین مىگوید: «احتیاج انسان به مبعوث شدن پیامبران در بقاى نوع خود و تحصیل کمالات مسلماً از روئیدن موهاى مژگان و ابرو و فرورفتگى کف پاها و امثال آن بیشتر و ضرورىتر است، بنابراین ممکن نیست عنایت ازلى آن را ایجاب کند و این را ایجاب نکند»!
فکر کنید و پاسخ دهید
1- بزرگترین امتیاز زندگى بشر چیست؟
2- چرا انسان بدون قانون نمىتواند زندگى کند؟
3- یک مثال زنده براى روشن ساختن نقش قانون در زندگى انسانها بزنید.
4- بهترین قانونگذار باید چه صفاتى داشته باشد؟
5- چرا پیامبران باید از جنس انسان باشند؟