چرا از میان صفات خداوند، عدل را مستقلّاً جزءِ اصول دین شمردهاند؟
فرق میان «عدالت» و «مساوات»
1- چرا از میان همه صفات، عدل برگزیده شده؟
در این بحث قبل از هر چیز باید این نکته روشن شود که چرا عدالت که یکى از صفات خدا است از سوى علماى بزرگ به عنوان یک اصل از اصول پنجگانه دین شناخته شده است؟
خداوند عالم است؛ قادر است؛ عادل است؛ حکیم است؛ رحمان و رحیم و ازلى و ابدى است؛ خالق و رازق است؛ چرا از میان همه صفات، فقط عدالت برگزیده شد، و یکى از اصول پنجگانه دین مقرّر گردید؟
در پاسخ این سؤال مهم باید به چند امر توجّه کرد:
1- عدالت از میان صفات خدا چنان اهمیّتى دارد که
بسیارى از صفات دیگر به آن بازگشت مىکند، زیرا «عدالت» به معنى وسیع کلمه قرار دادن هر چیز در جاى خویش است، در این صورت حکیم و رزّاق و رحمان و رحیم و مانند آنها همه بر آن منطبق مىگردد.
2- مسئله معاد نیز متّکى به مسئله «عدل الهى» است، رسالت پیامبران، مسئولیّت امامان، نیز با مسئله عدالت خدا ارتباط دارد.
3- در آغاز اسلام اختلافى در مسئله عدالت پروردگار در گرفت:
گروهى از مسلمانان اهل سنّت که «اشاعره» نامیده مىشدند به کلّى منکر عدالت خداوند شدند و گفتند در مورد خدا عدالت و ظلم مفهوم ندارد، تمام عالم هستى ملک اوست و به او تعلّق دارد، و هر کار کند عین عدالت است، آنها حتّى معتقد به حسن و قبح عقلى نبودند، مىگفتند عقل ما خوبى و بدى را به تنهایى نمىتواند درک کند، حتّى خوبىِ نیکى کردن و بدىِ ظلم. (و از این اشتباهات فراوان داشتند.)
گروه دیگرى از اهل سنّت که «معتزله» نامیده شدند و تمام جمعیّت «شیعه» معتقد به اصل عدالت در مورد پروردگار بودند و مىگفتند او هرگز ظلم و ستم نمىکند.
براى جدا شدن این دو گروه از یکدیگر، گروه دوم را «عدلیه» نامیدند که عدل را به عنوان علامت مکتب خود جزءِ اصول مىشمردند و گروه اول «غیر عدلیه»، و شیعه جزءِ عدلیه بود.
شیعه براى مشخّص ساختن مکتب خود از سایر عدلیه، «امامت» را نیز جزء اصول قرار داد.
بنابراین هر کجا سخن از «عدل» و «امامت» است معرف مکتب «شیعه امامیّه» است.
4- از آنجا که فروع دین همواره پرتوى از اصول دین است، و پرتو عدالت پروردگار در جامعه بشرى فوقالعاده مؤثّر است، و مهمترین پایه جامعه انسانى را عدالت اجتماعى تشکیل مىدهد، انتخاب اصل عدالت به عنوان یک اصل از اصول دین، رمزى است به احیاى عدل در جوامع بشرى و مبارزه با هر گونه ظلم و ستم.
همانگونه که توحید ذات و صفات پروردگار و توحید عبادت و پرستش او نور وحدت و یگانگى و اتّحاد در جامعه انسانى مىباشد و توحید صفوف را تقویت مىکند.
رهبرى پیامبران و امامان نیز الهامبخش مسئله «رهبرى راستین» در جوامع انسانى است. بنابراین، اصل عدالت پروردگار که حاکم بر کل جهان هستى است رمز و اشارهاى به لزوم عدالت در جامعه انسانى در تمام زمینههاست.
عالم بزرگ آفرینش با عدالت برپاست، جامعه بشرى نیز بدون آن پابرجا نخواهد ماند.
2- عدالت چیست؟
عدالت داراى دو معنى متفاوت است:
1- معنى وسیع این کلمه همان طور که گفتیم «قرار گرفتن هر چیز در جاى خویش» است و به تعبیر دیگر موزون بودن و متعادل بودن.
این معنى از عدالت در تمام عالم آفرینش، در منظومهها، در درون اتم، در ساختمان وجود انسان، و همه گیاهان و جانداران حکمفرماست.
این همان است که در حدیث معروف پیامبر صلى الله علیه و آله آمده که فرموده: «بالعدل قامت السماوات و الارض؛ به وسیله عدالت آسمانها و زمین برپاست (1)».
فى المثل اگر قواى «جاذبه» و «دافعه» کره زمین، تعادل خود را از دست دهد، و یکى از این دو بر دیگرى چیره شود یا زمین به سوىِ خورشید جذب مىشود و آتش مىگیرد و نابود مىگردد و یا از مدار خود خارج شده و در فضاى بیکران سرگردان و نابود مىشود.
این معنى از عدالت همانست که شاعر در اشعار معروفش گفته است:
عدل چه بود؟ وضع اندر موضعش
ظلم چه بود؟ وضع در ناموضعش!
عدل چه بود؟ آب ده اشجار را
ظلم چه بود؟ آب دادن خار را!
بدیهى است اگر آب را به پاى بوته گل و درخت میوه بریزند در جاى خود مصرف شده، و این عین عدالت است، و اگر به پاى علف هرزههاى بىمصرف و خار بریزند در غیر مورد مصرف شده، و
این عین ظلم است.
2- معنى دیگر عدالت «مراعات حقوق افراد» است، و نقطه مقابل آن «ظلم» یعنى حق دیگرى را گرفتن و به خود اختصاص دادن، یا حق کسى را گرفتن و به دیگرى دادن، یا تبعیض قائل شدن، به این ترتیب که به بعضى حقوقشان را بدهند و به بعضى ندهند.
روشن است معنى دوم «خاص» و معنى اوّل معنى «عام» است.
قابل توجّه اینکه هر دو معنى «عدل» در مورد خداوند صادق است هر چند در این مباحث بیشتر معنى دوم منظور است.
معنى عدالت خداوند این است که نه حق کسى را از بین مىبرد، و نه حق کسى را به دیگرى مىدهد. و نه در میان افراد تبعیض قائل مىشود، او به تمام معنى عادل است، و دلائل عدالت او را در بحث آینده خواهیم دانست.
«ظلم» خواه به گرفتن حق کسى باشد، یا دادن حق کسى به دیگرى، و یا اجحاف و تبعیض در مورد ذات پاک خدا راه ندارد.
او هرگز نیکوکار را مجازات نمىکند، بدکار را تشویق نمىنماید، کسى را به گناه دیگرى مؤاخذه نمىکند و تر و خشک را هرگز باهم نمىسوزاند.
حتّى اگر در یک جامعه بزرگ همه خطاکار باشند جز یک نفر، خدا حساب آن یک نفر را از دیگران جدا مىکند، و او را در مجازات در کنار گناهکاران قرار نمىدهد.
و اینکه جمعیّت «اشاعره» گفتهاند اگر خدا همه پیامبران را
به دوزخ بفرستد، و همه بدکاران و جانیان را به بهشت، ظلم نیست، سخن گزاف و زشت و شرمآور و بىپایهاى است، و عقل هر کس آلوده به خرافات و تعصّب نباشد، به زشتى این سخن گواهى مىدهد.
3- فرق میان مساوات و عدالت
نکته مهم دیگرى که اشاره به آن در این بحث لازم است این است که گاهى «عدالت» با «مساوات» اشتباه مىشود و گمان مىرود معنى عدالت آنست که رعایت مساوات شود، در حالى که چنین نیست.
در عدالت هرگز مساوات شرط نیست، بلکه استحقاق و اولویتها باید در نظر گرفته شود.
فىالمثل عدالت در میان شاگردان یک کلاس این نیست که به همه آنها نمره مساوى دهند و عدالت در میان دو کارگر این نیست که هر دو مزد مساوى دریافت دارند، بلکه عدالت به این است که هر شاگردى به اندازه معلومات و لیاقتش، و هر کارگرى به اندازه کار و فعّالیّتش «نمره» یا «مزد» دریافت دارد.
در عالم طبیعت نیز عدالت، به معنى وسیع همین است، اگر قلب یک بالن (نهنگ عظیم دریایى) که حدود یک تن وزن دارد! با قلب یک گنجشک که شاید یک گرم بیشتر نباشد مساوى بود عدالت نبود، و اگر ریشه یک درخت تنومند بسیار بلند با ریشه یک نهال بسیار کوچک مساوى باشد عدالت نیست و عین ظلم است.
عدالت آن است که هر موجودى به میزان حق و استعداد و لیاقت خود سهمى دریافت دارد.
فکر کنید و پاسخ دهید
1- چرا از میان تمام صفات خدا، عدالت یکى از اصول دین شناخته شده است؟
2- اشاعره چه کسانى بودند؟ و از اعتقادات آنها چه مىدانید؟
3- اعتقاد به عدل الهى چه انعکاسى در جامعه انسانى دارد؟
4- عدالت چند معنى دارد؟ آنها را شرح دهید.
5- آیا عدالت به معنى مساوات است؟
1) کافى، ج 5، ص 266- عوالى اللئالى، ج 4، ص 103.