یکى از عواملى که هر شیرینى را به تخلى مىکشاند، فکر نابودى و فساد و از بین رفتن است، مثلًا حسابداران و مأموران بانک که هر لحظه هزاران و میلیونها تومان پول را در دست مىچرخانند لذّت
نمىبرند، زیرا مىدانند در لحظه دیگر از دستشان گرفته مىشود، تمام لذّتهاى دنیا نیز تمام شدنى است، قرآن مىفرماید: «ما عِندَکُم یَنفَدُ وما عِندَاللّهِ باقٍ»(1) آنچه نزد شماست نابودشدنى و آنچه نزد خداست ابدى است.
آرى، فکر فراق لذّت کامیابى را از بین مىبرد، لیکن لذائذ بهشت ابدى است، بارها قرآن درباره ی تمام بهشتیان و بسیارى از دوزخیان مسأله ی خلود و ابدیّت نعمتها و عذابها را با صراحت اعلام فرموده است.
در خلود و دوام نعمتها جاى هیچ شبههاى نیست، زیرا لطف خدا بىنهایت و نامحدود است و تا زمان بىنهایت مىتواند انسانهاى مؤمن را مشمول همه نوع الطاف خود قرار دهد، تنها دو نکته وسؤال قابل تأمّل است:
اوّل اینکه هم درباره ی اهل بهشت و هم درباره ی اهل دوزخ، در کنار جملهی «خالِدِینَ فِیها»، جملهی «ما دامَتِ السَّمواتِ والارضِ»(2) آمده است، یعنى تا آسمانها و زمین پابرجاست، نعمتهاى بهشت و عذابهاى دوزخ هم باقى و برپاست، آیا این محدودیّت نیست؟
در پاسخ آن مىگوییم: زمین و آسمان قیامت، غیر از زمین و آسمان دنیاست، زیرا
طبق آیات فراوان (چنانکه در بخشهاى نخستین اشاره کردیم،) در آستانه ی قیامت زمین لرزهاى شدید پیدا مىشود، کوهها از جا کنده و نور خورشید تمام شده و ستارگان برهم ریخته و آسمانها در هم پیچیده و نظام موجود بکلى دگرگون مىشود، امّا زمین وآسمان در قیامت به شکل دیگرى است و نظام خاصّى دارد، آنجا دیگر تغییر و تباهى، گرمى و سردى موسمى، لرزه و تزلزل، بهمریختگى و درهم پاشیدگى در کار نیست، با توجّه به این مطلب اینکه قرآن مىگوید: «تا زمین و آسمان برپاست دوزخیان در جهنّم و بهشتیان نیز در نعمتها بسر مىبرند»، به معناى ابدیّت و جاودانگى است.
جالب اینکه بدنبال آیه در توصیف بهشت مىخوانیم: «عَطاءً غَیرَ مَجذُوذ»(3) یعنى عطایى است که هرگز گسسته و قطع نمىشود.
دوّمین سؤال این است که چرا یک لحظه گناه، عذاب دائمى داشته باشد؟ چرا فردى به خاطر چند سال گناه، تا ابد در عذاب بسوزد؟!
بعضى در پاسخ مىگویند: مراد از خلود دوام نیست، بلکه طولانى بودن است، امّا این حرف قابل قبول نیست، زیرا گاه و بیگاه در کنار کلمه «خلود» در قرآن، کلمه ی «ابداً» نیز آمده است.(4)
بعضى دیگر مىگویند: تا دوزخى هست آنها هم هستند، ولى بالاخره آتش خاموش مىشود. مثل اینکه مىگویند: فلانى زندانى دائم است، یعنى تا نفس داشته باشد باید در زندان بماند، ولى عاقبت عمر انسان به پایان مىرسد.
این سخن نیز با آیات قرآن از قبیل آیه «کُلمّا خَبَت زِدناهُم سَعِیراً»(5) هرگاه دوزخ به سردى و خاموشى مىگراید ما آن را شعلهور مىسازیم، و آیه «کلّما نَضِجِت جُلُودهُم بَدَّلناهُم جُلوداً غَیرَها»(6) هرگاه پوست انسانها مىسوزد ما پوست نو به آنان
مىدهیم، سازگار نیست.
نمىدانم چرا عدّهاى این همه دست به توجیه زده و بىجهت تلاش مىکنند، مگر در همین دنیا گاهى به خاطر یک دقیقه عملى سالها رنج و عذاب آن را نمىچشیم؟ مثلًا شما اگر در یک لحظه با چاقو چشم خود را کور کنید، تا پایان عمر در سختى و نابینایى مىسوزید، راننده در یک لحظه غفلت چندین مسافر را براى همیشه دست و پا شکسته بجا مىگذارد، در تمام کشورها زندانیانى به چشم مىخورند که تا ابد زندان هستند در حالى که جرم یا توطئه یا سوء قصد آنان در مدّتى کوتاه بوده است.
1) سوره نحل، آیه 96.
2) سوره هود، آیه 107 و 108.
3) سوره هود، آیه 108.
4) سوره نساء، آیه 169؛ تغابن، 9؛ طلاق، 11 و جنّ، 23.
5) سوره اسراء، آیه 97.
6) سوره نساء، آیه 56.