جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

لذت‏هاى معنوى‏ (1)

زمان مطالعه: 5 دقیقه

تاکنون آنچه از نعمت‏هاى بهشت از قبیل باغ و هوا و تخت و غذا و نوشیدنى و همسر و… گفتیم گوشه‏اى از لذائذ مادّى آن بود، ولى مهم‏تر از همه ی آنها لذائذ روحى و معنوى است.

در همین دنیا اگر کسى از تمام لذّت‏هاى مادّى برخوردار باشد، ولى حسود باشد، کینه داشته باشد، مردم از او ناراحت باشند، کسى به او سلام نمى‏کند، در این صورت تمام لذّت‏ها براى او زهر مى‏شود، چون یکى از نعمت‏هاى بزرگ خداوند نعمت محبوبیّت است، نعمت کنار اولیاى خدا بودن است، نعمت صفاى دل است، راستى دل نورانى که در آن بخل، کینه، دشمنى، حسد، شرک و تکبّر و امثال آن نباشد، قابل مقایسه با کاخ، باغ، همسر، مرکب و… نیست.

لذّت‏هاى معنوى بهشت بالاتر از نعمت‏هاى مادّى است و آیات و روایات‏

بسیارى در این زمینه وارد شده است و ما به قسمتى از آنها اشاره مى‏کنیم:

– بهشتیان با قلبى پاک و دور از هرگونه کینه و کدورت زندگى مى‏کنند. «وَنَزَعنَا ما فِى صُدُورِهِم مِن غِلّ»(1)

– در میان مردان خدا و در جوار قرب خداوند هستند. «فَادْخُلِى فِى عِبادِى وَ ادخُلِى جَنَّتِى»(2)

– خداوند پیام سلام براى ایشان هدیه مى‏کند. «سَلامٌ قَولًا مِن رَبّ رَحِیمٍ»(3)

– فرشتگان از هر سو بر آنان وارد شده و تبریک مى‏گویند. «وَالمَلائِکَةُ یَدخُلُونَ عَلَیهِم مِن کُلّ بابٍ سَلامٌ عَلَیکُم بِما صَبَرتُم»(4)

– عشق به خدا تمام وجودشان را گرفته و از عمق جان شکر مى‏کنند. «وَآخِرُ دَعواهُم أنِ الحَمدُلِلّهِ رَبّ العالَمِینَ»(5)

آرى، در همین دنیا لذّات معنوى بسیار است، حلّ مسائل علمى و فهمیدن آن لذّت دارد، مناجات با حضور قلب لذّت دارد، گفتگو با بزرگان لذّت دارد، همسایگى بزرگان لذّت دارد، گاهى مشاهده مى‏شود که عکس گرفتن در کنار بزرگان لذّت دارد، وقتى کنار هم بودن در عکس و همجوارى خانه‏ها لذّت داشته باشد، پس پیام سلام از ذات مقدّس الهى و فرشتگان او و هم‏نشینى با پیامبران و امامان و اولیاى الهى، چه لذّتى خواهد داشت!

در حدیث مى‏خوانیم: خداوند به بهشتیان مى‏فرماید: بالاتر از همه ی نعمت‏ها و کامیابى‏ها همان محبّت من نسبت به شما و رضایت من از شماست.(6)

چنانکه در قرآن مى‏خوانیم: «وَ رِضوانٌ مِنَ اللّهِ اکبَرُ ذَلِک هُو الفَوزُ العَظِیمُ»(7) رضایت و خشنودى خداوند از بهشتیان به مراتب از بهشت و نعمت‏هاى آن بزرگتر است‏

و این همان فوز و رستگارى بزرگ است.

در حدیث مى‏خوانیم: «انّ اطیَبُ شَى‏ءٍ فِى الجَنَّةِ و ألَذَّهُ حُبُ‏اللّهِ وَالحُبُ‏لِلّهِ»(8) لذیذترین و دلپسندترین نعمت‏هاى بهشت، محبّت خدا و دوست داشتن براى خداوند است.

در آیات آخر سوره قمر مى‏خوانیم: «انَّ المُتَّقِینَ فِى جَنّاتٍ وَ نَهَرٍ فِى مَقعَدِ صِدقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقتَدِرٍ» افراد باتقوا در باغ‏هاى بهشت و نهرها و در جایگاه صدق، (جایگاهى که لغو و کذب و خلافى در آن نیست،) جایگاهى پسندیده زندگى مى‏کنند، آن هم در پیشگاه خداوند قادر.

مسأله ی زندگى در کنار رحمت مخصوص خداوند، چیزى نیست که بتوان آن را بیان و توصیف کرد، گرچه ما در هر حال در حضور خدا هستیم، ولى حضورى که در قیامت است از ویژگى خاصّى برخوردار است، چنانکه گاهى انسان در خانه خودش نماز مى‏خواند، گاهى در مسجد، گاهى در مکّه و مسجدالحرام، همه ی مکان‏ها از آنِ خداست، امّا شرافت آنها فرق دارد.

گاهى شخصى پولى مى‏فرستد تا ما غذا تهیه کنیم، گاهى به غذافروش سفارش مى‏کند که براى ما غذا بیاورد، گاهى ما را به منزلش مى‏برد تا غذا بدهد، گاهى ما را در کنار خودش مى‏نشاند و غذا مى‏دهد، گاهى با دست خودش ظرف ما را غذا مى‏کند و گاهى غذا را به دهان ما مى‏گذارد، در هر صورت او به ما غذا داده، ولى مراتب لطف و محبّت او در غذارسانى‏ها با هم فرق دارد.

ما در دنیا و آخرت در حضور او و در سر سفره ی نعمت‏هاى او هستیم، اما در قیامت صحنه و مقام و حضور چیز دیگرى است، «وَ سَقاهُم رَبُّهُم شَراباً طَهُوراً»(9) در قیامت پروردگارشان از شراب پاک به آنان مى‌نوشاند.

همین دور بودن از فضاى گناه، لغو، دروغ و خیانت‏ها، بهترین لذّت معنوى است و همچنین نداشتن هیچ غم و حُزنى از جمله نعمت‏هایى است که اهل بهشت به آن‏

اعتراف کرده و خدا را شکر مى‏کنند ومى‏گویند: «ألحَمدُلِلّهِ الّذى‏ اذهَبَ عَنَّا الحَزَنَ»(10) خدا را شکر که ما را از حزن‏ها رهانید و به بهشت وارد فرمود.

یکى دیگر از نعمت‏هاى روحى آن است که بستگان مؤمن و نیکوکارانى که در دنیا با هم بودند در آنجا نیز بهم ملحق مى‏شوند، «الحَقنابِهِم ذُرّیَّتَهُم»(11) ما ذرّیه نیکوکاران را که در خط ایمان باشند (گرچه به درجه پدران خود نرسیده باشند،) به خاطر لذّت بیشتر پدران به آنان ملحق مى‏کنیم تا در کنار هم لذّت بیشترى داشته باشند.(12)

چنانکه مهاجرانى که به شهرى یا کشورى هجرت مى‏کنند، همین که در کنار هم منزل مى‏گیرند دیگر

مسأله ی غربت و هجرت را فراموش کرده و گویا در شهر خودشان هستند، یا انسان در مسافرت همین که یکى از همشهریان یا همسایگان خود را دید خوشحال شده و لذّت مى‏برد که این نوعى لذّت روحى و عاطفى و معنوى است.

یکى دیگر از الطاف الهى به اهل بهشت آن آست که خداوند به آنان مى‏فرماید:

«انَّ هَذا کانَ لَکُم جَزاءً وَکانَ سَعیُکُم مَشکُوراً»(13) این نعمت‏ها پاداش کار و اجر سعى و تلاش خودتان است. در صورتى که جزاى کارهاى نیک و چند رکعت نماز و چند روز روزه و حج و انفاق و امثال آن این همه نیست، زیرا مال و جان و توفیق ما همه از خداوند است، عبادات ما همچون ساختمانى است که آجر، آهن، سیمان، گچ، در و پنجره و مصالح آن همه از خدا مى‏باشد، ولى در عین حال او خانه را به قیمت چند برابر از ما بخرد! راستى انسان در برابر این همه لطف شرمنده مى‏شود.

فرض کنید انسان بى‏پناه و دربندى را از غرق شدن نجات داده و او را و آزاد کردید، سپس به او رانندگى یاد داده و ماشین زیبایى را هم براى کار در اختیارش گذاشتید و براى او همسر و مسکن هم تهیه کردید، ولى او که نجات و آزادى و کار و زندگى خودش را از شما مى‏داند گاه و بیگاه براى تشکّر به دیدن شما بیاید، بعد

شما بخاطر همین ملاقات باز هم کرایه ماشین و پول بنزین را چند برابر به او بدهید، در اینجا به او جز شرمندگى چه حالى دست مى‏دهد.

البتّه شکّى نیست که تمام این مثالها کوتاه و نارساست، به قول مولوى: «خاک بر فرق من و تمثیل من» و لطف خدا بیش از وصف و توصیف کردن است، «نتوان وصف تو گفتن که تو در وصف نیایى».

او کار ما را به ده برابر تا هفتصد برابر و بیشتر پاداش مى‏دهد، «مَن جَاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ عَشرُ امثالِها»(14)

او کار کم ما را هم مى‏پذیرد، «فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ خَیراً یَرَه»(15)

او کار ناقص و معیوب را هم قبول مى‏کند، چنانکه در دعاى بعد از نماز مى‏خوانیم: «الهِى ان کانَ فِیهَا خَلَلٌ أو نَقصٌ مِن رُکوعِها أو سُجُودِها فَلاتُؤاخِذنِى و تَفَضَّل عَلىَّ بِالقَبولِ و الغُفرانِ»(16) خدایا! هرگاه در رکوع و سجود نماز من نقص و عیبى است، نادیده گرفته و نمازم را بپذیر و مرا مورد لطف و مغفرت قرار ده.

او کارهاى زیباى ما را براى دیگران آشکار مى‏کند، ولى زشتى‏ها را مى‏پوشاند. «یا مَن اظهَرَ الجَمِیلَ وَسَتَرَ القَبِیحَ»(17)


1) سوره ‏اعراف، آیه 43.

2) سوره‏ فجر، آیه 29 و 30.

3) سوره‏ یس، آیه 58.

4) سوره‏ رعد، آیه 24.

5) سوره‏ یونس، آیه 10.

6) بحارالانوار، ج 8، ص 141.

7) سوره‏ توبه، آیه 72.

8) بحارالانوار، ج 69، ص 251.

9) سوره ‏انسان، آیه 21.

10) سوره ‏فاطر، آیه 34.

11) سوره طور، آیه 21.

12) تفسیرالمیزان، ج 19، ص 10.

13) سوره‏ انسان، آیه 22.

14) سوره‏ انعام، آیه 160.

15) سوره‏ زلزال، آیه 7.

16) تعقیبات مشترکه نماز.

17) دعاى ماه رجب‏.