قرآن صحنهاى را از دشمنان خدا در قیامت بازگو مىکند که اعضاى و پوست انسان علیه او گواهى مىدهد، بعضى از گناهانى که انسان با پوست بدن کرده از قبیل زنا و لواط و امثال آن و سعى کرده مخفى بماند، در آن روز خود پوست شهادت داده و رسوا مىکند.
مجرمان گویا از شهادت و گواهى پوست خود به شدّت ناراحت و عصبانى شده و پرخاشگرانه به آن
مىگویند: چگونه امروز علیه ما سخن گفته و شهادت دادید؟ پوست بدن در پاسخ مىگوید: همان خدایى که قادر است همه چیز را به گفتگو و نطق درآورد، ما را هم به سخن درآورد.(1) غافل از آنکه مگر یک قطعه گوشت زبان، با گوشتهاى دیگر فرق دارد؟ و مگر براى قدرت بىنهایت خدا به نطق درآوردن چیزى با چیز دیگرى تفاوت دارد؟!
در جاى دیگر مىخوانیم: «کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْناهُم جُلُوداً غَیرَها»(2) هرگاه پوستهاى بدن گناهکاران بریان شده و بسوزد، ما دوباره پوستهاى نو دیگرى از همان پوستهاى سوخته ساخته و به آنان مىدهیم، مانند خشتى که خورد شود و دوباره در قالب ریخته و از همان خاکها خشت نوى درست شود. چنانکه امام صادق علیه السلام در پاسخ به سؤال یکى از منکران خدا به نام «ابنابىالعوجا» که پرسید: گناه پوست نو چیست که عذاب شود؟ فرمود: پوست جدید از همان پوست سوخته است و سپس مثال خشت را بیان فرمودند.
جایگزینى پوست نو به خاطر آن است که درد سوزندگى کم نشود، زیرا پوست بدن بسیار ظریف و حسّاس است و هنگام سوختن سوزش و زجر فراوانى دارد، ولى هنگامى که پوست سوخت و آتش به استخوان رسید، آهسته آهسته درد کم مىشود. قرآن در این آیه مىفرماید: ما با دادن پوست جدید، جلو کم شدن و
تخفیف درد را مىگیریم.
آرى، پوست جدید و سوختن آن در هر لحظه، به خاطر کفر و لجبازى آنها در هر لحظه است، اگر آنها در دنیا مدام لجبازى نمىکردند، عقوبت آنان نیز کم بود، ولى آنان با دیدن هر نشانه و استدلالى عناد ورزیدند، هر آیهاى نازل شد کفر ورزیدند، لجاجت و تکرار گناه در اینجا، سبب تکرار عذاب در آن دنیا شد.
1) سوره فصّلت، آیه 21.
2) سوره نساء، آیه 56.