راستى اسلامى که پیامبرش به جاى دو ماه، چهار ماه به دشمن مهلت مىدهد و در فتح مکه خانه ی بزرگترین دشمن خود را مرکز أمن قرار مىدهد و همه ی مخالفان را مىبخشد و پانزده سال زیر انواع شکنجهها و محاصرهها استقامت مىکند، آیا به خاطر فرمان دفاع در برابر هجوم دشمن یا به دلیل صدور دستور جهاد آزادى بخش- که از مسلمانان مىخواهد براى نجات مردم از یوغ ابرقدرتها و برداشتن خارهاى سر راه و آزاد کردن فکرها و مغزها- باید با انواع تهمتهاى ناجوانمردانه مورد هجوم قرار گیرد؟!
دشمنان اسلام گاهى مىگویند: اسلام به زور شمشیر پیش رفت؛ در حالى که طبق آمار، تعداد مقتولان در جنگهاى زمان پیامبر صلى الله علیه و آله به قرار ذیل است:
1- در جنگ بدر، تعداد مقتولان از 84 تا 86 نفر ذکر شده است.
2- جنگ احد: از 70 تا 109 نفر.
3- جنگ خندق: از 9 تا 11 نفر.
4- جنگ بنى قریظه: از 700 تا 900 نفر.
5- جنگ بنىالمصطلق، از 10 تا 12 نفر.
6- جنگ خیبر: از 3 تا 96 نفر.
7- جنگ موته: از 3 تا 21 نفر.
8- جنگ فتح مکه: از 21 تا 39 نفر.
9- جنگ حنین و طائف: از 85 تا 112 نفر.
10- مقتولان بقیه ی جنگها را از 119 تا 333 نفر گفتهاند.
این آمار از کتاب نگرشى کوتاه به زندگى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله به نقل از کتابهاى:
تاریخ طبرى، طبقات یعقوبى، بحار و سیره ی ابن هشام است که مجموعاً آمار همه ی مقتولان از 1103 تا 1724 نفر بیشتر نیست.
دشمنان اسلام گاهى نیز ازدواجهاى متعدّد پیامبر را بهانه قرار مىدهند و او را در نظر برخى از مردمِ
بىاطلاع، اهل هوس معرّفى مىنمایند و تعداد ازدواجهاى او را زیر سؤال مىبرند، در حالى که پیامبر صلى الله علیه و آله از سنین جوانىِ خود تا پنجاه سالگى (حدود بیست و پنج سال) تنها با خدیجه زندگى کرد و در ابتداى ازدواج، پیامبر بیست و پنج ساله و خدیجه چهل ساله بود و ازدواج هم با پیشنهاد خدیجه انجام گرفت، خدیجه خواستگارهاى خود را چون مىدانست به خاطر وضع مالى به سراغش آمدهاند رد مىکرد.
پیشنهاد خدیجه از یک سو به خاطر شناخت امانت و صداقت حضرت محمّد بود و از سوى دیگر به خاطر خبرهایى بود که از عموى خود «ورقة بن نوفل» در مورد پیشگویىهاى پیامبران گذشته و بشارت ظهور محمّد و همسرى خدیجه با او شنیده بود.
پیامبر صلى الله علیه و آله حدود بیست و پنج سال تنها با خدیجه زندگى کرد و از مال او جز در راه توحید و نجات مردم از ظلم و جهل و تفرقه استفاده نکرد و با اینکه بهترین دختران حاضر به ازدواج با او بودند او نمىپذیرفت؛ همسران دیگر پیامبر صلى الله علیه و آله همه بعد از خدیجه و پس از سن پنجاه سالگىِ پیامبر به ازدواج درآمدند آن هم نوعاً زنان سالخورده و شوهر از دست داده و یتیمدار بودند و زندگى با آنان عیش و لذّت نداشت، بلکه ریاضت به حساب مىآمد.
زنان پیامبر صلى الله علیه و آله داراى سلیقههاى گوناگونى بودند که هرگز زمینهاى براى رفاه باقى
نمىگذارد. بعضى از این همسران، شوهرانشان را در جنگ با کفار از دست داده، بىسرپرست و یتیمدار بودند و اگر به قبیله ی خود برمىگشتند او را به کفر برمىگرداندند و ازدواج پیامبر با آنها براى سرپرستى و پیشگیرى از چنین خطرهایى بود. نظیر ازدواج با «سوده» که پس از مهاجرت به حبشه شوهرش وفات کرد و بدون سرپرست ماند.
«امّ السلمه» زن دیگر پیامبر صلى الله علیه و آله بود که هم پیر بود و هم یتیمدار.
«زینب» دختر عمّه ی رسول خدا صلى الله علیه و آله زن دیگر آن حضرت است که ابتدا همسر زید بود ولى این ازدواج دوام نیاورد و به طلاق کشیده شد و پیامبر صلى الله علیه و آله به فرمان خدا با زینب ازدواج کرد تا یک روش غلط را از بین ببرد و آن روش باطل این بود که در جاهلیّت، ازدواج با زن فرزندخوانده را ممنوع مىدانستند و چون زید پسرخوانده ی پیامبر صلى الله علیه و آله بود، طبق رسوم جاهلیّت نباید پیامبر صلى الله علیه و آله همسر طلاق گرفته ی او را به عقد خود درآورد اما خداوند فرمان ازدواج داد تا این روش غلط به دست خود پیامبر کوبیده شود.
«جویریه» یک زن اسیر بود که پیامبر با او ازدواج کرد و مسلمانان به احترام پیامبر با اسیران مهربانتر شدند و بسیارى از آنان را آزاد نمودند.
به خاطر پیوند با قبایل بزرگ عرب و جلوگیرى از کارشکنىهاى آنان و حفظ سیاست داخلى، پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله با عایشه، حفصه، امّ حبیبه، صفیّه و میمونه ازدواج کرد.(1)
کوتاه سخن آنکه اکثر زنهاى پیامبر صلى الله علیه و آله بیوه بودند و دوران جوانى و نشاطشان گذشته بود و هر کدام یکى دو بار ازدواج کرده و یتیم دار بودند و ازدواج پیامبر صلى الله علیه و آله با آنان بعد از سن پنجاه سالگى بود که پیامبر نام و نشانى پیدا کرده بود و بهترین دختران حاضر به ازدواج با او بودند و این خود بزرگترین دلیلى است که ازدواجهاى رسول خدا روى مصالح و اهداف مقدس بوده و هرگز تهمت هوسرانى و غیره به پیامبر صلى الله علیه و آله نمىچسبد.
اضافه بر اینها، پیامبر با داشتن زنان متعدّد اکثر شب را با خدا خلوت مىکرد تا حدّى که فرمان آمد: «کمى بخواب».(2) این ما هستیم که با داشتن یک همسر خدا را
فراموش مىکنیم. تعدّد همسر اگر جلو رشد، معنویّت، جهاد، عبادت و رسیدگى به وضع جامعه و دردمندان را نگیرد و اگر به آنان بى عدالتى نشود بلکه سبب سرپرستى و مایه ی عزّت و نجات آنان بشود هیچ مانع عقلى در کار نیست. اگر گاهى تعدّد همسر در نظرها بد جلوه مىکند به یکى از چند دلیل است:
1- مرد حق همسران را عادلانه نمىپردازد.
2- هدف مرد از تعدّد همسر، هوسبازى است نه اهداف مقدّس.
3- استعدادهاى دیگر مرد، تنها صرف زن دارى مىشود.
ولى اگر تعدّدى بود و موانع فوق نبود اشکالى نخواهد داشت صرف نظر از اینکه در طول تاریخ، معمولًا آمار زنان بى شوهر از مردان بىهمسر به مراتب بیشتر است، راه دور نرویم در همین کشور خودمان چندین هزار مرد زن دار شهید شدند که زنان آنان بیوه هستند. بگذریم که عدّهاى از آنان به هر دلیل مایل به ازدواج نیستند اما نمىتوان نیاز طبیعى و عاطفى و اجتماعى دستهی دیگر را نادیده گرفت. این از یک سو، از سوى دیگر یتیمان به سرپرست نیاز دارند. بنابراین اصل طرح تعدّد همسر اشکال ندارد لکن عوارضى دارد که آن عوارض و هوسبازىها و بى عدالتىها از یک سو و توقّعات نابجاى بعضى از زنان از سوى دیگر مسأله را به صورت حادّى درآورده است.
1) صفیّه دختر رئیس قبیله بنىالنّضیر از قبایل مهم یهود بوده و همین که اسیر شد پیامبر صلى الله علیه و آله با ازدواج با او، با یک قبیله ی بزرگ طرح خویشاوندى ریخت..
2) سوره مزّمل، آیه 2 و 3.