جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

صفات دیگرى از پیامبر (1)

زمان مطالعه: 4 دقیقه

رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله روى فرش ساده و حصیر مى‏خوابید، کفش و لباس خود را وصله مى‏زد، گاهى که به او توهین مى‏شد با تبسّم یا عفو برخورد مى‏نمود، شخصاً به بازار مى‏رفت و

نیازمندى‏هاى خود را به خانه مى‏آورد و در کارهاى خانه کمک مى کرد.

«انس» مى‏گوید: سالها در خانه ی پیامبر صلى الله علیه و آله بودم و هرگز از من انتقاد و گلایه‏اى نکرد. به دست خود شیر مى‏دوشید. به اطفال سلام مى‏کرد. دعوت برده‏ها را مى‏پذیرفت. از غذایى که میل نداشت مذمّت نمى‏کرد. درباره ی مسواک و استفاده از عطر و به جاى آوردن غسل جمعه و اصلاح سر و صورت خود و پوشیدن لباس سفید، عنایت و دقّت خاصّى داشت.

در حال غذا خوردن به چیزى تکیه نمى‏داد تا در کنار نعمت‏هاى خدا قیافه ی متکبّرانه به خود نگیرد.

از حشمت‏هاى ظاهرى تنفّر داشت، لذا اجازه نمى‏داد کسى پشت سر او به‏

عنوان همراه، راه بیفتد.

هرگاه سواره بود و کسى مى‏خواست دنبال او بیاید، مى‏فرمود: یکى از این سه کار را بکن یا جلوتر از من برو و من پشت سر تو بیایم یا من مى‏روم و شما بعداً بیایید و یا اینکه دو نفرى سوار مرکب مى‏شویم.

وقتى برخى از زنان پیامبر از او درخواست کردند که از غنائم به دست آمده به ما هم بدهید و به او عرض کردند: تا کى وضع ما باید این قدر ساده باشد؟ پیامبر ناراحت شد و فرمود: زندگى من زندگى ساده‏اى است اگر مى‏خواهید با من زندگى کنید، صبر کنید و اگر نمى‏خواهید، من حاضرم شما را طلاق دهم.

یک بار وارد خانه ی دخترش فاطمه شد، دید او دستبندى به دست کرده و پرده ی جدیدى آویخته، پیامبر بدون آن که حرف بزند برگشت. فاطمه ی زهرا علیهاالسلام متوجه قضیه شد و فوراً پرده و دستبند را خدمت پیامبر فرستاد و پیام داد که به هر نحو صلاح مى‏دانید، به مصرف برسانید.

رسول خدا صلى الله علیه و آله در حضور کسى لباس خود را از تن بیرون نمى‏کرد.

پیش کسى پاى خود را دراز نمى‏کرد.

با گشاده‏رویى صحبت مى‏کرد و به همه ی افراد توجّه مى‏فرمود.

گاهى براى فهماندن مطلب، آن را تا سه بار تکرار مى‏فرمود.(1)

صدا زدن و جواب دادن او همراه با احترام بود، حتى نسبت به زنان و کودکان.(2)

از بیماران عیادت و دلجویى مى‏کرد.(3)

هنگام خروج از خانه، خود را آماده و زینت مى‏کرد.(4)

نیکوکاران را پاداش مى‏داد، روزى شخصى را در حال نماز دید که با جمله‏هایى بسیار پرمغز و زیبا با خداى متعال راز و نیاز مى‏کند. فرمود: نمازش که تمام شد او را

نزد من آورید. وقتى به حضور حضرت رسید، حضرت سکّه طلایى به او هدیه داد و فرمود: «وهبت لک الذهب لحسن ثنائک على الله»(5) چون حال خوشى داشتى و خدا را به نیکویى حمد و سپاس مى‏کردى این سکّه را به تو بخشیدم.

هنگام خوردن آب و غذا، «بسم اللّه» و بعد از آن «الحمد للّه» مى‏گفت.(6)

نمى‏نشست و بر نمى‏خاست جز با ذکر خدا.

روزى به کارگرى برخورد که بر اثر کار بسیار پینه بر دست داشت، دست‏هاى او را در دست گرفت و بر آنها بوسه زد.(7)

به اشخاصى که مورد احترام و اعتماد مردم بودند، احترام مى‏گذارد و گاهى مسئولیت امور را به همان شخص مورد نظر واگذار مى‏کرد.

نسبت به کارهاى نیک و بد، بى‏تفاوت نبود بلکه هم اهل تشویق بود و هم اهل انتقاد.

به خاطر شدّت علاقه‏اى که به هدایت مردم داشت به قدرى مى‏سوخت که آیه نازل شد ما قرآن را نفرستادیم که تو خود را به دردسر و مشقت اندازى: «ما انزلنا علیک القرآن لتشقى»(8)

در مجلس چنان با یک یک مردم گرم مى‏گرفت که هر کدام خیال مى‏کردند نزدیک‏ترین افراد به پیامبر صلى الله علیه و آله تنها اوست.

گاهى بعضى از یاران آن حضرت از ایشان درخواست مى‏کردند که به دشمنان خود نفرین کند اما او حاضر نمى‏شد و دعاى او این بود که خداوندا! این مردم را هدایت فرما.

چون با کسى دست مى‏داد تا او دست پیامبر را رها نمى‏کرد. پیامبر صلى الله علیه و آله دست‏

خود را عقب نمى‏کشید.

تا آنجا که ممکن بود سائل را رد نمى‏کرد حتى روزى زنى فرزند خود را نزد پیامبر صلى الله علیه و آله فرستاد و گفت: به حضرت بگو پیراهن خود را به من عطا کن. فرزندش خدمت حضرت رفت و تقاضاى پیراهن نمود، پیامبر پیراهن خود را به او داد، آیه نازل شد که: «لا تبسطها کل البسط»(9) حق ندارى هرچه دارى در راه خدا انفاق کنى.

وارد مجلس که مى‏شد، در قسمت پائین مى‏نشست.

هدیه را هرچند کم بود مى‏پذیرفت.

هرگاه یکى از مسلمانان و اصحاب خود را نمى‏دید فوراً سراغ او را مى‏گرفت و اگر در مسافرت بود برایش دعا مى‏کرد، و اگر مریض بود به عیادتش مى‏رفت.

در جلسات، دایره‏وار مى‏نشست که بالا و پائین آن معلوم نباشد.

در اجراى قانون، میان هیچ کس فرقى نمى‏گذاشت و لذا وقتى یکى از یارانش واسطه شد که قانون و حدّ خدا در مورد زنى از قبیله‏هاى معروف و سرشناس اجرا نشود، فرمود: به خدا سوگند اگر دخترم دزدى کند حد خدا را در مورد او جارى مى‏کنم و در اجراى قانون میان انسان‏ها هرگز فرقى نمى‏گذارم.

پیامبر درباره ی اسرا و بردگان فوق‏العاده سفارش مى‏کرد. او با زن اسیرى ازدواج نمود که این عمل سبب محبّت مردم به اسرا و شخصیّت آنان شد. و به همین خاطر مسلمانان، بسیارى از اسیران را آزاد کردند. رسول ‏خدا صلى الله علیه و آله مى‏فرمود: از همان لباس و غذاى خود به آنان بدهید و نام آنها را با

کلمه ی جوانمرد صدا بزنید، تا احساس ناراحتى نکنند.

با غنى و فقیر یکسان برخورد مى‏نمود. در گفتگوها از جدال و سخنان غیر لازم خوددارى مى‏کرد. هرگز دنبال عیبجویى و بدگویىِ این و آن نبود و از قهقهه و خنده ی بلند دورى مى‏کرد.


1) اخلاق نبوى، ص 25.

2) سنن النبىّ، ص 53.

3) مکارم الاخلاق، ص 359.

4) سنن النبىّ، ص 42.

5) حیاة الحیوان، ج 2، ص 63.

6) بحارالانوار، ج 15، ص 335.

7) سیره ی نبوى، مصطفى دلشاد؛ از: العمل و حقوق العامل فى الاسلام ص 305.

8) سوره طه، آیه 2.

9) سوره اسراء، آیه 29.