نوزادى را براى دعا یا نامگذارى نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آوردند، نوزاد دامن حضرت را
نجس کرد، مادر کودک و اطرافیان به شدت ناراحت شدند، اما پیامبر فرمود: آزادش بگذارید، من لباس خود را مىشویم امّا فریاد زدن شما باعث مىشود که این کودک بى گناه بترسد.
– پیامبر صلى الله علیه و آله به اطفال سلام مىکردند.
– نام اطفال و کودکان را محترمانه مىبردند.
– به خصوص درباره ی دختران سفارشهاى خاصى مىفرمودند و در مکتب او ارزش دادن به زن کارى پسندیده بود. در قرآن کریم آمده است: تولد دختر سبب عصبانیّت پدران مىشد تا آنجا که از شدّت بغض رنگشان سیاه مىشد: واذا بشّر احدهم بالانثى ظلّ وجهه مسودّاً و هو کظیم»(1)
در چنین جوّى، احترام مخصوص به کودک و دختر بسیار چشمگیر و ارجمند است. آرى، در زمانى که داشتن دختر ننگ بود، پیامبر صلى الله علیه و آله مىفرمود: بهترین فرزندان شما دخترانند و علامت خوشقدمى زن آن است که اوّلین فرزندش دختر باشد.(2)
یکى از یاران پیامبر صلى الله علیه و آله در خدمت آن حضرت نشسته بود که به او خبر دادند: همسر شما دختر آورده، او ناراحت شد. پیامبر صلى الله علیه و آله که این منظره را دید فرمود: زمین جایگاه او و آسمان سایهبان او و روزى او هم با خداست، پس چرا تو ناراحت شدى؟ او همچون گلى است خوشبو که از آن استفاده مىکنى.(3)
فردى در محضر پیامبر اکرم گفت: من هرگز کودک خود را نبوسیدهام. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: این علامت قساوت توست.
درباره ی عدالت میان کودکان نیز تأکید و سفارش فرمود که اگر یکى از آنها را در برابر دیگرى بوسیدى باید دیگرى را نیز ببوسى.
روزى پیامبر آبى آشامید، مقدارى آب ته ظرف باقى ماند، کودکى که در آنجا بود گفت: یا رسول الله!
بقیّه ی آب را به من بدهید. در همان لحظه چند نفر بزرگسال گفتند:
یا رسول الله! براى تبرّک باقىمانده ی آب را به ما بدهید. پیامبر فرمود: اول نوبت کودک است. سپس به او فرمود: آیا اجازه مىدهى آب را به بزرگترها بدهم؟ کودک پاسخ منفى داد. پیامبر آب را به کودک داد.
بعد از جنگ موته، در حالى که فرزندان جعفر طیّار را بر مرکب خود سوار نموده بود به استقبال سپاه اسلام رفت. سپس وارد مسجد شد و بالاى منبر قرار گرفت و در حالى که فرزندان جعفر روى پلّههاى منبر بودند، در فضیلت جعفر سخنرانى فرمود. پس از آن آنها را روى زانوى خود نشاند و دست نوازش بر سرشان کشید.(4)
امام صادق علیه السلام فرمود: پیامبر دو رکعت آخر نماز ظهر را بدون انجام مستحبات، به سرعت خواند. مردم پرسیدند: یا رسول الله چه کارى پیش آمده است؟ فرمودند: مگر شیون و گریه ی کودک را نشنیدید.(5)
روزى پیامبر یکى از سجده هایش را خیلى طول داد. بعد از نماز برخى گفتند: یا رسول الله! گمان کردیم وحى نازل شده است. فرمودند: خیر، فرزندم حسن، در حال سجده بر دوشم سوار شد، صبر کردم او از شانهام فرود آید.
هرگاه حسن و حسین علیهماالسلام بر پیامبر صلى الله علیه و آله وارد مىشدند، حضرت از جا برمىخاست و آنان را در آغوش مىگرفت و بر دوش خود سوار مىکرد.(6)
1) سوره نحل، آیه 58.
2) مستدرک، ج 2، ص 614.
3) وسائلالشیعه، ج 15، ص 101.
4) سیره ی حلبى، ج 3 ص 68.
5) کافى، ج 6، ص 48.
6) اخلاق نبوى به نقل از بحارالانوار، ج 43، ص 285.