یکى دیگر از امتیازات انبیا اخلاص است. آن بزرگواران هرگز انتظارى از احدى نداشتند، در سوره شعراء از آیه 109 تا 180 خلاصهاى از پیام چند تن از پیامبران از جمله: حضرت نوح، هود، صالح، لوط و شعیب علیهم السلام را نقل مىکند که همه یکصدا مىگفتند: «ما اسئلکم علیه مِن أجر ان اجرى الّا على ربّ العالمین»(1) ما از شما مزدى نمىخواهیم، پاداش ما تنها بر پروردگار جهانیان است.
پیامبر اسلام نیز انتظارى از مردم نداشت، جز آنکه با اختیار خود راه خدا را
انتخاب کنند: «قل ما اسئلکم علیه مِن أجر الّا مَن شاء أن یتّخذ الى ربه سبیلًا»(1)
سود این امر نیز در حقیقت به خود مردم بازمىگردد، مانند معلمى که به شاگردان خود مىگوید: پاداش تدریس من این باشد که درس را خوب فراگیرید و در این امر کوتاهى نکنید.
و در آیهاى دیگر، پاداش رسالت پیامبر، مودّت اهلبیت او شمرده شده است. خداوند خطاب به پیامبرش مىفرماید:
«قل لا اسئلکم علیه اجراً الا المودة فى القربى»(2) اى پیامبر! به مردم بگو: من مزدى از شما نمىخواهم جز آنکه اهلبیت مرا دوست بدارید.
روشن است که دوستى اهلبیت، این رهبران معصوم رمز تداوم راه خدا و انبیاست و پیروى از آنان به سود خود مردم است و اگر در یک جا مزد رسالت، پیوند با اهلبیت و رهبران معصوم علیهم السلام و در جاى دیگر انتخاب راه خدا شمرده شده، به خاطر آن است که هرگز میان راه خدا و راه پیشوایان معصوم جدایى وجود ندارد، همان گونه که میان کتاب خدا و عترت، تا ابد پیوندى ناگسستنى است. کوتاه سخن آنکه انبیا مزد مادّى از مردم نمىخواستند و انتظارشان انتخاب و تداوم راه آنان بود:
«قل ما سئلتکم من اجر فهو لکم»(3)
پیامبران نه تنها توقّع مادى از کسى نداشته، وعده ی مادّیت هم به کسى نمىدادند.
در تاریخ مىخوانیم: گروهى خدمت پیامبر رسیدند و با وى شرط کردند که اگر به تو ایمان آوردیم حکومت بعد از خود را باید به ما بسپارى. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: این امر مربوط است به خدا نه من.
این تنها پیامبر است که در برابر تمام پیشنهادها و وعدههاى مادّى و تطمیعهاى غیرقابل وصف مشرکان مىفرماید: به خدا سوگند اگر خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهید و مرا بر زمین و آسمان حاکم کنید هرگز از راهى که
مىروم بازنخواهم گشت.(4) و این قاطعیّت خود یکى از امتیازات انبیاست.
1) سوره فرقان، آیه 57.
2) سوره شورى، آیه 23.
3) سوره سبأ، آیه 47.
4) فروغ ابدیت، ج 1، ص 222 به نقل از سیره ی ابن هشام، ج 1، ص 265.