انبیا، هم با اعمال نارواى مخالفان روبه رو بودند و هم افکار نادرست و گفتار غلط آنان را شاهد بودند که قرآن نمونههایى از آن را براى ما نقل مىکند.
البتّه آشنایى با مشکلات انبیا براى ما دو فایده دارد:
1- روح قدردانى را در ما شکوفا مىکند و مىفهمیم که مکتبهاى آسمانى به سادگى در دست ما قرار نگرفته و انبیا براى رساندن آن، چه خون دلهایى خوردهاند.
2- به رهروان راه انبیا مىآموزد که هدایت امت و اصلاح جامعه به پشتکار و صبر و تحمل نیاز دارد.
اینک به سراغ قرآن مىرویم و گوشهاى از آنچه را در قرآن آمده بازگو مىکنیم.
مخالفان حضرت نوح به او مىگفتند: «وما نراک اتبعک الّا الّذین هم اراذلنا»(1) پیروان تو افرادى
بیشخصیت و بى سروپا هستند و تو هیچ امتیازى بر ما ندارى.
و زمانى هم که حضرت نوح به فرمان خدا شروع به ساختن کشتى کرد هر دستهاى که از کنارش عبور مىکردند، با تمسخر و متلک به او مىگفتند: گویا پیامبرى تو نگرفت و دست به نجّارى زدى: «ویصنع الفلک وکلّما مرّ علیه ملأ من قومه سخروا منه»(2)
به حضرت شعیب مىگفتند: تو در میان ما بسیار ضعیفى و اصولًا ما بیشتر حرفهاى تو را نمىفهمیم: «یا شعیب ما نفقه کثیراً مما تقول و انّا لنراک فینا ضعیفاً»(3)
و پیامبر دیگر حضرت ابراهیم علیه السلام است که براى سوزاندن او توطئه کردند و دیگرى حضرت هود است که مخالفانش بزرگترین جسارت را به او روا داشتند و
گفتند: «انّا لنراک فى سفاهة»(4) ما تو را شخص سفیهى مىبینیم. امّا آن بزرگوار نه قهر کرد و نه عقدهاى شد و نه پشیمان و نه سست و همچنان به کار خود ادامه داد و در مقابل سخن مردم تنها یک جمله گفت: «لیس بى سفاهة»(5) من کم خرد نیستم.
به پیامبر دیگرى مىگفتند: ما تو را در گمراهى آشکار مىبینیم: «انّا لنراک فى ضلال مبین»(6) او نیز همچون حضرت هود با یک جواب کوتاه پاسخ مىداد که: «یا قوم لیس بى ضلالة»(7) اى مردم! من گمراه نیستم.
قرآن از توطئههاى شوم مخالفانِ حضرت محمّد صلى الله علیه و آله نیز چنین سخن مىگوید:
مشرکان مکه نقشه کشیدند که تو را یا به زندان افکنند، «اذ یمکر بک الّذین کفروا لیثبتوک» و یا آنکه با اجراى طرحى تو را بکشند، «او یقتلوک» و یا حداقل تو را از مکه بیرون نمایند. «او یخرجوک»(8)
آرى، این بود وضع رفتار مخالفان با رسول گرامى اسلام.
پیامبر اسلام، از بعضى نزدیکترین بستگانش نیز رنج مىبرد، ابولهب عموى او بود و هر کجا که پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله گامى براى اصلاح و هدایت امّت و جامعه ی اسلامى برمىداشت، او کارشکنى مىکرد، در اولین جلسات تبلیغى پیامبر صلى الله علیه و آله شرکت نمود و جلسه را بهم زد و از آمادگى تبلیغى انداخت.
نسبت شاعر و ساحر و مجنون و کاهن به انبیا بزرگوار یک تهمت رسمى بود.
قرآن مىفرماید: «وما یاتیهم من رسول الا کانوا به یستهزون»(9) هیچ پیامبرى نفرستادیم مگر اینکه او را مسخره مىکردند. فرعون براى تحریک مردم علیه حضرت موسى از نسبت دادن هر تهمتى به حضرتش خوددارى نمىکند، گاهى مىگوید: «یریدان أن یخرجاکم من ارضکم»(10) موسى و هارون بنا دارند شما را آواره و
زمینهایتان را تصاحب کنند.
و گاهى با ایجاد یک غرور کاذب به مردم مىگفت: «و یذهبا بطریقتکم المثلى»(10) موسى و هارون
مىخواهند شما را از راه حقى که انتخاب کردهاید منحرف کنند!!
گاهى مخالفت با انبیا به جایى مىرسید که هرگاه پیامبر خدا شروع به سخن مىکرد انگشتان خود را در گوش گذاشته و لباس خود را بر سر مىافکندند تا مبادا کلام خدا و سخن پیامبر به گوش آنان برسد. «جعلوا اصابعهم فى آذانهم واستغشوا ثیابهم»(11)
1) سوره هود، آیه 27.
2) سوره هود، آیه 38.
3) سوره هود، آیه 91.
4) سوره اعراف، آیه 66.
5) سوره اعراف، آیه 67.
6) سوره اعراف، آیه 60.
7) سوره اعراف، آیه 61.
8) سوره انفال، آیه 30.
9) سوره حجر، آیه 11.
10) سوره طه، آیه 63.
11) سوره نوح، آیه 7.