تاکنون درباره ی نیاز انسان به انبیا و راه شناخت آنان مطالبى بیان شد. در این بخش به گوشهاى از سؤالات و شبهات پاسخ مىدهیم.
سؤال: چرا انبیا از جنس بشر هستند؟
پاسخ: یکى از ایرادهایى که به انبیا مىگرفتند، این بود که چرا بشر هستند و فرشته نیستند؟ در حالى که زیبایى امر در این است که انبیا بشر باشند، زیرا اگر بشر نباشند،
انسانها مدّعى مىشدند که انبیا مسائل و مشکلات ما را نمىدانند و مرتب به ما دستور مىدهند! انبیا باید همانند دیگر انسانها شهوت و غضب داشته باشند و خود را کنترل کنند تا الگوى دیگران باشند. خداوند به پیامبر مىفرماید: به آنها بگو من هم بشرى همانند شما هستم. «قل انّما أنا بشر مثلکم»(1)
سؤال: آیا انبیا مدینه ی فاضله ساختند؟
پاسخ: آمدن انبیا و قانون آسمانى براى هدایت مردم، یک ضرورت است و پذیرفتن مردم یک وظیفه ی دیگر و حساب این دو از هم جداست. برنامه خدا این نیست که مردم را به اجبار هدایت نماید و اگر چنین بود همه ی آنان هدایت مىشدند. «ولو شاء لهداکم اجمعین»(2)
چنانکه روش پیامبر نیز اجبار و سلب آزادى از مردم و تحکّم بر آنان نبوده است. «لست علیهم بمصیطر»(3)
خداوند باید وسیله ی هدایت مردم را فراهم سازد. «انّ علینا للهدى»(4) و مردم هم باید هدایت پذیر باشند.
امّا گروهى از مردم هدایت را نپذیرفتند، این امر نباید سبب شود که هدایت خداوند نسبت به دیگران قطع شود. همان گونه که باغبان به خاطر وجود علف هرز، هرگز دست از آبیارى باغى که درختان خوبى دارد برنمىدارد. در قرآن مىخوانیم:
«هنگامى که خدا اراده فرمود انسان را خلق کند، ملائکه گفتند: این انسان اهل فساد و خونریزى است». امّا خداوند در پاسخ آنان مىفرمود: من چیزى را مىدانم که شما نمىدانید: «انّى أعلم ما لا تعلمون»(5)
از همه گذشته، ساختن نمونههایى و تربیت افرادى براى اثبات مدّعا کافى است.
اگر یک معمار یا نقاش چند نمونه ی هنرى از خود نشان دهد، براى اثبات لیاقت
وى کفایت مىکند.
انبیا از طرف خدا طرح جامعه ی سالم را مىدهند و خود هم به آن عمل مىنمایند و افرادى را نیز که آمادگى دارند کشف و آنان را تربیت مىکنند و یک جامعه ی کوچکى را براى نمونه به دنیا عرضه مىکنند و سپس از همه دعوت مىنمایند که طبق این مدل و الگو نظام اجتماعى خود را بسازند.
پیامبر عزیز اسلام، امّتى تشکیل داد از سفید و سیاه و از قبایل مختلف و اساس کار خود را بر مبارزه با شرک و طاغوت و ایمان به خدا پىریزى نمود. تمام امتیازات موهوم را از بین برد و اخلاق و بهداشت و خدمت و مساوات در برابر قانون خدا و اخوّت اسلامى و عدل و قسط و آزادى و صداقت و اخلاص و عزّت را به ارمغان آورد.
افرادى همچون حضرت على علیه السلام و ابوذر و سلمان و مقداد و میثم تربیت نمود که تا پاى جان ایستادند، از شهادت استقبال کردند و از دادن خون خود در راه استقرار نظام خدایى مضایقه نکردند.
اکنون اگر هنوز دنیا رنگ مکتب انبیا علیهم السلام را نگرفته، باید علل آن را در جاى دیگر بررسى کنیم، نه در ضعف مکتب اسلام و یا عدم لیاقت رهبران دینى.
خورشید بر همه چیز مىتابد، اگر به آینه تابید و نورش منعکس شد ولى به دیوار تابید و منعکس نشد، هرگز در خوبى خورشید و در نورافشانىاش تشکیک نمىکنیم. شما اگر میلیونها توپ دربسته به اقیانوس بیندازید، قطرهاى آب وارد آنها نمىشود، زیرا توپ دربسته است وگرنه آب از نفوذ خود دریغ ندارد.
مردمى که چشم بسته و گوش بسته و دل بسته هستند و به قول قرآن:
«لهم قلوب لایفقهون بها و لهم أعین لایبصرون بها و لهم آذان لایسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضلّ»(6) اینها دل دارند امّا نمىفهمند، چشم دارند اما نمىبینند، گوش دارند امّا نمىشنوند، آرى اینها همچون چهارپایانند، بلکه گمراهتر.
کسى که استعداد شناختن و دیدن حقّ را دارد امّا حاضر به شناخت و پذیرش حقّ نیست، به مراتب از چهارپایان که داراى استعداد و امکانات نیستند بدتر است. انسانى که هدفش، خور و خواب و شهوت است حیوانى بیش نیست و مکتبهایى که شعار (خوراک، پوشاک، مسکن) مىدهند تمام استعدادهاى انسان را در مسیر زندگى حیوانى خلاصه مىکنند. آرى، این مکتبها بزرگترین توهین را به مقام جانشین خدا و انسانیت انسان نمودهاند.
کوتاه سخن آنکه این مردمند که باید جامعه ی ایدهآل بسازند. انبیاى الهى معلّمانى هستند که خود را براى درس دادن آماده مىکنند، این شاگرد است که باید درس را فراگیرد. پیامبران پزشکانى هستند که دارو
مىدهند و این بیمار است که باید طبق دستور پزشک به معالجه ی خود بپردازد. اگر انبیا جامعه ی ایدهآل نساختند به خاطر کوتاهى خود مردم است. این پاسخ را با بیان چند آیه قرآن زینت مىبخشیم:
«انّ الله لایهدى القوم الظالمین»(7) همانا خدا افراد ستمگر را هدایت نمىکند.
«انّ الله لایهدى القوم الکافرین»(8) همانا خدا افراد کافر را هدایت نمىکند.
«انّ الله لایهدى القوم الفاسقین»(9) همانا خدا افراد فاسق را هدایت نمىکند.
«انّ الله لایهدى مَن هو مسرف کذّاب»(10) همانا خدا افراد اسرافکار و دروغگو را هدایت نمىکند.
در این آیات به خوبى روشن است که علت دور بودن از هدایت انبیا و عدم تشکیل یک جامعه ی ایدهآل خود مردم هستند، زیرا به خاطر ظلم و کفر و فسق و اسراف و دروغگویى از قابلیّت هدایت افتادهاند.
در صفحه ی اول قرآن تابلویى نصب شده که مىفرماید: «ذلک الکتاب لاریب فیه هدى للمتقین»(11) یعنى با اینکه قرآن براى هدایت تمام جهانیان نازل شده امّا تنها افراد
پرهیزکار که در برابر حق، تکبر و لجاجت و عناد و هوس را کنار گذاشته و در جستجوى حقند، از هدایت آن بهرهمند مىشوند.
سؤال: چرا همه ی انبیا در شرق ظهور کردهاند؟
پاسخ: تاریخ گذشته ی غرب براى ما روشن نیست و ما هیچ دلیلى نداریم بر اینکه تمام پیامبران در مشرق زمین بودهاند، بلکه از آیه «و لکلّ امّة رسول»(12) مىتوان استفاده کرد که هر امتى پیامبرى داشته است.
سؤال: انبیا چند نفر بودند و ایمان به همه ی آنان چه لزومى دارد؟
پاسخ: در قرآن نام بیست و پنج نفر از پیامبران آمده ولى در سوره مؤمن مىخوانیم:
«ولقد ارسلنا رسلًا من قبلک منهم مَن قصصنا علیک و منهم مَن لم نقصص علیک»(13)
ما قبل از تو پیامبرانى فرستادیم که داستان بعضى از آنها را نقل نموده و ماجراى عدّه ی دیگرى را براى تو بازگو نکردهایم.
از این آیه به دست مىآید که عدد پیامبران منحصر در این بیست و پنج نفرى که نامشان در قرآن آمده نیست. اگر به روایات مراجعه کنیم عددهاى گوناگونى را مىیابیم امّا معروفترین روایات، حدیثى است که از ابوذر غفارى نقل شده که مىگوید: از پیامبر صلى الله علیه و آله پرسیدم: انبیا چند نفر بودهاند؟ فرمود: یکصد و بیست و چهار هزار نفر.(14)
همچنین بر اساس آیات 136 سوره بقره و 86 سوره آل عمران و 105 سوره نساء، ایمان به تمام انبیا لازم است و شاید دلیل آن این باشد که مسأله ی بعثت، یک حادثه اتّفاقى نیست، بلکه یک جریان و امر الهى است.
ایمان به پیامبران پیشین یعنى ایمان به لطف همیشگى خدا درباره ی همه ی انسانهادر طول تاریخ، یعنى ایمان به حکمت ثابت خدا، ایمان به یک ضرورت دائمى که
همان لزوم رهبرى معصوم است. یعنى ایمان و اطمینان به پیروزى حق بر باطل.
آرى، ایمان به این عقیده که در طول تاریخ بشریت، مردان حقّ در یک سو و طاغوتها و جبهههاى باطل در سوى دیگر صفآرایى کرده و در تمام مراحل، عاقبت، پیروزى از آنِ حقّ و سرنگونى و رسوایى نصیب پیروان باطل شده است، همین ایمان به این سنت خدا، رمز رشد و استقامت و پایدارى است.
1) سوره کهف، آیه 110.
2) سوره نحل، آیه 9.
3) سوره غاشیه، آیه 22.
4) سوره لیل، آیه 12.
5) سوره بقره، آیه 30.
6) سوره اعراف، آیه 179.
7) سوره قصص، آیه 50.
8) سوره مائده، آیه 67.
9) سوره منافقون، آیه 6.
10) سوره غافر، آیه 28.
11) سوره بقره، آیه 2.
12) سوره یونس، آیه 47.
13) سوره غافر، آیه 78.
14) تفاسیر مجمعالبیان و تفسیر نمونه؛ بحارالانوار، ج 11، ص 30.