یکى از ویژگىهاى دیگر انبیا، عصمت است. عصمت یعنى در اثر ایمان و شناخت و یقینِ کامل، انسان داراى روحى شود که با کمال آزادى و آگاهى هرگز پیرامون گناه نگردد، بلکه در اندیشه ی گناه هم نباشد.
بعضى تعجّب مىکنند که چگونه انسان مىتواند حتى فکر گناه نکند، در حالى که شما خواننده ی عزیز هم در بسیارى از اعمال خلاف، داراى عصمت هستید یعنى نه آن خلاف را مرتکب شدهاید و نه به فکر انجام آن افتادهاید. زیرا ما در حدّى از آگاهى هستیم که عیب و ضرر این اعمال باورمان آمده؛ یقین پیدا کردهایم و این مسأله از مغز ما عبور کرده به دل نشسته است، در اینجا دیگر علم نیست که این یقین
است، فکر نیست که باور است.
راستى اگر ما به مقام یقین و باور برسیم و بدانیم این غیبتى که امروز از ما سر مىزند در قیامت به چه صورتى مجسم مىشود، هرگز در اندیشه غیبت نیز نخواهیم بود. عیب ما این است که معلومات ما از مغز ما عبور نکرده و به دل ننشسته، علم است نه یقین و لذا مىدانیم بد است اما مرتکب مىشویم. به یک مثال توجه کنید:
همه مىدانیم که انسانِ مرده به ما کارى ندارد و نمىتواند زیانى برساند امّا مىترسیم شب در اتاقى در کنار او بخوابیم، چرا؟ چون علم ما از مغز به دل عبور نکرده، علم هنوز ایمان و باور و یقین نشده است اما مرده شوى را مىبینیم که در کنار مرده و در شب تاریک، به تنهایى شب را تا صبح بدون دلهره به پایان مىبرد.
فرق ما و مردهشوى چیست؟ فرق آن است که ما علم داریم و او یقین.
بنابراین ریشه ی عصمت، ایمان واقعى، علم عمیق و باور و یقین کامل است.