جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

کیفیت کشتن نفس اماره (1)

زمان مطالعه: 2 دقیقه

کشتن نفس اماره و خود حیوانی از دو راه و به دو نحو میسر است:

1- راه ریاضت.

2- راه محبت.

راه اول راه متصوفه ی اسلامی و راه دوم راه اسلام ناب است. نفس کشی از طریق اول کاری بس خطرناک است، زیرا گاه دوست به جای دشمن هدف قرار می گیرد و به عوض اینکه نفس اماره کشته شود انسانیت قربانی می گردد. ولی در نفس کشی از طریق محبت و عشق به خدا، علاوه بر همه ی مزایایی که در کتب اخلاق و عرفان برای آن ذکر شده، خطر نابود شدن انسانیت به جای نفس اماره نیست. لذا خاندان رسالت، که آشناترین اشخاص پس از پیامبر اکرم (ص) به اسلام واقعی هستند و آشنا شدن با اسلام ناب جز از طریق آنان میسر نیست، برای مبارزه ی اساسی با گناهان راه محبت را توصیه کرده اند. در مناجات شعبانیه که همه ی اوصیای پیامبر اسلام در ماه شعبان از آن بهره می گرفته اند آمده است:

الهی لم یکن لی حول فانتقل به عن معصیتک الا فی وقت أیقظتنی لمحبتک و کما أردت أن أکون کنت.

خدایا توان آن ندارم که به یارای آن نافرمانیت را ترک کنم مگر آن گاه که به نیروی محبت خود مرا بیدار کنی و چنان شوم که تو خواهی.

عرفا و شعرای اسلامی، با الهام از اسلام ناب، نقش محبت خدا را در کشتن نفس اماره و درمان بیماری های روانی و از بین بردن ریشه ی گناهان خیلی زیبا بیان کرده اند:

جلال الدین رومی:

هر که را جامه زعشقی چاک شد

او زحرص و جمله عیبی پاک شد

شاد باش ای عشق خوش سودای ما

ای طبیب جمله علت های ما

ای دوای نخوت و ناموس ما

ای تو افلاطون و جالینوس ما

خواجه شمس الدین حافظ:

ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی

تا راهرو نباشی کی راهبر شوی

دست از مس وجود چو مردان ره بشوی

تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی

گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد

بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی

ملا احمد نراقی:

خیمه زد چون در دلت سلطان عشق

ملک دل گردید شهرستان عشق

هم هوا زآنجا گریزد هم هوس

جز یکی آنجا نیابی هیچ کس

نی تو را باشد رضا و نی غضب

نی طرب باشد تو را و نی فرب

آنچه او خواهد همی خواهی و بس

نی هوا باشد تو را و نی هوس

بلکه خواهش از تو بگریزد چنان

کانچه تو خواهی نخواهی خواهد آن

گیرد اندر بزم اطمینان مقام

فادخلی فی جنتی آید پیام

ملامحسن فیض کاشانی:

شود شود که دلم سوی حق ربوده شود

به جذبه ای همه اخلاق من ستوده شود؟

شود شود که مصیقل شود به علم و عمل

غبار شرک زمرآت جان زدوده شود؟

شود شود که نسیمی ز کوی دوست وزد

ز روی چهره ی جان پرده ها گشوده شود؟

شود شود که برافتد حجاب ناسوتم

جمال شاهد لاهوتیم نموده شود؟

شود شود که به مفتاح عشق و دست نیاز

دری ز عالم غیبم بدل گشوده شود؟