پیش از این توضیح دادیم که انسان فطرتا خداشناس است ولی باید توجه داشت که این شناخت، کلی و اجمالی و ناقص است. بین این خداشناسی و خداشناسی به مفهوم کامل آن فاصله بسیار است؛ فاصله ی میان انسان ناقص و انسان کامل. فطرت خداشناسی انسان نیاز به هدایت و پرورش دارد و گرنه انسان از طریق شناخت خدای واقعی منحرف و محروم می شود و به خدایان موهوم گرفتار خواهد شد.
هدایت فطرت خداشناسی با خداست، همان طور که فطرت خداشناسی نیز از خداست. امکان ندارد که بدون راهنمایی آفریدگار جهان انسان بتواند خود و خدای خود و جایگاه خود را در هستی بیابد. لذا در متون اسلامی، معرفت اصولا
صنع و ساخته ی خدا معرفی شده است.(1)
بنابراین، نخستین شعاع نور یقظه، که در پرتو آن جان بیدار می شود و راه حرکت به سوی کمال مطلق را می یابد، باید از جانب خدا در کانون دل آدمی بتابد. ولی از آنجا که تکامل انسان اختیاری است، پیدایش این نور در نظام آفرینش شرایطی دارد که به وسیله ی راهنمایان الهی به او ابلاغ می شود و از همین جا نقش انسان در بیداری وی آشکار می شود. او می تواند طوری عمل کند که هشیاری فطری او به بیداری هدایت الهی پیوند بخورد و چراغ فطرت او به نور یقظت روشن گردد، و می تواند طوری عمل کند که هشیاری فطری او نیز در حجاب غفلت پوشیده شود. هر قدر انسان دقیق تر و بهتر و بیشتر به رهنمودهای راهنمایان الهی توجه کند به کمال مطلق نزدیک تر شده، خداشناسی او کامل تر می شود.
ابوذر حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده که در آن نقش متقابل خدا و انسان در نحوه ی نزدیک شدن انسان به کمال مطلق به گونه ای لطیف و زیبا بیان شده است. متن حدیث این است:
من تقرب الی اله عزوجل شبرا تقرب الیه ذراعا و من تقرب الیه ذراعا تقرب الیه باعا و من أقبل الی الله عزوجل ماشیا أقبل الیه مهرولا.(2)
کسی که یک وجب خود را به خدا نزدیک کند خداوند یک ذراع(3) به او نزدیک می شود، و کسی که یک ذراع به خدا نزدیک شود خداوند به اندازه ی یک باع (4) به او نزدیک می شود و کسی که آهسته به سوی خدا حرکت کند خداوند با سرعت به سوی او خواهد آمد.
مضمون این حدیث به الفاظ مختلف از پیامبر اکرم نقل شده(5) و مرحوم
ملا احمد نراقی در طاقدیس آن را به نظم آورده است:
راه من پویید کاین راه است و بس
عشق من جویید نی هر خار و خس
هر که نزدیک من آید یک ذراع
من روان گردم سوی او باع باع
هر که پیماید ره من میل میل
من به فرسخ فرسخ آیم آن سبیل
گر گنه آرید چون ریگ روان
در برابر رحمت آرم صد چنان
گر شما را غفلت و آلایش است
پیش ما هم رحمت و بخشایش است
1) نگاه کنید به جلد اول 423، 438.
2) الترغیب و الترهیب، جلد 4، صفحه ی 104؛ میزان الحکمة، حدیث 16343.
3) ذراع: اندازه ی دست انسان از آرنج تا سر انگشتان.
4) باع: اندازه ی سرانگشت دست راست تا سر انگشت دست چپ وقتی دست ها را افقی به طرفین بلند کنند. در فارسی باز می گویند، یاز هم گفته شده.- فرهنگ عمید.
5) نگاه کنید به میزان الحکمة، جلد 8، صفحه ی 112.