در اولین و دومین آیه از آیات مورد بحث، بعد از اشاره به نشانههاى خداوند در آفرینش آسمانها و زمین، و همچنین آفرینش انسان، اشاره به خلقت تمامى جنبندگان که در آسمانها و زمیناند کرده، مىفرماید: «از آیات خداوند آفرینش آسمانها و زمین و جنبندگانى است که در آنها خلق و پراکنده ساخته»: وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّمواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ ما بَثَّ فِیْهما مِنْ دابَّةٍ
«بَثّ» در اصل به معنى پراکنده ساختن چیزى است؛ همانگونه که باد، خاکها را پراکنده مىسازد. این تعبیر در آیه مورد بحث به معنى ایجاد و آفرینش و آشکار ساختن موجودات مختلف، و منتشر نمودن آنها در مناطق گوناگون است.
به هر حال این تعبیر تمامى جنبندگان و حیوانات و انسانها را شامل مىشود. از موجودات زنده ذرّهبینى که داراى حرکت ظریف و مرموزى هستند گرفته؛ تا حیوانات غول پیکرى که دهها متر طول و گاه بیش از یکصد تن وزن دارند. (1) از انواع پرندگان و صدها هزار نوع حشرات گوناگون، و هزاران هزار انواع حیوانات وحشى و اهلى و درندگان و خزندگان و ماهیان کوچک و بزرگ و موجودات زنده دریائى همه را در بر مىگیرد.
اگر کمى بیشتر در وسعت مفهوم «دابّه» و شمول آن نسبت به تمام انواع جنبندگان بیندیشیم؛ دنیائى از عجائب و شگفتىها و قدرت نمائىها در برابر ما مجسّم مىشود، که هریک به تنهایى کافى است ما را به علم و قدرت مبدأ بزرگ آفرینش آشنا سازد.
هزاران هزار کتاب به زبانهاى مختلف درباره خصوصیات ساختمان و زندگى انواع جانداران نوشته شده، و فیلمهاى زیادى در این زمینه تهیه کردهاند؛ مجلههاى گوناگونى به زبانهاى مختلف درباره همین موضوع نشر مىشود که مطالعه و مشاهده آنها انسان را در دریائى از شگفتىها و اعجاب غرق مىکند؛ و تازه تمام این تلاشهایى که از ناحیه دانشمندان در طول هزاران
سال براى شناخت آنها انجام شده، تنها از گوشهاى از زندگى آنها پرده برداشته؛ و مسلّماً در آینده هر روز اسرار تازهاى از زندگانى آنها کشف مىشود.
بعضى از دانشمندان تنها بیست سال از عمر خود را صرف مطالعه زندگى مورچگان کردهاند؛ و اگر با همین روش بخواهند زندگى همه انواع جانداران را مطالعه کنند معلوم نیست عمر تمام بشریت کافى براى شناخت همه اسرار آنها باشد.
قابل توجّه اینکه آنچه ما از آن سخن مىگوئیم موجودات زنده زمین است؛ در حالى که از تعبیر «فیهما» (در آسمانها و زمین) استفاده مىشود که جنبندگان زیادى در آسمانها نیز وجود دارد که مطلقاً از دسترس مطالعات دانشمندان ما بیرون است؛ و شاید روزى انسانها با مسافرتهاى فضائى به موجودات زنده عجیب و غریب دیگرى در کرات دیگر دست یابند که امروز حتى تصوّر کردن شکل و خصوصیات آنها براى ما ممکن نیست.
بعضى از مفسّران گفتهاند: منظور از جنبندگان آسمانها همان فرشتگاناند، در حالى که کلمه «دابّة» بر فرشته اطلاق نمىشود، و بعضى نیز به گمان اینکه در آسمانها غیر از فرشتگان موجود زندهاى نیست، توجیهات و تفسیرهاى دیگرى براى آیه ذکر کردهاند، در حالى که امروز این معنى براى ما روشن است که موجودات زنده منحصر به کره زمین ما نیست، و به گفته دانشمندان میلیونها میلیون کره در این فضاى بیکران است که قابل سکونت براى انواع جنبندگان و جانداران مىباشد.
همچنین قابل توجّه اینکه موجودات زنده تنها از نظر ساختمان و طرز زندگى و جنبههاى مختلف حیات از آیات خدا نیست؛ بلکه از نظر فوائد گوناگون و برکات زیادى که براى جهان انسانیت به ارمغان مىآورند نیز آیتى از آیات خدایند.
اگر مىفرماید: این آیات براى گروهى است که اهل یقینند؛ اشاره به کسانى است که آماده پذیرش حق و ایمان آوردن هستند نه افراد لجوج و متکبّر و
خودخواه.
—
در سوّمین آیه مورد بحث، به صورت یک استفهام توبیخى، مىفرماید: «آیا آنها به شتر نگاه نمىکنند که چگونه آفریده شده است»؟! أَفَلا یَنْظُرُوْنَ الَى الأبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ
جالب اینکه پشت سر آن اشاره به عظمت آفرینش آسمان، و سپس کوهها و بعد زمین شده است؛ و قرار گرفتن شتر در کنار این امور، خود دلیل بر اهمیّت خلقت این حیوان چهارپا است.
دقت در حالات این حیوان، نشان مىدهد، ویژگىهاى مختلفى دارد که او را از چهارپایان دیگر جدا مىسازد؛ و با توجّه به این ویژگىها به خوبى روشن مىشود که چرا قرآن، مخصوصاً روى این موضوع تکیه کرده است. از جمله:
1- مقاومت شتر، بىنظیر است، مخصوصاً در مقابل گرسنگى، تحمّل بسیار دارد و در برابر تشنگى از آن سختتر است. گاه تا ده روز یا بیشتر مقاومت مىکند و به همین دلیل، بهترین مرکب براى پیمودن بیابانهاى خشک و سوزان است، و از این رو آن را کشتى بیابان نام دادهاند؛ چرا که او مىتواند مواد غذائى و آب را براى مدّت زیادى در خود ذخیره کند و در مصرف آن نیز صرفهجوئى نماید.
2- او در تغذیه، مقیّد به نوع خاصّى از غذا نیست؛ غالباً از تمام آنچه در بیابانها مىروید، استفاده مىکند.
3- از آن عجیبتر اینکه در میان طوفانهاى پر گرد و غبار، و مملّو از شن که چشم و گوش انسان را کور و کر مىکند؛ مىتواند به راه خود ادامه دهد. او مىتواند سوراخ بینى خود را موقتاً ببندد، و گوشهاى خود را از گرد و غبار شن مصون دارد! چشم او داراى دو پلک است، که در این مواقع یکى را بر هم مىنهد، و از پشت آن مىبیند! و اینکه بعضى گفتهاند: شتر با چشم بسته راه مىرود، منظور همین است. حتى بعضى از مفسّران نوشتهاند در شبهاى
تاریک نیز به خوبى راه را پیدا مىکند!
4- چهار پایان مختلفاند، بعضى استفاده گوشتى دارند، بعضى به درد سوارى مىخورند، و بعضى تنها از شیرشان استفاده مىشود، و بعضى براى باربرى. ولى در شتر، تمام این چهار جهت، جمع است؛ هم براى سوارى و باربرى خوب است و هم شیر و گوشت و پوست و کرک آن مورد استفاده مىباشد.
5- از عجائب استثنائى این حیوان این است که برخلاف چهارپایان دیگر هنگامى که خوابیده است باربر او مىنهند یا سوار او مىشوند و با یک حرکت از جا برمىخیزد و روى پاى خود مىایستد؛ در حالى که چنین قدرتى در چهارپایان دیگر نیست.
بعضى نوشتهاند این به خاطر قدرت عجیبى است که در گردن دراز او نهفته شده که طبق قانون فیزیکى اهرمها که براى نخستین بار به وسیله ارشمیدس کشف شد، عمل مىکند.- مىگویند ارشمیدس مىگفت: من اگر نقطه اتکائى در خارج از کره زمین پیدا کنم با یک اهرم بزرگ مىتوانم تمام این کره را از جا تکان دهم! و در واقع همین است. چرا که مطابق قانون اهرمها فشار وارد بر یک طرف اهرم در فاصلهاى که با نقطه اتکاء دارد ضرب مىشود و در سر دیگر اهرم که با نقطه اتکاء فاصله کمى دارد فشار عظیم ظاهر مىگردد- و به این ترتیب گردن شتر با توجّه به نقطه اتکاى آن که پاهاى جلو مىباشد حکم یک اهرم را پیدا مىکند و با یک تکان سریع و محکم بارى را که بر پشت او است سبک مىسازد و به شتر اجازه مىدهد که بتواند پاهاى عقب را آزاد کرده برخیزد!. (2)
اینها و شگفتىها و ویژگىهاى دیگر، سبب شده که به عنوان آیتى از آیات بزرگ خدا روى آن تکیه شود، نه فقط به خاطر این که شتر یکى از ارکان مهم
زندگى اعرابى بوده است که نخستین بار مخاطب این آیات بودهاند.
چه کسى مىتواند این همه شگفتى و برکات را در یک موجود بیافریند؟ و سپس آن را چنان رام انسان سازد که اگر کودک خردسالى مهار یک قطار شتر را در دست بگیرد مىتواند آن را به آنجا برد که خاطر خواه او است؛ و عجب اینکه آوازهاى موزون (همچون حدى) نیز در او اثر مىگذارد و او را به شور و نشاط و شوق حرکت وا مىدارد.
آیا اینها نشانههایى از عظمت و قدرت آفریدگار نیست؟ آرى فقط آنها که به سادگى از کنار این آیات نمىگذرند، مىتوانند اسرار آنها را درک کنند.
(فراموش نکنید که جمله افَلا یَنْظُرُون از مادّه نظر به معنى نگاه کردن است؛ اما نه نگاه عادى، بلکه نگاه کردن همراه با اندیشه و دقت و تفکّر. (دقت کنید.)
—
در چهارمین و پنجمین آیه مورد بحث، ضمن اشاره به منافع مختلف چهار پایان براى انسانها، مىفرماید: «براى شما در چهارپایان، عبرت مهمّى است.» وَ انَّ لَکُمْ فى اْلأَنْعامِ لَعِبْرَةً
در اینجا «عبرت» به صورت نکره ذکر شده که دلیل بر اهمّیّت فوقالعاده آن است. به گفته راغب در کتاب مفردات، «عِبْرَتْ» از مادّه «عَبْر» (بر وزن ابر) به معنى عبور کردن و گذشتن از حالتى به حالت دیگر است؛ و از آنجا که شخص عبرت گیرنده حالتى را مشاهده مىکند و از آن به حقیقتى که قابل مشاهده نیست پى مىبرد به آن عبرت گفتهاند.
بنابراین مفهوم آیه این است که شما، با مشاهده اسرار و شگفتىهاى چهارپایان، مىتوانید به معرفت خداوند و عظمت و علم و قدرت مبدء بزرگ آفرینش پى ببرید.
سپس قرآن در شرح این معنى، به چهار قسمت از فوائد مهم چهارپایان اشاره کرده؛ نخست مىگوید: «ما از آنچه در درون آنها است شما را سیراب مىکنیم»: نُسْقِیْکُمْ مِمّا فِى بُطُوْنِها
آرى شیر، این مادّه گوارا که هم نوشیدنى و هم غذاى نیروبخش و کاملى است از درون این حیوانات و از لابلاى خون و گوشت آنها بیرون مىآید، همین معنى با تأکید بیشترى در آیه پنجم آمده است. مىفرماید: «از درون شکم حیوانات، از میان غذاهایى هضم شده و خون، شیر خالص و گوارا به شما مىنوشانیم»: نُسْقِیْکُمْ مِمّا فى بُطُوْنِهِ مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائغاً لِلشّارِبِیْنَ (3)
این چه قدرتى است که از لابلاى این همه اشیاء آلوده چنین غذاى پاک و خالص و لذتبخش بیرون مىفرستد؟ رنگ آن سفید، طعم آن شیرین بوى آن معطّر، از هر نظر گوارا است.
عجب اینکه دانشمندان مىگویند: براى اینکه یک لیتر شیر در پستان حیوان تولید شود، باید در حدود پانصد لیتر خون از این عضو عبور کند تا مواد لازم براى آن یک لیتر شیر از خون گرفته شود! و براى تولید یک لیتر خون در عروق باید مواد غذائى زیادى از رودهها بگذرد؛ و اینجا است که مفهوم «مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ» روشن مىشود.
درباره ترکیب شیر و چگونگى پیدایش آن در پستانها، و انواع مواد حیاتى و ویتامینهاى موجود در آن، و خواص نیروبخش و فرآوردههاى مختلفى که از شیر حاصل مىشود، و مفید بودن آن براى هر سن و سال، مطالب بسیار زیادى گفته شده که اگر جمعآورى گردد کتاب مهمّى را تشکیل مىدهد؛ و ورود در آن ما را از بحث تفسیر خارج مىسازد.
در اینجا تنها به ذکر روایتى پرمعنى از پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم قناعت مىکنیم که
فرمود: «اذا أَکَلَ أَحَدُکُمْ طَعاماً فَلْیَقُلْ اللّهُمَّ بارِکْ لَنا فِیْهِ وَ أَطْعِمْنا خَیْراً مِنْهُ، وَ اذا شَرِبَ لَبَناً فَلْیَقُلْ اللّهُمَّ بارِکْ لَنا فِیْهِ وَزِدْنا مِنْهُ، فَانِّى لا أَعَلَمُ شَیْئاً أَنْفَعُ فِى الطَّعامِ وَ الشَّرابِ مِنْهُ». «هنگامى که یکى از شما غذائى مىخورد، بگوید: خداوندا، ما را در آن برکت عطا کن و بهتر از آن را روزى ما فرما، اما هنگامى که شیر مىنوشد بگوید: خداوندا، ما را برکت در آن عطا کن و بیشتر روزى ده، چرا که من چیزى از غذاها و نوشیدنىها را مفیدتر از شیر نمىدانم.» (4)
سپس به دومین فایده چهارپایان پرداخته؛ در یک جمله کوتاه و سربسته مىفرماید: «براى شما در آن منافع بسیارى است» وَلَکُمْ فِیْها مَنافِعُ کَثِیْرَةٌ
این تعبیر ممکن است اشاره به پشم و کرک و موى چهارپایان باشد که همیشه انواع لباسها و پوششها و فرشها را از آن تهیه مىکنند، و همچنین اشاره به پوست و روده و چرم و استخوان و شاخ آنها است که وسائل مختلف زندگى از آن تهیه مىشود؛ حتى مدفوع آنها براى پرورش درختان و تقویت زراعت و گیاهان مورد استفاده است.
در سومین مرحله به فایده دیگر اشاره کرده؛ مىفرماید: «و از آنها مىخورید» وَ مِنْها تَأْکُلُوْنَ
با تمام زیانهایى که جمعى از غذاشناسان براى گوشت ذکر کردهاند، و با تمام ایراداتى که از نظر طبّى و اخلاقى و غیر آن بر گوشتخواران جهان گرفتهاند، بسیارى را عقیده بر این است که مصرف گوشت به مقدار کم، نه تنها مضر نیست؛ بلکه براى بدن انسان لازم است، و تجربهاى که در افراد گیاهخوار شده نیز نشان مىدهد که آنها گرفتار اختلالات و کمبودهایى مىشوند و رنگ پریده چهره آنها نشان این کمبودها است، این به خاطر آن است که در گوشت و پروتئین پارهاى از مواد حیاتى است که در هیچیک از گیاهان پیدا نمىشود، و اهمیّت دادن قرآن به این مسأله نیز حاکى از همین معنى است.
ولى بدون شک افراط در گوشت خوارى هم از نظر اسلام مذموم است، و
هم از نظر طب امروز.
در آخرین و چهارمین قسمت از این آیه، اشاره به بهرهگیرى از چهارپایان و غیر آنها براى سوارى کرده؛ مىفرماید: «بر آنها و بر کشتىها، سوار مىشوید»:
وَ عَلَیْها وَ عَلَى الْفُلْکِ تُحْمَلُوْنَ
همیشه این حیوانات، وسیله خوبى براى باربرى و سوارى بودهاند؛ حتّى امروز که عصر اتومبیل و خودروهاى موتورى است؛ بشر از وجود این حیوانات براى سوارى و حمل بار، بىنیاز نشده است. مخصوصاً در بعضى از مناطق کوهستانى و جادههایى که هیچ وسیله نقلیه جدیدى قابل استفاده نیست، از چهارپایان براى حمل و نقل استفاده مىشود. براى فرستادن مهمّات در جبهههاى جنگ بر فراز کوههاى صعب العبور نیز بهترین وسیله، چهارپایانى همچون قاطرهاى نیرومند است، و بدون وجود آنها تسلّط بر ارتفاعات سوق الجیشى مشکل مىباشد.
به این ترتیب، خداوند منافع فراوانى در این حیوانات آفریده، و آثار عظمت و لطف خویش را نسبت به انسان با آن نمایان ساخته است.
جالب اینکه: در این جمله از آیه، چهارپایان، در برابر کشتىها قرار گرفتهاند و این نشان مىدهد که اینها کشتىهاى خشکى هستند!. (5)
—
در ششمین آیه به عنوان معرّفى خداوند یا ذکر نعمتهایى که انسان را به معرفت او مىکشاند؛ به بعضى از منافعى که از پوست و پشم حیوانات، عائد انسان مىشود اشاره کرده، مىفرماید: «خداوند براى شما از خانه هایتان محل سکونت و آرامش قرار داد»: وَاللهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ بُیُوْتِکُمْ سَکَناً
سپس مىافزاید: «و براى شما از پوست چهارپایان، خانههایى قرارداد، بسیار سبک و کم وزن که روز کوچ کردن و روز اقامت، به اسانى، آنها را جابجا
مىکنید»: وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ جُلُوْدِ اْلأَنْعامِ بُیُوتاً تَسْتَخِفُّونَها یَوْمَ ظَعْنِکُمْ وَ یَوْمَ اقامَتِکُمْ
آرى همیشه خانههاى ثابت جوابگوى نیازهاى انسان نیست. در بسیارى از مواقع انسان نیاز به خانههاى متحرّک دارد که بتواند آنها را به آسانى حمل و نقل کند و در عین حال در برابر سرما و گرما، و با دو طوفان و مانند آن مقاوم باشد.
یکى از بهترین خانههاى سَیّار، خیمههایى است که از پوست ساخته مىشود که در این آیه به آن اشاره شده است؛ و به مراتب از خیمههاى تهیه شده از پشم یا پنبه محکمتر و مقاومتتر و راحتبخشتر است.
در پایان آیه به بخش دیگرى از منافع مهم آنها پرداخته؛ مىافزاید: «و از پشمها و کرکها و موهاى آنها براى شما اثاث و متاع و وسائل زندگى تا زمان معینى قرارداد»: وَ مِنْ أَصْوافِها وَ أَوْبارِها وَ أَشْعارِها أَثاثاً وَ مَتاعاً الى حِیْنٍ (6)
البته مىدانیم پشم از آن گوسفند، کرک از آن شتر، و مو از آن بز است؛ و نیز مىدانیم از این سه مادّه، انواع لباسها، فرشها، پوششها، پردهها، خیمهها، سفرهها، طنابها، و مانند آن تهیه مىکنند، که و در زندگى انسان نقش بسیار مهمّى دارند.
گرچه امروز از مواد صنعتى و نفتى انواع لباس و فرش مىسازند؛ ولى مطالعات دانشمندان نشان داده که اینها وسائل سالمى براى زندگى انسان محسوب نمىشود، و غالباً عکس العملهاى نامناسبى در سلامت انسان دارد؛ در حالى که لباسهاى پشمین و کرکین و موئین از سالمترین لباسها محسوب
مىشوند.
تعبیر به «الى حِیْن» را بعضى اشاره به مقدار دوام وسائلى که از این مواد سه گانه تهیه مىکنند دانستهاند، و جمعى آن را اشاره به این مىدانند که همه این وسائل فانى شدنى است و نباید دل به آنها بست؛ و این معنى مناسبتر به نظر مىرسد.
—
در هفتمین آیه که در ضمن آیات توحیدى در سوره فاطر آمده است؛ توجّه پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم را، به آفرینش انسان و جنبندگان و چهار پایان معطوف ساخته، مىفرماید: همانگونه که از میوهها و کوهها، الوان مختلفى آفرید، «از انسانها و جنبندگان و چهارپایان، موجوداتى آفریده است که الوان مختلفى دارند»: وَ مِنَ النّاسِ وَ الدَّوابّ وَ اْلأَنْعامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ کَذلِکَ (7)
یعنى همانگونه که خداوند میوههاى گوناگون با الوان مختلف آفریده، و رنگ کوهها نیز با یکدیگر مختلف است؛ همچنین در جانداران اعم از انسان و جنبندگان و چهارپایان، الوان مختلفى آفریده است. گرچه بسیارى از مفسّران، «الوان» را در اینجا به معنى رنگهاى مختلف ظاهرى گرفتهاند (8) ولى ظاهر این است که تعبیر مزبور، مفهوم وسیعترى دارد، و اشاره به اختلاف انواع و اصناف انسانها و جنبندگان و چهارپایان است، که یکى از مهمترین عجائب و شگفتىهاى خلقت مىباشد.
زیرا مىدانیم امروز صدها هزار نوع جنبنده و حیوان در عالم وجود درد؛ بلکه بعضى از دانشمندان، انواع آنها را بالغ بر یک میلیون و پانصد هزار نوع! مىدانند؛ و این تنوّع عجیب با ویژگىهایى که هر کدام دارد، آیتى از آیات بزرگ حق، و نشانهاى از نشانههاى علم و قدرت او است.
آرى این نقّاش چیره دست با یک قلم و یکنوع رنگ، انواع بىشمارى از
نقشها و نمونههاى رنگارنگى از تابلوها ابداع کرده است که هریک، شاهکارى از صنعت آفرینش است.
منتهى، اندیشمندان و دانشمنداناند که چشم دل باز کرده، و جان جهان را در این صحنههاى بدیع مىبینند، و آنچه نادیدنى است، آن مىبینند. لذا در ذیل آیه مىفرماید: «از میان بندگان خدا تنها دانشمندان از او، خشیت دارند، و خداوند عزیز و غفور است»: انَّما یَخْشَى اللهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ انَّ اللهَ عَزِیزٌ غَفُوْرٌ
رنگهاى مختلف ظاهرى مخلوقات، افراد سطحى را به خود مشغول مىدارد، و رنگهاى باطنى و خلقتهاى متفاوت آنها اهل دل و معنى را.
رنگهاى ظاهرى گلها، حشرات و زنبوران عسل را به خود جذب مىکند، تا در امر بارورى به آنها کمک کنند؛ و نیز حیوانات نر و مادّه را (مخصوصاً در میان پرندگان) به سوى یکدیگر مىکشاند؛ ولى رنگهاى درونى و ساختمانهاى مختلف آنها، علماء و صاحبان فکر را به سوى خود مىخواند، تا اندیشه خود را از بذر توحید بارور سازند.
«خَشْیت» به معنى ترس آمیخته با تعظیم، ناشى از علم و آگاهى است؛ و در حقیقت مجموعهاى است از بیم و امید؛ و به همین دلیل بلافاصله خداوند را با دو وصف «عزیز» و «غفور»: «قدرتمند و بخشنده» توصیف نموده که اوّلى مبدء بیم است و دوّمى سرچشمه امید؛ و به این ترتیب ذیل آیه در حقیقت از علت و معلول ترکیب یافته است.
ضمناً ذکر «انْعام» (چهار پایان) بعد از «دَوابّ» (جنبندگان) از قبیل ذکر خاص بعد از عام است؛ و به خاطر اهمیّتى است که چهارپایان در زندگى انسانها دارند.
—
در هشتمین آیه با یک استفهام توبیخى مشرکان و کافرانى که راه را گم کرده، و خالق جهان را گذارده، به سوى بتها رفتهاند، مورد سرزنش قرار داده؛
مىگوید: «آیا آنها ندیدند که ما از آنچه با قدرت خود ایجاد کردهایم چهارپایانى براى آنها آفریدیم که مالک آن هستند؟!» أوَلَمْ یَرَوْا أَنّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمّا عَمِلَتْ أَیْدِیْنا أَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِکُوْنَ
تعبیر به «لَهُمْ» «براى آنها» مفهوم بسیار وسیعى دارد که منافع گوناگونى را که در تمام اجزاى این چهار پایان است شامل مىشود. آرى لطف او ایجاب کرده که «خالق» او باشد و «مالک» دیگران!
سپس به نکته تازهاى در مورد چهارپایان اشاره کرده؛ مىافزاید: «ما آنها را براى ایشان رام و مطیع ساختیم به طورى که مرکب آنها از آن است، و تغذیه آنها نیز از آن،- و منافع دیگر، و نوشیدنىهایى نیز در آنها دارند»: وَذَلَّلْناها لَهُمْ فَمِنْها رَکُوْبُهُمْ و مِنْها یَأْکُلُونَ- وَ لَهُمْ فِیْها مَنافِعُ وَ مَشارِبُ
در پایان مىفرماید: آیا با این همه نعمتهایى که خدا به انسانها داده شکر او را بجا نمىآورند؟ و به سراغ معرفت ذات پاک او نمىروند؟ أَفَلا یَشْکُرُوْنَ
تعبیر مِمّا عَمِلَتْ أَیْدِیْنا ممکن است اشاره به پیچیدگى مسأله حیات و زندگى باشد که هنوز معمّاى آن براى بشر کشف نشده و این تنها از قدرت بى پایان او سرچشمه مىگیرد.
تعبیر به «مَشارِبْ» (نوشیدنىها) بعد از ذکر «مَنافِع» از قبیل ذکر خاص بعد از عام است که به خاطر اهمیّتاش روى آن تکیه شده.
ضمناً «مَشارِبْ» جمع «مشرب» به معنى نوشیدنى است- زیرا مصدر میمى است که به معنى اسم مفعول آمده- و ممکن است اشاره به انواع مختلف شیرهاى چهارپایان باشد که هر کدام آثار و خواصّى ویژه خود دارد، و یا اشاره به فرآوردههاى مختلفى است که از شیر به دست مىآید، و چون ریشه همه آنها شیر است واژه «مشارب» بر آنها اطلاق شده است؛ و مىدانیم که امروز قسمت مهمّى از غذاى انسانها را شیر و فرآوردههاى آن تشکیل مىدهد. (9)
درباره ذَلَّلَناها (ما چهار پایان را رام و ذلیل انسان ساختیم) بحث جالبى داریم که در بخش توضیحات به خواست خدا خواهد آمد.
—
نهمین آیه مورد بحث، نیز در سلک آیات مربوط به خداشناسى، و توحید است چرا که در آیات قبل مىفرماید: اگر از آنها سؤال کنى، خالق زمین و آسمانها کیست؟ مىگویند: خالق آنها خداوند قادر و دانا است. سپس به معرفى خداوند قادر و دانا پرداخته، مىگوید: او کسى است که از آسمان، آبى نازل کرد و به وسیله آن، زمین مرده را زنده فرموده. سپس در آیه مورد بحث مىافزاید: «و او کسى است که تمام جفتها را آفرید»: والّذِىْ خَلَقَ اْلأَزْواجَ کُلَّها
چنین به نظر مىرسد که منظور از «ازواج» در اینجا جفتهاى نر و مادّه از حیوانات و جانوران است؛ به خصوص که بعد از آن نیز مىافزاید: «و خداوند براى شما از کشتىها و چهارپایان، وسیله سوارى قرارداد» (کشتى در دریاها و چهارپایان در خشکى وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ الْفُلْکِ وَ اْلأَنْعامِ ما تَرْکَبُوْنَ
به این ترتیب، ذکر «انعام»، بعد از «ازواج»، از قبیل ذکر خاص بعد از عام است.
ولى جمعى از مفسّران معتقدند که «ازواج» در اینجا اشاره به اصناف مختلف موجودات است؛ اعم از حیوان و گیاه و جماد، چرا که هریک جنس مخالفى دارد. در حیوانات و گیاهان، نر و ماده، و در غیر آنها نور و ظلمت، آسمان و زمین، خورشید و ماه، خشک وتر، حتّى در درون افکار انسان نیز خیر و شر، کفر و ایمان، تقوى و فجور، و مانند آنها موجود است. تنها وجودى که هیچگونه دوگانگى در ذات مقدّساش راه ندارد، و از هر نظر یکتا و یگانه است، ذات پاک خدا است. ولى تفسیر اوّل به قرینهاى که گفتیم صحیحتر به نظر مىرسد.
به هر حال، در این آیه، آفرینش ازواج از یک سو، و آفرینش چهارپایان براى سوارى از سوى دیگر، به عنوان نشانههایى از وجود مقدّس خداوند شمرده شده است.
نظام دقیقى که بر تولید مثل موجودات زنده و حیوانات، حاکم است؛ نظام بسیار پیچیده و عجیبى است. چه عواملى سبب مىشود که جنینى در رحم مادر، مذکّر یا مؤنّث مىشود؟ و چه عواملى سبب مىشود که تعادل میان جنس نر و مادّه برقرار گردد؟ چه عواملى آنها را به سوى یکدیگر جذب مىکند، تا مقدّمات بارورى حاصل شود؟ و چه عواملى در دوران پر فراز و نشیب زندگى جنینى، آنها را هدایت و تکمیل مىنماید؟
اگر درست بیندیشیم، در هر گامى در این راه طولانى آیات عظیمى از خدا به چشم مىخورد، همچنین در مورد رام شدن حیوانات براى سوارى.
سپس از تسخیر این حیوانات نیرومند و قوى پیکر در برابر انسان سخن به میان آورده؛ مىفرماید: «هدف این بوده است که به راحتى بر پشت این چهار پایان سوار شوید، سپس نعمت پروردگارتان را به خاطر آورید و بگوئید: پاک و منزه است خدائى که اینها را مسخره ما ساخت، وگرنه ما توانائى آن را نداشتیم»:
لِتَسْتَوُوا عَلى ظُهُوْرِهِ ثُمَّ تَذْکُروُوا نِعْمَةَ رَبِّکُمْ اذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ وَ تَقُوْلُوا سُبْحانَ الَّذِىْ سَخَّرَلَنا هذا وَ ما کُنّا لَهُ مُقْرِنیْنَ
درست است که ما به خاطر عادات روزانه این مسأله را ساده مىانگاریم که قافلههاى عظیمى از شتران و اسبها، و حتى حیواناتى بزرگتر مانند: فیلها، مسخّر فرمان یک کودک ضعیف انسان هستند، و گاه افسار قطارى از آنها را به کودکى مىسپارند و به هر سو بخواهد مىبرد. ولى در حقیقت این یک مسأله ساده نیست، اگر کمترین حال تمرد و پرخاشگرى در یکى از آنها بود به هیچوجه به درد سوارى نمىخورد؛ بلکه نگهدارى آنها در محیط زندگى انسان کار خطرناکى بود.
ما هرگز نمىتوانیم یک باز شکارى پرخاشگر، و یا حتى یک گربه
خشمگین و عصبانى را در کنار خود نگهداریم؛ با این حال چگونه ممکن است این حیوانات عظیم نیرومند که بعضى شاخ دارند و بعضى دندانهاى برنده و فک قوى، و بعضى پاهاى بزرگ و محکم براى کوبیدن و لگد زدن، اگر رام نباشند در کنار خود نگهداریم، و بر آنها سوار شویم؟ و راستى اگر تسخیر الهى نبود ما هرگز قدرت بهرهگیرى از آنها را نداشتیم ما کُنّا لَهُ مُقْرِنِیْنَ (10)
این نکته نیز قابل ملاحظه است که پشت چهارپایان آنچنان آفریده شده است که براى سوارى انسان، بسیار متناسب و آماده است.
قابل توجّه اینکه نخستین هدف را سوار شدن بر این مرکبها ذکر مىکند، و هدف متوسط را یاد نعمتهاى پروردگار، و هدف نهایى را معرفت ذات پاک او و تسبیح و تقدیساش مىشمرد؛ و همیشه توجّه به نعمتها انسان را در مسیر معرفت منعم قرار مىدهد. همه این مواهب آفرینش بهانهاى است براى معرفة الله و مقدمهاى است براى شناخت او.
همین معنى در دهمین و آخرین آیه به اضافه منافع دیگر ذکر شده است؛ و در واقع در این آیه، به پنج فایده عمده که در چهار پایان است، اشاره گردیده؛ و آنها را از آیات الهى مىشمرد.
نخست مىفرماید: «خداوند همان کسى است که چهارپایان را براى شما آفرید تا بعضى را سوار شوید»: االلهُ الَّذِىْ جَعَلَ لَکُمْ اْلأَنْعامَ لِتَرْکَبُوا مِنْها
«و از بعضى تغذیه مىکنید»: وَ مِنْها تَأْکُلُوْنَ
و بعد به منافع مختلفى، همچون شیر و پشم و پوست و مواد داروئى و امثال اینها اشاره کرده؛ به طور جمعى مىفرماید: «و براى شما در آنها منافعاست»:
وَلَکُمْ فِیْها مَنافِعُ
«منافع» به صورت نکره ذکر شده تا دلالت بر اهمّیّت این منفعتها بکند.)
در چهارمین مرحله، مىگوید: «و غرض این بوده، که به وسیله آنها به مقصدى که در دل دارید برسید»: وَلِتَبْلُغُوْا عَلَیْها حاجَةً فى صُدُوْرِکُم
ذکر این معنى، به صورت یک منفعت مستقل، با اینکه مسأله رکوب و سوارى قبلًا ذکر شده است، ممکن است از این جهت باشد، که منظور از آن حمل و نقل بارها و مایحتاج زندگى است، همانگونه که در آیه 6 سوره نحل نیز به آن اشاره شده است، و یا مقاصد تفریحى و سیاحت و مسابقهها و یا کسب قدرت، در میدان جهاد، یا مبارزه با بعضى از حیوانات وحشى و یا عبور از رودخانهها به وسیله شناى حیوانات است، زیرا اینها در واژه جامع «حاجةً» مندرج است، و اینها نیازهایى است غیر از مسأله سوارى در سفرها.
در پنجمین و آخرین منفعت مىفرماید: «و بر آنها و بر کشتىها حمل مىشوید»: وَ عَلَیْها وَ عَلَى الْفُلْکِ تُحْمَلُوْنَ
تعبیر به «حَمْل» مفهومى غیر از مفهوم «رکوب»: «سوارى» دارد؛ و به نظر مىرسد که مقصود از آن، محملها و کجاوههایى است که در سابق بر چهارپایان مىگذاردند و زنان و کودکانى را که توانائى بر سوارى نداشتند، در آنها مىنشاندند، و همچنین براى بیماران و پیرمردان و افراد ضعیف و ناتوان، از آن استفاده مىشد.
ذکر جمله «تُحْمَلُوْنَ»: «حمل کرده مىشوید» به صورت فعل مجهول، و قرار گرفتن آن در کنار کشتىها که شباهت این دو را به یکدیگر مىرساند (کشتى در دریا و چهارپایان در خشکى) قرینههاى دیگر بر تفسیر فوق است، و به این ترتیب، تفاوت این سه جمله لِتَرْکَبُواْ- وَلِتَبْلُغُوا …- وَ عَلَیْها وَ عَلَى الْفُلْکِ تُحْمَلُوْنَ روشن مىشود؛ هرچند جمعى از مفسّران در تفسیر اینها دچار مشکلاتى شدهاند، و گاه آنها را به یک معنى، تفسیر کردهاند!
گرچه جمعى معتقدند که «انعام» در این آیه تنها به معنى شتران است؛ ولى با توجه به گستردگى مفهوم «انعام» و عدم وجود قیدى در آیه، محدود ساختن آن
دلیلى ندارد، به خصوص اینکه تکرار «منها»- با توجّه به اینکه «من» در اینگونه موارد به معنى تبعیض است- نشان مىدهد که بعضى از چهارپایان به درد سوارى مىخورند، و بعضى به درد تغذیه؛ در حالى که اگر منظور شتر باشد به درد همه اینها مىخورد.
جالب اینکه: در آیه بعد از آن به صورت یک نتیجهگیرى کلّى مىفرماید:
«خداوند آیاتش را همواره به شما نشان مىدهد، پس کدامین آیات او را انکار مىکنید»؟: وَیُرِیْکُمْ آیاتِهِ فَأَىَّ آیاتِ اللهِ تُنْکِرُوْنَ
اشاره به اینکه هریک از این امور براى اندیشمندان و خردمندان آیتى از آیات خدا است؛ آیتى آشکار و غیر قابل انکار، و آنها که منکرند سزاوار هرگونه ملامت و سرزنش مىباشند.
به این ترتیب ملاحظه مىکنیم که در این بخش از نشانههاى او یعنى در جهان جانداران و حیوانات، مخصوصاً چهارپایان، در هر قدمى به آیتى از آیات او و نشانهاى از علم و قدرت و حکمت و لطف و مرحمت او مواجه مىشویم؛ و هر کدام با زبان بىزبانى به ما درس توحید و خداشناسى مىدهند و حس شکرگزارى را در ما بر مىانگیزند، و همین شکرگزارى ما را دعوت به معرفت او مىکند.
1) وزن بعضى از نهنگهاى غول پیکر به یکصد و بیست تن مىرسد که به گفته نویسندهکتاب نظرى به طبیعت و اسرار آن (پرفسور لئون برتن) این وزن معادل با وزن هزار و پانصد مرد قوى هیکل! یا بیست و چهار فیل بزرگ است! نامبرده محاسبهاى نیز روى وزن اجزاء بدن آن کرده: قلب او را ششصد کیلو، خون هشت هزار کیلو، ریهها یک تن، عضلات پنجاه تن، پوست و استخوان و امعاء و احشاء او را شصت تن برآورد کرده است! (صفحه 238).
2) در کتاب اولین دانشگاه، جلد 6، صفحه 32 اشاره کوتاهى به این مسأله شده است، و در کتب دیگر اشارتى مشروحتر.
3) «فرث» به معنى غذاى هضم شده و «دم» به معنى خون است، و «سائغ» یعنى گوارا، همان چیزى که به آسانى از گلو مىگذرد و به راحتى هضم مىشود. قابل توجّه اینکه در آیه سوره مؤمنون «بُطُونها» با ضمیر مؤنث ذکر شده که اینگونه موارد معنى جمعى دارد و در آیه سوره نحل «بُطُونِه» با ضمیر مذکر که معنى مفرد دارد. جمعى از مفسّران گفتهاند «انعام» اسم جمع است اگر ملاحظه ظاهر لفظ شود ضمیر مفرد به آن بر مىگردد، و اگر ملاحظه معنى آن گردد ضمیر جمع، و بعضى گفتهاند ضمیر مفرد به خاطر مفهوم جمع و ضمیر مؤنث به خاطر مفهوم جماعة (به تفسیر کشّاف و فخررازى و روحالمعانى و ابوالفتوح رازى مراجعه شود.).
4) «روحالبیان»، جلد 5، صفحه 48.
5) شبیه همین مضمون در آیات 5 تا 8 سوره نحل نیز آمده است؛ که به منافع گوناگون چهارپایان اشاره مىکند.
6) «بیوت» جمع «بیت» به معنى اطاق یا خانه و مأواى شبانه انسان است، و واژه «بیتوته» که به معنى توقف شبانه است نیز از همین جا گرفته شده. «ضعن» به معنى کوچ کردن و انتقال از نقطهاى به نقطه دیگر است در مقابل اقامت، و «اصواف» جمع «صوف» به معنى پشم و «اوبار» جمع «وَبر» به معنى کرک و «اشعار» جمع «شعر» به معنى مو و «اثاث» از مادّه «اث» به معنى کثرت و درهم پیچیدگى است و به وسائل منزل گفته مىشود چرا که داراى کثرت است و بعضى آن را به معنى پوشش و لباس و لحاف و بعضى به معنى فرش گرفتهاند و بعضى آن را با متاع که وسیله تمتع و بهرهگیرى در زندگى است یکى دانستهاند.
7) من الناس خبر مبتداى محذوفى است، و در تقدیر چنین است: «ما هو مختلف الوانه» و «کذلک» اشاره به میوههاى مختلف و رنگهاى متفاوت کوهها است که در آیه قبل آمده است.
8) «المیزان» و «تفسیر ابوالفتوح رازى» و «تفسیر فى ضلال» و «تفسیر قرطبى» و غیر آن.
9) بعضى از مفسّران «مشارب» را اشاره به ظروف مختلفى مىدانند که از پوست حیوانات ساخته مىشود؛ مانند انواع مشکها و ظرفهاى دیگر. ولى این تفسیر بسیار بعید به نظر مىرسد چرا که این موضوع اهمیّت فوقالعادهاى ندارد که بعد از ذکر منافع روى آن تکیه شود.
10) ضمیر مفرد در «ظهوره» و «علیه» و «له» همگى به «انعام» باز مىگردد، زیرا همانگونه که قبلًا گفتیم «انعام» معنى جمعى دارد، ولى لفظا مفرد است. بعضى نیز احتمال دادهاند که این ضمائر به «ما» در «ماترکبون» باز مىگردد، و در این صورت هم شامل چهار پایان مىشود و هم کشتىها ضمناً «مُقرنین» از مادّه «اقران» به معنى توانائى بر چیزى است، و بعضى آن را به معنى ضبط و نگهدارى کردن تفسیر کردهاند.