جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

از شگفتى‏هاى جهان ارزاق‏ (1)

زمان مطالعه: 4 دقیقه

راستى اگر در نظام عجیبى که در مسأله ارتزاق موجودات مختلف از منابع طبیعى وجود دارد، بیندیشیم؛ نکات جالب و شگفت‏انگیزى از قدرت پروردگار بر ما روشن مى‏شود.

نخستین مطلبى که به نظر مى‏رسد این است که چرا مواد غذائى روى زمین با آنکه محدود است و انسان‏ها و حیوانات، طىّ هزاران هزار سال از آنها استفاده کرده‏اند؛ کم نمى‏شود؟! چگونه این خوان نعمت بى دریغ که در همه جا گسترده است پایان نمى‏گیرد؟!

وقتى درست دقت مى‏کنیم مى‏بینیم مواد غذائى این جهان، شکل خاصّى دارد که اگر تا میلیون‏ها میلیون سال از آن بهره‏گیرى شود، سر سوزنى از آن کم نمى‏گردد؛ و این به خاطر گردش دورانى آن است. مثلًا آب‏ها از دریا بخار مى‏شود و به صورت ابر و باران در مى‏آید، قسمتى از آب باران باز به دریا مى‏ریزد، و قسمت دیگرى جزء بدن انسان و حیوانات و گیاهان شده و تبخیر مى‏گردد، و در فضا پخش مى‏شود، و مرتباً این گردش دورانى ادامه دارد.

درختان مواد غذائى زمین را مى‏گیرند و شاخ و برگ پیدا مى‏کنند، برگ‏ها مى‏ریزد و مى‏پوسد و باز تبدیل به کود و مواد غذائى براى همان درختان مى‏شود.

حیوانات از مواد غذائى استفاده مى‏کنند و بعداً خاک مى‏شوند و جزء مواد غذائى زمین مى‏گردند.

انسان و حیوانات، با تنفّس خود، اکسیژن را گرفته و گاز کربن پس مى‏دهند؛ ولى درختان برعکس، گاز کربن را گرفته و اکسیژن پس مى‏دهند؛ و این مبادله دائماً تکرار مى‏شود. اینجا است که مى‏بینیم این سفره فناناپذیر الهى دائماً گسترده است و همه مخلوقات زنده بر سر این خوان نعمت، نشسته‏اند و روزى مى‏بنرد و کاستى ندارند.

چگونگى تهیه روزى براى حیوانات مختلف نیز عجیب است. بعضى گیاهان مواد غذایى و رطوبت را از زمین مى‏گیرند، بعضى از آب (گیاهان شناور) بعضى از هوا، و بعضى از طریق وابستگى به گیاهان دیگر. (مانند بعضى از پیچک‏ها)

حیوانات اعماق دریاها در جائى زندگى مى‏کنند که مطلقاً گیاهى نمى‏روید؛ چرا که آخرین اشعّه نور آفتاب در اعماق ششصد تا هفتصد متر به کلّى محو مى‏شود و بعد از آن شبى ظلمانى و جاودانى بر آن دریا حاکم است؛ ولى خداوند روزى آنها را در سطح دریا طبخ و آماده مى‏کند و براى آنها به اعماق دریا مى‏فرستد. گیاهانى که در لابلاى امواج در مقابل نور آفتاب به صورت‏

بسیار زیاد پرورش مى‏یابند بعد از رسیدن و دادن سهمیه موجودات زنده سطح دریا، سنگین مى‏شود، و به اعماق دریا فرو مى‏روند؛ همچنین بقایاى موجودات زنده سطح دریا به صورت مائده‏هاى آسمانى به سوى موجودات زنده اعماق دریا فرستاده مى‏شود.

گاهى مرغان هوا را نصیب ماهى دریا مى‏کند، و گاه ماهیان دریا نصیب مرغان هوا! گاه گیاهان را غذاى حیوانات قرار مى‏دهد، و گاه حیوانات را غذاى گیاهان گوشتخوار! گاهى از باقیمانده و تفاله مزاحم غذاى یک موجود، غذاى لذیذى براى موجود دیگرى مى‏سازد! فى‏المثل بعضى از نهنگ‏هاى دریائى که بعد از تغذیه از ماهیان مختلف دریا، بقایاى آن در لابلاى دندانشان باقى مى‏ماند؛ به ساحل مى‏آیند و دهان خود را که همچون غارى است باز مى‏گذارند.

دسته از پرندگان ساحلى وارد دهان آنها مى‏شوند و بقایاى گوشت‏ها را از لابلاى دندانشان که غذاى لذیذى براى آنها محسوب مى‏شود بیرون مى‏کشند و مى‏خورند، و عملًا مسواک خوبى به دندان‏هاى این حیوان مى‏زنند. او هم در عالم همکارى ناسپاسى نمى‏کند، و تا آخرین پرنده از دهان‏اش بیرون نیاید دو فک خود را بر هم نمى‏نهد! وقتى برنامه تمام شد و او از مواد مزاحم رهایى یافت و پرندگان، شکمى از عزا درآوردند دهان برهم نهاده و راهى اعماق دریا مى‏شود! (1)

کوتاه سخن اینکه: هر قدر در این مسأله، باریک‏تر شویم؛ نکته‏هاى تازه‏اى در زمینه علم و حکمت آفریدگار، و تدبیرى که در زمینه ارزاق به کار رفته است عائدمان مى‏شود به گونه‏اى که احتمال هرگونه تصادف را از میان بر مى‏دارد.

کافى است به حال انسان در دوران‏هاى سه گانه جنینى، و شیرخوارگى، و غذاخورى بیندیشیم که چگونه خداوند در هریک از این سه مرحله حسّاس آنچه را که مناسب حال او بوده، بى کم و کاست در اختیارش نهاده است.

هنگامى که در شکم مادر است، از طریق سیستم پیچیده جفت و بند ناف و پیوند مستقیم با خون مادر؛ و بعد از تولّد، در آن زمانى که نه دندانى براى جویدن غذا دارد، و نه معده و روده‏هاى او آماده پذیرفتن غذاهاى خشن است، پستان پر از شیر مادر را در اختیار او مى‏گذارد، غذائى ملائم و مملوّ از تمام مواد حیاتى، نه سرد و نه گرم، نه زیاد شیرین و نه شور، نه محتاج جویدن و نه‏زیاد معده براى هضم کردن. و در مرحله سوّم، انواع غذاهاى مطبوع در اختیار او نهاده.

راستى اگر غذاها براى انسان یا سایر جانداران، مطبوع نبودند و مجبور بود همانند داروى تلخ از آنها استفاده کند؛ چه مشکل بزرگى در زندگى انسان روى مى‏داد؟! آیا غالب انسان‏ها به خاطر عدم تغذیه صحیح نابود نمى‏شدند؟

از سوى دیگر، در انسان احساس گرسنگى و تشنگى قرار داده تا به صورت خودکار، به هنگام نیاز بدن به این دو مادّه حیاتى، به سوى آن جذب شود. فکر کنید اگر این احساس نبود چه مى‏شد؟!

چنانکه در حدیث معروف مفضّل، امام صادق علیه السلام مى‏فرماید:

«اى مفضّل! درست بیندیش در کارهایى که در انسان قرار داده شده، از قبیل غذا خوردن و خوابیدن و آمیزش جنسى و تدبیرى که در آنها است. خداوند براى هریک از آنها در طبیعت آدمى، محرّک و انگیزه‏اى قرار داده، تا به سوى آن حرکت کند. گرسنگى انسان را به سوى غذائى مى‏فرستد که حیات بدن و قوام‏اش در آن است، و خستگى، خواب را مى‏طلبد که راحت بدن و تجدید قوا در آن است، و شهوت جنسى او را به آمیزش جنسى دعوت مى‏کند که بقاى نوع آدمى در آن است.

هرگاه انسان، این محرّکات را نداشت و مى‏خواست از طریق تفکّر و به خاطر نیاز بدن به سراغ این امور برود؛ چیزى نمى‏گذشت که بر اثر کوتاهى در این امور هلاک مى‏شد. ولى خداوند بزرگ براى هریک از این نیازمندى‏هاى‏

مهم و ضرورى محرّکى در طبع آدمى آفریده که او را به سوى آنها مى‏راند.» (2)

به همین دلیل براى انسان‏هاى سالم، تمایل به نوعى از غذا، دلیل بر نیازمندى بدن به خصوص آن غذا است؛ و نیز به همین دلیل چنین اشخاصى، باید به این گونه تمایلات درونى پاسخ مثبت دهند. دانشمند معروف روسى پاولف مى‏گوید: «غذاى طبیعى و مفید، غذائى است که با اشتهاء و لذّت، صرف شود.» (3)

به همین دلیل، رژیم گرفتن در برابر غذاهایى که مورد علاقه انسان است براى یک انسان سالم، معنى ندارد؛ چرا که تمایل او به غذاها خود بهترین دلیل نیاز بدن به آنها است.

این چه تشکیلاتى است که این قدر حساب شده است که خودش نوع نیازمندى و سوخت و ساز خویش را تعیین مى‏کند؟ و به محض اینکه کمبودى رخ دهد؛ از طریق مخابرات مرموزاش، طبع آدمى را بیدار و به سراغ آن مى‏فرستد؟ آیا این گونه امور را مى‏توان، حمل بر تصادف کرد؟ و آیا بدون عقل و تدبیر گسترده‏اى امکان چنین برنامه منظّمى وجود دارد؟!


1) فخررازى در تفسیر خود، ضمن اشاره کوتاهى به این موضوع، مى‏افزاید که روى سر این پرنده چیزى شبیه به خار است، گه اگر احیاناً تمساح تصمیم بر بلعیدن آن پرنده بگیرد آن خار او را آزار مى‏دهد! (تفسیر فخررازى، جلد 24، صفحه 11).

2) بحارالانوار، توحید مفضّل، جلد 3، صفحه 78 و 79.

3) اولین دانشگاه، جلد 4، صفحه 195.