به گفته راغب در کتاب مفردات: «بحر» در اصل به هر مکان وسیعى که آب فراوان در آن جمع باشد گفته مىشود؛ و سپس به صورت کنایه به هر شىء وسیعى «بحر» (دریا) مىگویند؛ و «متبحر» یا «مستبحر» به کسى مىگویند که علم وسیعى داشته باشد؛ و اطباء به تغییر ناگهانى که در بیمارىهاى شدید پیدا مىشود «بحران» اطلاق مىکنند.- سپس واژه «بحران» به حوادث حاد دیگر نیز اطلاق شده است- بعضى شور بودن را نیز در مفهوم «بحر» داخل دانستهاند؛ در حالى که اطلاق «بحر» به دریاهاى آب شیرین نیز مىشود. (1)
فُلک (بر وزن قفل) به معنى کشتى است؛ و مفرد و جمع و مذکر و مؤنث در آن یکسان است. واژه «فَلَکَ» (بر وزن فَدَک) به معنى مسیر و مدار ستارگان از
همین ریشه گرفته شده است.
«جوارى» جمع «جاریة» در اصل از «جرى» که به معنى عبور سریع است گرفته شده؛ و «جاریه» به کشتىهایى مىگویند که در دریاها جریان دارند و حرکت مىکنند؛ و در لغت عرب به دختران جوان نیز «جاریه» گفته مىشود به خاطر جریان نشاط جوانى در تمام وجود آنها. در مصباح المنیر آمده است که اطلاق واژه «جاریه» بر کنیز به خاطر آن است که مسخّر فرمان مولا است و در انجام کارهاى او پیوسته جریان دارد. واژه «جاریه» به خورشید و نور آفتاب و ستارگان سیّار نیز اطلاق شده است.
«مَواخر» جمع «ماخره» به معنى کشتى، از مادّه «مَخْر» (بر وزن فَخْر) و به معناى پیشروى آب در زمین و شکافتن آن است، و همچنین به شکافتن آب از چپ و راست به وسیله سینه کشتى گفته مىشود. این واژه در مورد صداى وزش بادها نیز به کار مىرود و ظاهراً از لوازم معنى اول است. (2)
—
1) کتب صحاح اللّغه، مقاییس، مفردات راغب، مجمع البحرین و لسان العرب.
2) مفردات راغب، مصبا المنیر، التحقیق فى کلمات القرآن الکریم و لسان العرب.