در قرآن مجید بیش از هفتاد بار واژه «لیل» «شب» و بیش از پنجاه بار واژه «نهار» «روز» تکرار شده است که آیات دوازدهگانه بالا نمونههاى مختلفى از این آیات است که در آنها مخصوصاً روى جنبه توحیدى آفرینش لیل و نهار تکیه شده است.
در نخستین آیه، اصل آفرینش شب و روز، و خورشید و ماه که رابطه نزدیکى با آن دارد، به عنوان دلیلى براى رهروان راه توحید و خداشناسى ذکر شده؛ مىفرماید: «او کسى است که شب و روز را آفرید»: وَ هُوَ الَّذىْ خَلَقَ اللَّیْلَ وَ النَّهار
همین معنى به شکل دیگر در چهارمین آیه نیز آمده است؛ مىفرماید: «از نشانههاى او شب و روز و خورشید و ماه است»: وَ مِنْ آیاتِهِ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ
—
در حالى که در دوّمین آیه دگرگون شدن شب و روز به فرمان خدا مورد توجّه قرار گرفته، و آن را عبرتى براى صاحبان بصیرت مىشمرد یُقَلِّبُ اللهُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ انَّ فى ذلِکَ لَعِبْرَةً لِاولى اْلأَبْصارِ
این دگرگونى ممکن است اشاره به آمد و شد شب و روز، و یا اشاره به کم و زیاد شدن مقدار زمان این دو باشد، یا تفاوتى است که از نظر گرما و سرما در این دو پیدا مىشود. (1)
ولى هیچ مانعى ندارد که این دگرگونى همه این معانى را شامل شود.
—
در حالى که در سومین آیه روى یک از فوائد مهم شب و روز تکیه کرده؛ مىفرماید: «خدا کسى است که شب را براى آرامش شما قرار داد، و روز را روشنى بخش».
معلوم است آرامش در تاریکى شب یکى از مهمترین نعمتهاى الهى است؛ همانگونه که روشنایى روز براى انواع فعالیّتها نعمت مهم دیگرى است.
جالب اینکه در این آیه روز «مبصر» شمرده شده، و «مبصر» در اصل به معنى بینا است؛ و مىدانیم روز خودش بینا نیست؛ بلکه از آنجا که سبب بینائى دیگران مىشود این تعبیر شاید به عنوان تأکید و مبالغه بر آن اطلاق شده است.
به راستى اگر تابش نور نباشد هزار چشم بینا بىفایده است؛ و لذا در پایان آیه مىافزاید: «در این موضوع نشانههایى است براى آنها که گوش شنوا دارند» آنها که این آیات قرآنى را مىشنوند، و روى آن مىاندیشند انَّ فِى ذلِکَ لَایاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُوْنَ
—
در حالى که در پنجمین آیه هرکدام از شب و روز را یک آیه از آیات پروردگار مىشمرد، و مىگوید: «ما آیت شب را محو کردیم و آیت روز را روشنى بخش قرار دادیم». سپس به دو فایده مهم آن اشاره کرده مىفرماید:
«هدف این بوده است که در پرتو آن به تلاش زندگى برخیزد و از فضل پروردگار بهرهمند شوید و عدد سالها و حساب را بدانید لِتَبْغُوا فَضلًا مِنْ رَبِّکُمْ وَ لِتَعْلِمُوا عَدَدَ السِّنیْنَ وَ الْحِسابَ
آیا بهرهگیرى از فضل خداوند تنها از فوائد روز است و دانستن حساب سال و ماه از آثار شب و روز هر دو؟ یا اینکه هر دو فایده رابطه نزدیکى با شب و روز هر دو دارد؟، چرا که استراحت شبانه در نیروى کار براى روز و بهرهگیرى از فضل خدا مسلّماً تأثیر دارد. معنى دوّم از نظر هماهنگى آیه مناسبتر به نظر مىرسد هر چند جمعى از مفسّران همان معنى اول را ذکر کردهاند.
—
در آیه ششم همین معنى به شکل دیگرى جلب توجّه مىکند؛ مىفرماید: «ما شب را لباس و پوشش قرار دادیم، و روز را معاش» وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ لِباساً- وَ
النَّهارَ مَعاشاً
«معاش» ممکن است اسم زمان یا مکان باشد یا مصدر میمى و مناسب معنى مصدرى است. (2)
تعبیر به «لِباسَ» در مورد شب تعبیر بسیار جالبى است از این جهت که شب همچون پوششى است براى نیمکره زمین، و یا همچون پوششى است براى انسانها، همانگونه که لباس جسم انسان را در برابر انواع آسیبها حفظ مىکند و جمال و زیبائى به او مىدهد؛ همچنین تاریکى شب و خواب عمیق که در سایه آن دست مىدهد به روح و جسم انسان شادابى و نشاط مىبخشد و او را از بیمارىهاى مختلف حفظ مىکند.
—
در هفتمین آیه سخن از جانشین شدن شب و روز نسبت به یکدیگر است؛ مىگوید: «خدا آن کسى است که این دو را جانشین یکدیگر قرارداد»: وَ هَوَ الَّذِىْ جَعَلَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً
«خِلْفَه» (بر وزن فتنه) به گفته راغب در مفردات در جائى گفته مىشود که دو چیز پیوسته جانشین یکدیگر شوند؛ ولى به گفته فیروزآبادى در قاموس اللّغة «خلفه» به معنى مختلف است. در صورت اول تناوب شب و روز مورد توجّه است که اگر این تناوب دقیق و حساب شده نبود موجودات زمین یا از شدّت تابش آفتاب مىسوختند و یا از شدّت سرماى شب منجمد مىشدند، و در صورت دوم اشاره به تفاوت شب و روز و پیدایش فصول چهارگانه سال است که آثار ویژهاى در زندگى انسانها دارد.
بعضى از مفسّران معنى اول را برگزیدهاند، و بعضى به سراغ معنى دوم رفتهاند، ولى جمع میان این دو معنى نیز بىمانع است.
در روایات اسلامى آمده است که انسان مىتواند عباداتى را که از او در شب فوت شده در روز قضا کند؛ (یا به عکس) و آیه را ناظر به این معنى شمردهاند. (3)
این تفسیر با تفاسیر فوق نیز منافاتى ندارد؛ و به هر حال آیه اشاره به نظام خاصّ و متناوب شب و روز است که از علم و قدرت بىپایان پروردگار حکایت مىکند؛ به طورى که اگر فىالمثل حرکت کره زمین به دور خود کمى تندتر یا کندتر از امروز مىبود؛ روزها و شبها ممکن بود چنان طولانى شود که حیات و زندگى انسانها، بلکه تمام موجودات زنده روى زمین به خطر بیفتد.
—
در هشتمین آیه سخن از تسخیر شب و روز، و بودن آن دو در خدمت انسانها است؛ مىفرماید: «خداوند شب و روز را مسخر شما ساخت»: وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهار
چون شرح معنى تسخیر در موارد مشابه گذشته است؛ نیازى به تکرار نمىبینیم.
—
در نهمین آیه نخست روى مسأله اختلاف شب و روز، و بعد روى تمامى مخلوقاتى که خداوند در زمین و آسمان آفریده است به عنوان نشانههاى عظمت و علم و قدرت او تکیه شده است» انَّ فِى اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَهارِ وَ ما خَلَقَ اللهُ فِى السَّمواتِ وَ الْارْضِ لَایاتٍ لِقَوْمٍ یَتَّقُوْنَ
این تعبیر نشان مىدهد که خلقت این دو تا چه اندازه اهمّیّت دارد.
—
در دهمین قسمت از این آیات طى سه آیه، فوائد مهم شب و روز با تعبیرات
زیبائى نشان داده شده است؛ مىفرماید: تو اى پیامبر به آنها بگو اگر خداوند شب را تا قیامت جاودانى مىکرد، آیا کسى جز او مىتوانست نور و روشنائى براى شما بیاورد تا از فوائد و برکات آن بهرهمند شوید؟
یا اگر خداوند روز را جاودانى مىساخت، آیا کسى جز او بود که براى شما تاریکى شب بیافریند که مایه آرامش شما باشد؟
این خداوند است که با رحمتاش نظام شب و روز و ظلمت و نور را مقرّر داشت تا هم از آرامش لازم بهرهمند شوید، و هم فعالیّت زندگى براى بهرهگیرى از فضل پروردگار داشته باشید؛ تا این نعمتهاى بزرگ حسّ شکرگزارى شما را برانگیزد و به سراغ خالق آنها بروید.
جالب اینکه در ذیل یک آیه مىگوید: أفَلا تَسْمَعُوْنَ «آیا نمىشنوید» و در ذیل آیه دیگر مىگوید: أفَلا تُبْصِرُوْنَ «آیا نمىبینید»
این تعبیرات شاید اشاره به آن باشد که در این نظام دقیق شب و روز، هم دلائلى حسّى وجود دارد که با چشم باید دیده شود، و هم دلائل نقلى که باید با گوش شنیده شود؛ این نیز قابل دقت است که در مورد جاودانگى شب، «آیا نمىشنوید» مىگوید و در مورد جاودانگى روز «آیا نمىبینید»، چرا که در تاریکى معمولًا گوش کار مىکند و در روشنائى بیشتر چشم.
—
اهمیّت موضوع شب و روز تا آن حد است که قرآن در آیات متعدّدى به این دو سوگند یاد مىکند از جمله در یازدهمین قسمت از آیات مورد بحث مىگوید: «سوگند به شب هنگامى که همه جا را بپوشاند و سوگند به روز هنگامى که جلوهگر شود (و نور حیاتبخش آن زنگ بیدار باش را در جهان حیات همراه انواع برکات به صدا در مىآورد) وَاللَّیْلِ اذا یَغْشى وَ النَّهارِ اذا تَجَلّى.
همین معنى در جاى دیگر به تعبیر دیگرى آمده است؛ مىفرماید: وَاللَّیْلِ اذا أدْبَرَ وَ الصُّبْحِ اذا أَسْفَرَ: «سوگند به شب هنگامى که پشت کند (و رو به سوى
روشنائى رود) و سوگند به صبح هنگامى که چهره بگشاید» (4) (و با روشنائى خود لبخند حیات زند)
در جاى دیگر مىفرماید: وَالّلیْلِ اذا عَسْعَسَ وَ الصُّبْحِ اذا تَنَفَّس: «قسم به شب هنگامى که پشت کند و به آخر رسد و قسم به صبح هنگامى که تنفس کند» (5) (و با نفس عمیقاش روح حیات در کالبد همه موجودات بدمد.)
در جاى دیگر مىافزاید: وَالضُّحى وَاللَّیْلِ اذا سَجَى. «قسم به روز هنگامى که آفتاب برآید، و سوگند به شب در آن هنگام که آرام گیرد» (6) (و آرامش ببخشد)
سوگندهاى دیگرى از این قبیل که همه بازگو کننده اهمّیّت زیادى است که قرآن براى شب و روز قائل است در قرآن آمده تا انسانها بیشتر در آنها بیندیشند و نشانههاى خدا را در جاى جاى این دو موجود ببینند؛ زیرا سوگند همیشه دلیل اهمیّت و ارزش و مایه توجّه و دقت است.
—
در دوازدهمین و آخرین آیه مورد بحث به تعبیر تازهاى در این زمینه برخورد مىکنیم؛ مىفرماید: «این به خاطر آن است که خداوند شب را در روز داخل مىکند و روز را در شب» ذلِکَ بِأَنَّ اللهِ یَوْلِجُ اللَّیْلَ فِى النَّهارِ وَ یُوْلجُ النَّهارَ فِى اللَّیْلِ
«یولج» از مادّه «ایلاج» به معنى داخل کردن است؛ و چون به صیغه فعل مضارع ذکر شده،- و مىدانیم فعل مضارع براى استمرار است- ممکن است اشاره به زیاد و کم شدن تدریجى و منظّم شب و روز در فصول مختلف سال باشد که از یکى کم و به دیگرى اضافه مىشود. این نظام تدریجى که عامل مؤثّرى در پرورش گیاهان و تکامل موجودات زنده است؛ اگر ناگهان صورت مىگرفت تعادل این موجودات به هم مىخورد و زیانبار بود لذا خداوند این
امر را تدریجى مقرّر فرموده است.
همچنین ممکن است اشاره به مسأله طلوع و غروب آفتاب باشد؛ زیرا هنگامى که طلوع خورشید نزدیک مىشود نخست اشعّه آن به قسمت بالاى جو مىتابد، و کمى هوا روشن مىشود، و هر قدر خورشید از پشت افق بالاتر مىآید این روشنائى بیشتر مىگردد، و به عکس در هنگام غروب آفتاب، شب یک مرتبه فرا نمىرسد، بلکه اشعّه آفتاب آهسته آهسته از طبقات پائین هوا برچیده شده، و تاریکى جاى آن را مىگیرد. این انتقال تدریجى از نور به ظلمت و بالعکس، سبب مىشود که انسان از نظر جسمى و روحى با آن هماهنگ گردد؛ و اگر شب یا روز ناگهان فرا مىرسید مسلّماً آثار سوئى مىگذاشت.
جالب این که ظاهر آیه فوق این است که داخل شدن شب در روز و روز در شب در زمان واحد صورت مىگیرد؛ و به راستى همین است. زیرا در مناطق شمال خط استواء، در فصل تابستان شب تدریجاً کاسته و جزء روز مىگردد؛ یعنى مصداق یُوْلجُ اللَّیْلَ فِى النَّهارِ است، و در همان زمان در زیز خط استواء از روزها کم شده و جزء شب مىگردد و مصداق یُوْلِجُ النَّهارَ فى اللَّیْل است! (7)
در حدیث معروف مفضّل چنین آمده است که امام صادق علیه السلام مىفرماید:
اى مفَضل! درست در داخل شدن تدریجى شب و روز در یکدیگر بیندیش …
اگر داخل شدن یکى در دیگرى ناگهانى صورت مىگرفت به بدنها زیان مىرسانید، و انسانها را بیمار مىکرد. درست مثل این که کسى از شما ناگهان از حمّام داغى به جاى سرد منتقل شود، مسلّماً زیان به او مىرساند و بدنش را بیمار مىکند … اگر تدبیر الهى در این نبود چرا این انتقال به شکلى صورت گیرد که سلامت انسان در آن باشد. (8)
—
1) این سه احتمال در تفسیر روح المعانى، جلد 18، صفحه 173 و تفسیر فخررازى، جلد 24، صفحه 15 آمده است. ولى در تفسیر مجمع البیان فقط از تفسیر اول و دوم یاد شده. (جلد 7، صفحه 148).
2) بعضى از مفسّران گفتهاند: تعبیر به «معاش» «زندگى» در مورد روز به خاطر این است که خواب شبانه شبیه مرگ است همانگونه که ضربالمثل معروف عرب مىگوید: خواب برادر مرگ است؛ بنابراین نقطه مقابل آن که روز است مایه بیدارى و حیات مىباشد (حیات با تمام آثارش).
3) این تفسیر در حدیثى از پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم (طبق آنچه در تفسیر فخررازى) آمده است؛ و در حدیثى از امام صادق علیه السلام (طبق نقل نورالثقلین، جلد 3، ذیل آیه مورد بحث) روایت شده است.
4) سوره مدثّر، آیه 33.
5) سوره تکویر، آیه 17.
6) سوره ضحى، آیات 1 و 2.
7) طریحى در مجمعالبحرین در مادّه «ولج» به این نکته توجّه کرده است!.
8) بحارالانوار، جلد 3، صفحه 118.