جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بلند آسمان، آیت حق بود! (1)

زمان مطالعه: 14 دقیقه

در نخستین آیه مورد بحث، سخن از آفرینش آسمان‏ها و زمین و اختلاف شب و روز است که آن هم زائیده حرکت زمین به دور خود در مقابل خورشید مى‏باشد؛ مى‏فرماید: «در آفرینش اینها، نشانه‏هایى از عظمت و علم و حکمت او است براى صاحبان عقل‏هاى «ژرف اندیش»: انَّ فى‏ ذلِکَ لَایاتٍ لِاؤُلى اْلأَلْبابِ‏

همانگونه که در بحث‏هاى معرفت و شناخت، در جلد اول، مشروحاً بیان کردیم: «الْباب» جمع «لُبّ» به معنى عقل خالص و عمیق است. آرى کسانى که داراى چنین عقل و اندیشه‏اى هستند مى‏توانند، نه یک آیه و نشانه، بلکه آیات و نشانه‏هاى زیادى از خداوند بزرگ در آفرینش آسمان و زمین و اختلاف شب و

روز ببینند.

جالب اینکه در حدیث معروفى که در بسیارى از تفاسیر در ذیل آیه آمده است، مى‏خوانیم: شبى از شب‏ها پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم در منزل عایشه به استراحت پرداخت، هنوز بدنش آرام نگرفته بود، که از جا برخاست لباس پوشید و وضو گرفت و مشغول نماز شد، و آنقدر در نماز در آن حال جذبه معنوى اشک ریخت که قسمت جلو لباسش‏تر شد. بعد سر به سجده نهاد، و چندان گریست که زمین از اشک چشمش مرطوب گشت، و همچنان تا طلوع صبح منقلب و گریان بود. هنگامى که بلال مؤذّن مخصوص پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم او را به نماز صبح خواند، حضرت را گریان دید؛ عرض کرد: اى رسول خدا! چرا گریه مى‏کنى در حالى که مشمول لطف و عفو خدا هستى؟

فرمود: آیا من بنده شاکر خدا نباشم؟ چرا نگریم؟ در حالى که در این شب آیات تکان‏دهنده‏اى بر من نازل شد. سپس آیه فوق از سوره آل‏عمران و چهار آیه پشت سر آن را تلاوت فرمود، و در پایان افزود: «وَیْلٌ لِمَنْ قَرَأَها وَلَمْ یَتَفَکَّرْ فِیْها»: «واى به حال آن کس که آنها را بخواند و در آنها اندیشه نکند.» (1)

درست است که هرکس از مشاهده آسمان‏ها و اجرام سماوى به آیاتى از حق پى مى‏برد؛ ولى صاحبان مغزها و اندیشه‏هاى ژرف بهره‏اى فراتر از اینها مى‏برند. آنها در جاى جاى آسمان آثار قدرت خدا را مى‏بینند؛ و پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم هم در آفرینش هر منظومه، هر کهکشان و در حرکات منظّم و عجیب آنها اسرارى مى‏خواند که غیر اولى الالباب نمى‏خوانند.

جالب اینکه در آیه دوّم به جاى «اولوا اْلألْبابِ»، «قَوْمٌ یَعْقِلُوْنَ» (جمعیّتى که تعقّل مى‏کنند) و در آیه سوّم «عالِمین» (دانشمندان) و در آیه چهارم و پنجم «مؤمنین» ذکر شده است.

در حقیقت همین گونه است که هریک از صفات فوق (اندیشه‏هاى‏

نیرومند، داشتن تعقّل، علم، و ایمان) زمینه‏اى براى معرفت بیشتر و آگاهى از آیات الهى است، همانگونه که در بحث منابع و زمینه‏هاى معرفت در جلد اول این تفسیر مشروحاً ذکر شده است.

این نکته نیز قابل توجّه است که قرآن «أُوْلُوا اْلأَلْباب» را که با مشاهده آفرینش آسمان‏ها و زمین، درهاى معرفت و شناسائى خداوند به روى آنها گشوده مى‏شود؛ چنین معرفى مى‏کند: الَّذِیْنَ یَذْکُرُوْنَ اللهَ قِیاماً وَ قُعُوْداً وَ عَلَى‏ جُنُوْبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُوْنَ فى‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا: «آنها کسانى هستند که خدا را در حال ایستاده، و نشسته، و هنگامى که بر پهلو خوابیده‏اند، یاد مى‏کنند، و در آفرینش آسمان و زمین مى‏اندیشند، و مى‏گویند پروردگار! اینها را بیهوده نیافریده‏اى»؟ (2)

یعنى از یک‏سو ذکر خدا، و از سوى دیگر اندیشه، و از سوى سوّم توجّه به هدف آفرینش، آنها را به عظمت پروردگار رهنمون مى‏گردد. بنابراین دانشمندان بزرگ علوم طبیعى که تمام این ریزه کارى‏ها را مى‏بینند و به خدا راه نمى‏یابند، به خاطر آن است که تنها در مطالعه معلول و مخلوق متوقّف مى‏شوند و ذکر و فکرى در باره علّت العلل و خالق و هدف آفرینش ندارند.

در آیه دوّم، مسأله آفرینش آسمان‏ها و زمین را همچون آیه اول در کنار اختلاف لیل و نهار،- یعنى آمد و شد شب و روز یا تفاوت تدریجى این دو در فصول سال- قرار داده است؛ که این خود یکى از پدیده‏هاى مهم آسمانى و زمینى است و چنان نظام دقیقى بر این پدیده، حاکم است که از سالیان دراز، پیش از وقوع آنها مى‏توان لحظه دقیق طلوع و غروب آفتاب، و اندازه دقیق شب و روز را در هر فصل و هر موقع از سال، و براى هر نقطه از نقاط روى زمین، تعیین کرد؛ و مى‏دانیم هر جا نظم دقیقى است، علم و عقل و دانش مهمّى، پشت سر آن قرار دارد.

در آیه سوّم در کنار آفرینش آسمان‏ها و زمین که از آیات آفاقى است مسأله اختلاف زبان‏ها و رنگ‏ها را قرار داده که از آیات انفسى است. مى‏فرماید: «از نشانه‏هاى او آفرینش آسمان و زمین و اختلاف زبان‏ها و رنگ‏هاى شماست» وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ اخْتِلافُ الْسَنِتِکُمْ وَ الْوانِکُم‏

اختلاف زبان‏ها و رنگ‏ها خواه به معنى تفاوت زبان‏هایى باشد که انسان به آن تکلّم مى‏کنند، و تفاوت رنگ چهره‏هاى آنها، و خواه به معنى آهنگ صداها و الوان زندگى و تفکّر و ذوق و سلیقه و استعداد آنها، یا هر دو؛ این تنوّع عجیب که سبب شناسائى مردم از یکدیگر، و خالى نماندن هیچ‏یک از پست‏هاى اجتماعى مى‏شود، با نظام دقیقى که بر آن حاکم است، از نظام عجیبى که بر آسمان‏ها و زمین حکومت مى‏کند جدا نیست، و همه با هم پیوند دارد، و همه دلیل ذات اقدس خداوند عالم و قادرند.

آیه چهارم و پنجم فقط به آفرینش آسمان و زمین اشاره مى‏کند و آن را از آیات حق مى‏شمرد؛ چرا که بدون هرگونه ضمیمه‏اى این خلقت بزرگ خود از آیات روشن خدا است. منتهى در آیه پنجم روى مسأله قانون مندى و هدف دار بودن این آفرینش تکیه کرده و با تعبیر «بالحقّ» آن را مشخّص مى‏سازد.

در آیه ششم مطلب تازه‏اى مطرح شده، و آن آفرینش آسمان‏ها و زمین در شش روز است؛ مى‏فرماید: «پروردگار شما همان کسى است که آسمان‏ها و زمین را در شش روز آفرید»: انَّ رَبَّکُمُ اللهُ الَّذِىْ خَلَقَ السَّمواتِ وَ اْلأَرضَ فِى سِتَّةِ أَیْامٍ‏

آفرینش آسمان‏ها و زمین در شش روز، در هفت آیه از قرآن مجید مطرح شده است؛ (3) و این نشان مى‏دهد که قرآن توجّه و عنایت مخصوصى به مسأله‏

آفرینش تدریجى این جهان- که خود دلیل دیگرى بر عظمت خالق است- دارد.

گرچه بعضى از ماتریالیست‏هاى ناآگاه بر اثر عدم توجّه به معنى «یوم» روز اینگونه آیات را به باد انتقاد یا سخریه گرفته‏اند؛ (4) و گمان کرده‏اند «یَوْم» در اینجا به معنى سفیدى روز، یا بیست و چهار ساعت است، در حالى که همه مى‏دانند که روز به این معنى مولود گردش زمین و تابش آفتاب است، و در آن هنگام که زمین و آسمانى وجود نداشت، شب و روز به این صورت مفهومى نداشت.

آنها از این نکته غافل‏اند که «یَوْم» و معادل آن «روز» در فارسى یا در لغات دیگر از نظر مفهوم و استعمالات روز مرّه معانى مختلفى دارد؛ از جمله به معنى دوران است، خواه این دوران کوتاه باشد یا فوق‏العاده طولانى، چنانکه راغب در کتاب مفردات که از متون معروف لغت است مى‏گوید: «الْیَومُ یُعَبَّرُ بِهِ عَنْ وَقْتِ طُلُوعِ الشَّمْسِ الى‏ غُرُوبِها، وَ قَدْ یُعَبَّرُ بِهِ عَنْ مُدَّةٍ مِنَ الزَّمانِ أىَّ مُدَّةٍ کانَتْ»: «روز به معنى وقت طلوع آفتاب تا غروب است، ولى گاهى به معنى مدتى از زمان- هر مقدار بوده باشد- به کار مى‏رود.»

در استعمالات روزانه نیز مى‏گوئیم: یک روز مردم براى مسافرت سوار بر حیوانات مى‏شوند، و امروز بر وسائل نقلیه سریع‏السیر. در حالى که هر کدام از این دو تعبیر (یکروز و امروز) اشاره به یک دوران طولانى است؛ و در حدیث معروف امیرمؤمنان على علیه السلام مى‏خوانیم: «وَ اعْلَمْ بِانَّ الدَّهْرَ یَوْمانِ: یَوْمٌ لَکَ وَ یَوْمٌ عَلَیْکَ» «بدان تمام عمر دنیا دو روز است: یک روز به نفع تو است، و روزى به زیان تو.» (5)

حتى در بعضى از تعبیرات، تمام دنیا به عنوان یک روز و تمام آخرت به عنوان یک روز شمرده شده. امیرمؤمنان على علیه السلام مى‏فرماید: «وَ انَّ الْیَوْمَ عَمَلٌ بِلاحِسابٍ، وَ غَداً حِسابٌ وَ لا عَمَلٌ» «امروز روز عمل است نه حساب، و فردا روز حساب است و نه عمل» شعر معروف کلیم کاشانى نیز تعبیر لطیفى در این زمینه است:

بدنامى حیات دو روزى نبود بیش

آن هم کلیم با تو بگویم چسان گذشت؟

یک روز صرف بستن دل شد به این و آن

روز دگر به کندن دل ز این و آن گذشت‏

به این ترتیب، منظور از آفرینش آسمان و زمین در شش روز، شش دوران است، که هریک از این دوران‏ها ممکن است میلیون‏ها یا میلیاردها سال طول کشیده باشد؛ و واضح است که از نظر علمى هیچ دلیلى برخلاف این عدد در دست نداریم. (6)

این دوران‏هاى شش‏گانه احتمالًا به ترتیب زیر بوده است:

1- روزى که همه جهان به صورت توده واحد فوق‏العاده عظیمى از گازها بود، و به دور خود گردش مى‏کرد.

2- دورانى که توده‏هاى عظیمى از آن جدا شد، و بر محور توده مرکزى به گردش در آمد.

3- دوران دیگرى که بعضى از این توده‏ها نیز بر اثر حرکت دورانى، منظومه‏هایى تشکیل دادند همچون منظومه شمسى ما.

4- دورانى که زمین، سرد و آماده حیات گردید، و آب‏هاى روى آن نمایان گشت و دریاها تشکیل شد.

5- دورانى که زمین، سرد و آماده حیات گردید، و آب‏هاى روى آن نمایان گشت و دریاها تشکیل شد.

6- دورانى که حیوانات و سپس انسان در روى زمین آشکار شدند.

این نکته نیز قابل توجّه است که در هشت آیه‏اى که آفرینش زمین و آسمان‏ها را در شش روز بیان مى‏کند؛ در چهار مورد تنها اشاره به آفرینش زمین و آسمان در شش روز شده است، (7) و در سه مورد آفرینش آسمان و زمین و آنچه در میان آنها است. (8) و تنها در یک مورد، اشاره اجمالى به تقسیم این شش دوران شده؛ دو دوران براى آفرینش آسمان‏ها، دو دوران براى آفرینش زمین، و دو دوران براى پیدایش گیاهان و حیوانات الَّذِىْ خَلَقَ الأَرْضَ فى‏ یَوْمَیْنِ … وَ قَدَّرَ فِیْها أَقْواتَها فى‏ أَرْبَعَةِ أَیّامٍ (9)

بنابراین، دوران شش‏گانه فوق مربوط به آفرینش آسمان‏ها و زمین و موجودات مختلف آنها است.

براى توضیح بیشتر در این زمینه به تفسیر نمونه ذیل آیه فوق مراجعه فرمائید. (جلد 6، صفحه 200 و جلد 20، صفحه 222 ذیل آیه 54 سوره اعراف و آیه 10 سوره فصّلت)

هفتمین آیه مورد بحث مى‏گوید: این معنى حتى براى بت‏پرستان مسلّم است که آفریننده آسمان‏ها و زمین و تسخیر کننده خورشید و ماه تنها خدا است. آنها نیز مى‏فهمند که این عالم عظیم و نظام عجیب نمى‏تواند مخلوق بت‏ها باشد؛ بلکه وجدانشان حاکم است که مخلوق خداوندى است عالم و قارد. وَلَئَنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمواتِ وَ اْلأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَیَقُوْلُنَّ اللهُ‏

بنابراین نه تنها دانشمندان و اندیشمندان با مطالعه اسرار آفرینش به ذات پاک او پى مى‏برند که حتى بت‏پرستان بى سواد هم از مشاهده این نظام اجمالًا به ذات پاک‏اش آشنا مى‏شوند؛ هر چند عملًا بر اثر خرافات در وادى شرک سر

گردانند.

هشتمین آیه گرچه به قرینه آیات بعد از آن، ناظر به مسأله رستاخیز و قیامت است و مى‏گوید: کسى که قادر است آسمان‏ها و زمین را با این همه عظمت بیافریند، قدرت بر زنده کردن مردگان را بعد از مرگ نیز دارد؛ چرا که آفرینش آسمان و زمین از آفرینش انسان برتر است.

ولى با این حال دلیل روشنى نیز بر مسأله خداشناسى است؛ زیرا وجود انسان بلکه حتى یک عضو از اعضاى بدن او مانند: چشم و گوش، بلکه حتّى ساختمان یک سلّول از این اعضاء با آن همه پیچیدگى و رموز و اسرار و نظامات مى‏تواند آیه روشنى از آیات حقّ باشد. بنابراین آفرینش آسمان و زمین که از آفرینش انسان، برتر و بالاتر است دلیل روشن‏ترى بر عظمت او خواهد بود لَخَلْقُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ أکْبَرُ مِنْ خَلْقِ النّاسِ‏

درست است که اگر خلقت انسان با هر جزء از اجزا در این عالم مقایسه شود خلقت او برتر است؛ ولى مسلّما اگر با کل آسمان‏هاى پهناور و زمین مقایسه شود خلقت آنها برتر است.

جالب اینکه قرآن مجید این سخن را زمانى بیان کرد که انسان‏ها- مخصوصاً در آن محیط عقب افتاده حجاز- خبرى از عظمت آسمان‏ها نداشتند؛ تا آنجا که شاید آسمان را سقفى نیلگون در نزدیکى خود مى‏پنداشتند که میخ‏هاى نقره‏اى ستارگان بر آن کوبیده شده!

آرى امروز مفهوم عمیق این آیه را ما به خوبى درک مى‏کنیم؛ چرا که دانشمندان با تلسکوپ‏هاى عظیم به این آسمان پهناور نگریسته و عجائب حیرت انگیزى از عظمت و نظام حاکم بر آن را براى ما به ارمغان آورده‏اند، و از کجا معلوم که آنچه را آنها امروز مى‏بینند عشرى از اعشار عظمت این عالم هم نباشد، و شاید فردا این حقیقت بر ملا گردد؛ و ظاهراً به همین دلیل در پایان آیه‏

مى‏فرماید: «ولى اکثر مردم نمى‏دانند» وَلکِنَّ أَکْثَرَ الناّسِ لا یَعْلَمُوْنَ (10)

در نهمین آیه یک دوره درس توحید و خداشناسى در یک استفهام انکارى جمع شده است؛ مى‏گوید: «آیا در وجود خداوندى که خالق و شکافنده آسمان و زمین است شک و تردید وجود دارد؟»: أَفِى اللهِ شَکٌّ فاطِرِ السَّمواتِ وَ اْلأَرْضِ‏

جالب اینکه «فاطر» در اصل به معنى شکافنده است و به کار گرفتن این تعبیر یا به خاطر این است که به هنگام خلقت آسمان‏ها و زمین گوئى پرده تاریک عدم شکافته شد، و نور هستى و وجود آسمان‏ها و زمین آشکار گشت، و یا اشاره به چیزى است که امروز در میان دانشمندان فلکى معروف است که تمام این کرات و منظومه‏ها روز نخست به صورت یک توده بزرگ به هم پیوسته بود که بر اثر حرکت به دور خود و نیروى گریز از مرکز شکافته شد، و قطعاتى از آن به خارج پرتاب گشت و منظومه‏ها و کهکشان‏ها و ثوابت و سیّارات به وجود آمد. (11) به هر حال مخاطب در این آیه خواه مشرکان باشند، و یا منکران وجود خدا، و یا هر دو؛ این حقیقت از آیه استفاده مى‏شود که دقت در آفرینش آسمان و زمین کافى است که هرگونه شک و تردید را در وجود خداوند و وحدانیت و قدرت او از دل انسان برچیند.

در دهمین آیه، به یکى دیگر از ویژگى‏هاى آسمان و زمین اشاره کرده؛ مى‏فرماید: «ما آسمان را با قدرت بنا کردیم»: والسَّماءَ بَنَیْناها بِأَیدٍ

آفرینش چنین عواملى بزرگ مسلّماً قدرتى در خور آن لازم دارد، که تنها قدرت خداوندى است.

بعد مى‏افزاید: «ما پیوسته آن را وسعت مى‏دهیم» وَ انّا لَمُوسِعُوْنَ‏

گرچه جمعى از مفسّران، آن را به معنى توسعه ارزاق از طریق نزول باران‏ها و مانند آن دانسته‏اند؛ (12) ولى به نظر مى‏رسد آیه معنى بسیار مهم‏تر و دقیق‏ترى دارد که امروز براى دانشمندان ثابت شده، و پرده از یکى دیگر از معجزات علمى قرآن برداشته است؛ و آن اینکه جهان پیوسته در حال گسترش است، و ستارگان و منظومه‏ها و کهکشان‏ها به سرعت از هم فاصله مى‏گیرند.

یکى از دانشمندان معروف به نام: ژرژ گاموف، در کتاب خود (آغاز و انجام جهان) چنین مى‏نویسد: «فضاى جهان که از میلیاردها کهکشان تشکیل یافته؛ در یک حالت انبساط سریع است. حقیقت این است که جهان ما در حال سکون نیست؛ بلکه انبساط آن مسلّم است، پى بردن به اینکه جهان ما در حال گسترش است، کلید اصلى را براى گنجینه معمّاى جهان‏شناسى آماده مى‏کند؛ زیرا اگر امروز جهان در حال انبساط و گسترش باشد، لازم مى‏آید که زمانى در حال انقباض بسیار شدید بوده است.» (13)

عجب اینکه این گسترش به قدرى سریع انجام مى‏گیرد که به گفته فرد هویل، در کتاب مرزهاى نجوم: «تندترین سرعت عقب‏نشینى کرات که تاکنون اندازه‏گیرى شده نزدیک به 66 هزار کیلومتر در ثانیه است … عکس‏هایى که از آسمان برداشته شده آشکارا این کشف مهم را نشان مى‏دهد که فاصله کهکشان‏هاى دور دست، بسیار سریع‏تر از کهکشان‏هاى نزدیک، افزایش مى‏یابد!» (14)

چه نیروى عظیمى باید پشت سر این کرات و منظومه‏هاى فوق‏العاده بزرگ‏

باشد که آنها را با این سرعت کم‏نظیر از مرکز جهان دور کند؛ بى‏آنکه بر اثر این حرکت از هم متلاشى گردد.

سپس به زمین، اشاره کرده؛ مى‏گوید: «ما آن را گستردیم، و چه خوب گستراننده‏اى هستیم.»

تعبیر به «فَرْش» از یک سو، و «ماهِد» از مادّه «مهد» از سوى دیگر، اشاره به تغییرات زیادى است که از آغاز پیدایش زمین حاصل شده، و آن را آماده براى زندگى انسان‏ها ساخته، و همچون گاهواره یا بستر استراحت قرار داده است.

(توجّه داشته باشید، «مهد» به معنى گاهواره یا هر محلّى است که براى استراحت کودک آماده مى‏کنند.)

اینها همه نشانه‏هایى از آن علم و قدرت لایزال است.

در یازدهمین آیه تعبیر تازه‏اى درباره آفرینش آسمان مى‏خوانیم؛ مى‏فرماید: «ما آسمان را سقف محفوظى قرار دادیم»: وَجَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً مَحْفُوْظاً

آیا آسمانى به شکل سقف در جهان وجود دارد که محفوظ از نفوذ موجودات خارجى است؟ آرى آسمان در اینجا مى‏تواند اشاره به کره هوا باشد که گرداگرد زمین را فرا گرفته، و ضخامت آن صدها کیلومتر است. این قشر که از هواى فشرده و لطیف و سایر گازها تشکیل شده و به صورت سقف مدوّرى اطراف کره زمین را گرفته به قدرى قدرتمند و محکم است که به گفته بعضى از دانشمندان به اندازه یک سقف فولادین به ضخامت ده متر مقاومت دارد! و نه تنها مانع نفوذ اشعه‏هاى مرگبار کیهانى مى‏شود؛ بلکه جلو سنگ‏هاى آسمانى را که پیوسته به سوى کره زمین جذب مى‏شود مى‏گیرد؛ زیرا آنها با سرعتى که دارند با این قشر هوا برخورد مى‏کنند، هم ترمز نیرومندى روى حرکت آنها مى‏شود و هم این برخورد باعث آتش گرفتن و سوختن آنها مى‏گردد.

حال فکر کنید اگر این قشر عظیم هوا نبود و ساکنان زمین در هر شبانه روز

در معرض بمباران میلیون‏ها سنگ کوچک و بزرگ آسمانى بودند؛ چه وضعى پیدا مى‏شد؟ آیا آرامشى در گاهواره زمین وجود داشت؟ آیا نام «مهد» و بستر استراحت شایسته آن بود؟

بد نیست این سخن را از زبان یک دانشمند معروف به نام فرانک آلن، بشنوید. او در کتاب خود (نجوم براى همه) مى‏گوید: «جوّى که از گازهاى نگاهبان زندگى بر سطح زمین تشکیل شده، آن اندازه ضخامت و غلظت دارد (در حدود هشتصد کیلومتر!) که بتواند همچون زرهى زمین را از شرّ مجموعه مرگبار بیست میلیون سنگ‏هاى آسمانى در روز که با سرعتى حدود 50 کیلومتر در ثانیه! به آن برخورد مى‏کنند در امان نگاهدارد.» (15)

درست است که وزن بعضى از این شهاب‏ها که به سوى زمین سرازیر مى‏شود به اندازه یک هزارم گرم است؛ ولى نیروى حاصل از آن بر اثر سرعت فوق‏العاده معادل نیروى ذرّات بمب اتمى است! … البته گاهى حجم و سنگینى بعضى از شهاب‏ها به قدرى زیاد است که از این قشر گذشته و به سطح زمین اصابت مى‏کند. از جمله شهاب‏هایى که از چنگال غلاف بخارى نامبرده عبور کرده و به زمین رسید شهاب عظیم و معروف سیبرى است که در سال 1908 میلادى به زمین اصابت کرد؛ و قطر آن به اندازه‏اى بود که حدود 40 کیلومتر زمین را اشغال کرد، و باعث ویرانى زیادى شد. (گویا خداوند به این وسیله اخطار مى‏دهد که فکر کنید اگر بنا بود همه روزه شما به وسیله سنگ‏هاى آسمانى بمباران شوید چه وضعى داشتید.)

حتى اگر جوّ اطراف زمین وجود داشت اما از آنچه هست رقیق‏تر بود به گفته نویسنده. کتاب راز آفرینش (کرسى موریسن): «هر روز چند میلیون عدد از اجرام سماوى و شهاب‏هاى ثابت به آن اصابت مى‏کرد.» (و کره زمین جایى براى زندگى نبود.) (16)

البته فراموش نکنید که برخورد اشعّه مرگبار کیهانى به زمین در صورت عدم وجود این سقف محفوظ آثار مخرب‏اش بیش از خطرات این سنگ‏ها است؛ و شاید روى همین جهات است که در پایان آیه مى‏فرماید «آنها (کافران) از نشانه‏هاى خدا در زمین روى گردانند» وَ هُمْ عَنْ آیاتِها مُعْرِضوْنَ‏

در دوازدهمین و آخرین آیه، باز به یکى دیگر از ویژگى‏هاى آسمان‏ها اشاره مى‏کند که از معجزات علمى قرآن مجید است؛ مى‏گوید: «خداوند همان کسى است که آسمان‏ها را بدون ستونى که بتوانید مشاهده کنید برپا داشته است»:

اللهُ الَّذِىْ رَفَعَ السَّماواتِ بِغَیْرٍ عَمَدٍ تَرَوْنَها

این تعبیر نشان مى‏دهد که آسمان‏ها، ستونى دارد اما قابل مشاهده نیست! این ستون نامرئى، چه چیزى جز تعادل قانون جاذبه و دافعه (نیروى گریز از مرکز) مى‏تواند باشد؟ آرى این تعادل جاذبه و دافعه، یک ستون فوق‏العاده نیروند اما نامرئى است که تمام کرات منظومه شمسى و سایر منظومه‏ها را در مدارشان محکم برپا داشته، و مانع از آن مى‏شود که بر یکدیگر سقوط کنند، و یا چنان از هم دور شوند که نظام آنها از همه گسسته شود.

توجّه داشته باشید که «عَمَد» (بر وزن صَمَد) اسم جمع از مادّه «عمود» به معنى ستون است؛ و اگر قرآن مى‏خواست بگوید: آسمان‏ها ستون ندارد؛ کافى بود بفرماید: رَفَعَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ، ولى اضافه جمله تَرَوْنَها دلیل روشنى است بر اینکه منظور نفى ستون‏هاى مرئى است؛ و لازمه آن، اثبات ستون نامرئى است.

لذا در حدیث معروفى از امام على بن موسى الرّضا علیه السلام مى‏خوانیم که در برابر بعضى از بى‏خبران که مى‏گفتند: آسمان‏ها ستون ندارد، امام فرمود:

«سُبْحانَ اللهِ أَلیْسَ اللهُ یَقُوْلُ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها»: «عجیب است مگر خداوند نمى‏فرماید:«بدون ستونى که قابل مشاهده است؟»»، آن شخص مى‏گوید:

«آرى» امام علیه السلام بلافاصله مى‏فرماید: «ثَمَّ عَمَدٌ وَلکِنْ لا تَرَوْنَها» «پس در آنجا

ستونى است ولى شما آن را نمى‏بینید.» (17)

همین معنى تحت عنوان «عَمُودٌ مِنْ نُوْرٍ»: «ستونى از نور» در حدیث جالب دیگرى از امیرمؤمنان على علیه السلام نقل شده است؛ آنجا که مى‏فرماید:

«هذِهِ النُّجُومُ الَّتى فِى السَّماءِ مَدائِنُ مِثْلُ الْمَدائِنِ الَّتِى فِى اْلأَرْضِ مَرْبُوطَةٌ کُلُّ مَدِیْنَةٍ الى‏ عَمُودٍ مِنْ نُوْرٍ»: «این ستارگانى که در آسمان‏اند، شهرهایى همچون شهرهاى روى زمین‏اند، که هر شهرى از آن با شهرى دیگر با ستونى از نور، مربوط است.» (18)

جالب اینکه در تفاسیر قدماء و پیشینیان- که قانون جاذبه و دافعه نیز مشخّص نبوده- جمعى آیه را همانگونه که در بالا ذکر کردیم، تفسیر کرده‏اند؛ که مضمون آیه وجود ستون نامرئى براى آسمان‏ها است، هرچند بعضى از این ستون نامرئى به قدرت خدا، تعبیر کرده‏اند. (19)

به هر حال، این یکى از نشانه‏هاى بزرگ خداوند است که با این ستون‏هاى نیرومند نامرئى و نظاماتى که بر قانون جاذبه و دافعه حکمفرما است؛ کرات آسمانى را برپا داشته، که اگر کمترین تغییرى در این موازنه پیدا شود، و تعادل آنها به هم بخورد، یا با شدّت به یکدیگر، برخورد مى‏کنند و متلاشى مى‏شوند، و یا به کلّى، دور مى‏شوند و رابطه آنها از هم گسسته مى‏شود.


1) تفسیر ابوالفتوح رازى، جلد 3، صفحه 284، تفسیر فخررازى، جلد 9، صفحه 134، و تفسیر روح المعانى، جلد 4، صفحه 140، و تفسیر قرطبى، جلد 3، صفحه 1552 و تفاسیر دیگر.

2) سوره آل‏عمران، آیه 191.

3) سوره فرقان، آیه 59- سوره سجده، آیه 4- سوره ق، آیه 38- سوره حدید، آیه 4- سوره‏اعراف، آیه 54- سوره هود، آیه 7.

4) ماتریالیسم تاریخى، صفحه 87.

5) نهج‏البلاغه، نامه 72.

6) در کتاب قاموس مقدّس که شرحى است بر واژه‏هاى تورات و انجیل، نیز درباره مسأله آفرینش آسمان و زمین در شش روز، شرحى نوشته شده که از بعضى جهات بى‏شباهت به آنچه در بالا آمده نیست، هر چند بعضى با خرافات آمیخته شده؛ مانند: استراحت خداوند در روز هفتم (قاموس مقدّس، صفحه 84، واژه آفرینش).

7) سوره حدید، آیه 4- سوره اعراف، آیه 54- سوره یونس، آیه 3، و سوره هود، آیه 7.

8) سوره فرقان، آیه 59- سوره سجده، آیه 4- سوره ق، آیه 38.

9) سوره فصلت، آیات 9 تا 10.

10) در اینکه مفعول «لا یَعْلمُوْن» (نمى‏دانند) چیست؟ احتمالات مختلفى داده شده است: نخست اینکه: مردم عظمت آنها را نسبت به انسان نمى‏دانند، دیگر اینکه از قدرت بى‏پایان حق بى‏خبرند، سوم اینکه: توانائى او را بر مسأله معاد نمى‏دانند، یا اینکه مى‏دانند و چون مطابق علمشان گام بر نمى‏دارند در حکم جاهل و نادان‏اند (ولى بعید نیست که تمام معانى سه گانه اول در آیه جمع باشد؛ همانگونه که گفته‏اند حذف متعلّق دلیل بر عموم است.).

11) راغب در مفردات مى‏گوید: «فَطْر» (بر وزن سَتْر) به معنى شکافتن از طول است، و سپس‏به معنى ایجاد و ابداع آمده است. «فطر» (بر وزن متر) به معنى افطار کردن و ترک روزه است، گوئى روزه شکافته مى‏شود و «فِطْرَت» به معنى خلق نیز از همین مادّه گرفته شده‏است.

12) بعضى نیز «موسعون» را به معنى «قادرون» تفسیر کرده‏اند؛ زیرا واژه «وسعت» گاه به‏معنى قدرت مى‏آید؛ اما مفهوم توسعه دادن، آشکارتر است.

13) آغاز و انجام جهان، صفحه 77 (با تلخیص).

14) مرزهاى نجوم، صفحه 338.

15) نجوم براى همه، صفحه 74.

16) راز آفرینش انسان، صفحه 34.

17) تفسیر برهان، جلد 2، صفحه 278.

18) بحارالانوار، جلد 55، صفحه 91.

19) مجمع البیان، جلد 5، صفحه 274، روح‏المعانى، جلد 13، صفحه 78 و فخررازى، جلد 18، صفحه 232، قرطبى، جلد 5، صفحه 3508.