گرچه در بحثهاى مربوط به آیات و نشانههاى الهى براى ما تفاوتى نمىکند که روح و فکر آدمى گوهرى مستقل و مجرّد از مادّه باشد، یا وابسته و از آثار آن.- همان دعواى معروفى که میان فلاسفه الهى و ماتریالیستها است.- ولى بدون شک هرگاه اصالت و استقلال روح اثبات شود این آیت الهى درخشندگى و جاذبه بیشترى خواهد داشت.
مادّىها اصرار دارند که روح و فکر را از خواص فیزیک و شیمیائى سلّولهاى مغزى بدانند که با نابود شدن جسم به کلّى از میان مىرود؛ در حالى که روح و فکر آدمى پدیدههایى دارد که با تفسیرهاى مادّى هرگز قابل توجیه نیست.
مثلًا هرکس در خود واقعیّتى به نام من مىیابد که از آغاز تا پایان عمر یک واحد بیشتر نیست. من از کودکى تا کنون یک نفر بیشتر نبودم، من همان شخصام، و تا آخر عمر نیز همان شخص باقى خواهم بود، البته درس خواندهام، با سواد شدهام، و به همین نسبت تکامل یافتهام، ولى یک آدم دیگر نشدهام بلکه همان شخص سابق هستم.
در حالى که اگر اجزاء مادّى بدن را در نظر بگیریم، مىبینیم که تمام این ذرّات در حال دگرگونى و تعویضاند، و تقریباً در هر هفت سال یکبار تمام سلّولهاى بدن عوض مىشوند. یعنى یک انسان هفتاد ساله ده بار اجزاء مادّى جسم او عوض شده است؛ با اینکه «من» او (شخصیت انسانى او) همچنان ثابت است، و این نشان مىدهد که واقعیت «من»، حقیقتى است ماوراى مادّه که با دگرگونىهاى مادّه عوض نمىشود.
بعلاوه ما در ذهن خود حقایقى را تصوّر مىکنیم که هزاران هزار مرتبه از مغز و سلّولهاى مغزى ما بزرگترند، تصوّر آسمانها، کهکشانها، خورشید و ماه، این تصویرهاى بزرگ محال است در بخش مادّى وجود ما باشد، و راهى جز آن ندارد که در بخش غیر مادّى یعنى روح منعکس گردد، چرا که بخش مادّى یعنى مغز، موجود کوچکى بیش نیست.
از این گذشته پدیدههاى مادّى همه قابل تجزیه و تقسیماند در حالى که در میان مفاهیم ذهنى ما مفاهیمى وجود دارد که هرگز قابل تجزیه نیست.
خاصیّت واقع نمائى و آگاهى از جهان بیرون از وجود ما که در علوم و دانشهاى ما وجود دارد واقعیّتى است که از طریق خواص فیزیک و شیمیایى مغز قابل توجیه نیست.
این دلائل چهارگانه و دلائل روشن دیگر به خوبى نشان مىدهد که روح ما گوهرى مستقل و مجرّد از مادّه است. (1)
1) براى شرح بیشتر به جلد 12 تفسیر نمونه، صفحه 261 تا 269 ذیل آیه 85 سوره اسراء مراجعه فرمائید.