جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

فعالیت‏هاى مختلف روح‏ (1)

زمان مطالعه: 5 دقیقه

ما فعالیّت‏هاى روحى و فکرى فراوانى داریم، چه در بخش خود آگاه و چه در بخش ناخودآگاه؛ که هر کدام مى‏تواند موضوع بحث جداگانه‏اى در کتاب‏هاى فراوانى واقع شود. (و غالباً هم واقع شده است.)

قسمتى از این فعالیّت‏ها به شرح زیر است:

الف- اندیشیدن‏

براى راه‏یابى به مجهولات یا به تعبیر فلاسفه: حرکت فکر به سوى مبادى، و سپس حرکت دیگرى از مبادى به سوى مقصود و مراد.

ب- ابتکار

براى حل مشکلات پیش‏بینى نشده زندگى، و مقابله با حوادث گوناگون، و رفع نیازمندى‏هاى مختلف، و ابداعات و اکتشافات و اختراعات.

ج- حافظه‏

براى نگهدارى انواع معلوماتى که از طریق حس یا تفکّر و اندیشه براى انسان حاصل شده؛ و طبقه‏بندى، و بایگانى آنها و سپس یادآورى به هنگام لزوم.

د- تجزیه و تحلیل مسائل‏

براى پیدا کردن علل و ریشه‏هاى حوادث از طریق جدا کردن مفاهیم ذهنى از یکدیگر، و سپس ترکیب آنها با هم و رسیدن به علل و نتائج حوادث.

ه- تخیّل‏

یعنى ایجاد صورت‏هاى ذهنى که احیاناً در خارج وجود ندارد به عنوان مقدمه‏اى براى فهم مسائل جدید.

و- اراده و تصمیم‏

براى انجام کارها، یا متوقّف ساختن، و یا دگرگون کردن آنها.

ز- ادراکات فطرى و عقلانى‏

که پایه‏اى براى استدلالات نظرى و غیر بدیهى است.

ح- عشق ورزیدن، دوست داشتن، دشمنى با دشمنان و ده‏ها پدیده دیگر روحى که در اعمال انسانى اثرات مثبت یا منفى دارد.

البته اینها مسائلى جدا از یکدیگر نیستند؛ بلکه همه آنها در درون روح انسان متمرکزاند؛ امواجى هستند از این اقیانوس بى‏کران، و انوارى هستند از این خورشید فروزان.

اینها است که نشان مى‏دهد روح آدمى برترین آیت خدا و مهمترین نشانه‏هاى او است.

اینکه قرآن مجید در آیه 21 سوره ذاریات مى‏گوید: «در وجود شما (یا در

درون روح شما) آیات و نشانه‏هاى خدا است، آیا نمى‏بینید»؟ اشاره‏اى به همین واقعیّت است.

راه دور نمى‏رویم؛ همین حافظه انسان که بایگانى معلومات مختلف او است به قدرى عجیب و شگفت‏انگیز است که اگر ما بخواهیم صدها نفر را مأمور نگهدارى و بایگانى معلومات خود کنیم محال است بتوانند کار حافظه را با این سرعت و ظرافت انجام دهند.

اگر یک ساعت نیروى حافظه از ما گرفته شود زندگى کردن براى ما غیر ممکن خواهد شد. نه تنها راه خانه خود را پیدا نخواهیم کرد؛ بلکه حتى براى خوردن غذا فراموش مى‏کنیم که باید لقمه را در دهان بگذاریم! همه چیز براى ما ناشناخته، نامأنوس، و مجهول و حیرت‏زا خواهد شد.

جوانى که در یک حادثه رانندگى بر اثر یک ضربه مغزى تنها بخشى از حافظه خود را از دست داده بود وقتى او را به خانه اصلى‏اش بردند آنجا را نشناخت و مى‏گفت: این اولین بارى است که گام در این خانه مى‏گذارد! و حتى مادرش را زن بیگانه‏اى تصور کرد، و تابلود نقاشى که کار خود او بود کاملًا ناآشنا به نظر مى‏رسید و مى‏گفت: اولین بارى است که آن را مى‏بینم!

ما هزاران هزار موجود، و هزاران هزار انسان، و هزاران هزار مواد مختلف، و هزاران هزار خاطره و صحنه، و هزاران هزار معلومات مختلف دیگر را در بایگانى حافظه خود جاى داده‏ایم؛ و شگفت‏انگیز اینکه براى یادآورى یک خاطره بیش از یک هزارم ثانیه وقت لازم نیست تا انسان بتواند خاطره مورد نظر را که مربوط به یک لحظه، یا یک سال، یا پنجاه سال پیش است، از میان معلومات طبقه‏بندى شده بیرون آورد و مورد توجّه قرار دهد!

مخصوصاً دانشمندان به یکى از کارهاى حیرت‏انگیز حافظه اشاره مى‏کنند که به آن معجزه حافظه نام داده‏اند و آن به این شرح است:

بسیار مى‏شود که انسان نام شخص یا موضوعى را فراموش کرده، سپس به تلاش و کوشش براى پیدا کردن آن مى‏پردازد؛ و قفسه‏هاى بایگانى حافظه را

یکى پس از دیگرى زیر و رو مى‏کند.

خوب، اگر انسان آن اسم یا آن موضوع را مى‏داند، چرا دنبالش مى‏گردد؟ و اگر نمى‏داند چگونه دنبال چیزى که نمى‏داند مى‏گردد؟ آیا ممکن است انسان دنبال گمشده‏اى بگردد که نمى‏داند چیست، یا کیست؟!

با این حال این مطلب در مورد حافظه انسان صادق است که به هنگام نسیان و فراموشى دنبال گمشده‏اى مى‏گردد که نمى‏داند چیست؟ و ناگهان به سراغ قفسه‏اى مى‏رود که گمشده او آنجا است و آن را مى‏یابد. (1)

در اینجا نکته باریکى وجود دارد که راه حل شگفت‏آور مسأله در آن نهفته است؛ و آن اینکه: در اینگونه موارد انسان دنبال خود آن نام یا آن موضوع که نمى‏داند چیست نمى‏گردد؛ بلکه براى به دست آوردن آن، مجموعه حوادثى را که اجمالًا مى‏داند همراه نام مورد نظر در ذهنش جمع‏آورى و بایگانى شده جستجو مى‏کند.- زیرا حوادث مختلف به صورت مجموعى و گروهى بایگانى مى‏شوند- مثلًا مى‏داند با شخص مورد نظر که نامش را فراموش کرده، در فلان روز و فلان محل براى نخستین بار آشنا شده است؛ فوراً پرنده آن روز و آن محل را از بایگانى حافظه مى‏خواهد و برق‏آسا آن را ورق مى‏زند، تا در لابلاى آن، نام شخص مورد نظر را پیدا کند.

این سخن را با کلامى از امام صادق علیه السلام که در توحید مفضّل آمده است پایان مى‏دهیم. فرمود:

«اى مفضّل! در این قوا و نیروهایى که در نفس و روح آدمى است، بیندیش:

در تفکّر و وهم و عقل و حافظه و غیر اینها. اگر از میان همه اینها حافظه به تنهایى از دست رود حال انسان چگونه خواهد بود؟ و چه اختلالاتى در امر معاش و تجارت رخ مى‏دهد؟ اگر نتواند آنچه را که به نفع او یا به زیان او است حفظ کند، و همچنین اگر آنچه را گرفته، و آنچه را داده، آنچه را دیده، و آنچه را شنیده، آنچه را گفته و آنچه درباره او گفته‏اند، همه اینها را فراموش کند، چه‏

خواهد شد؟

در صورت فراموشکارى اگر هزاران بار از جادّه‏اى برود باز هم آن را پیدا نمى‏کند، و اگر در تمام عمر درسى بخواند چیزى فرا نمى‏گیرد، و به هیچ دین و مذهبى نمى‏تواند عقیده پیدا کند، و از هیچ تجربه‏اى نمى‏تواند بهره گیرد، و نه از هیچ حادثه‏اى عبرت بیندوزد؛ بلکه سزاوار است که نام انسانیّت به کلّى از او برداشته شود!»

سپس امام افزود: «از نعمت حافظه بالاتر نعمت فراموشى است. (فراموشى در موارد معیّن) اگر نسیان و فراموشى نبود یک مصیبت که در زندگى انسان رخ مى‏داد براى همیشه او را داغدار مى‏کرد؛ حسرت و اندوهش هرگز پایان نمى‏یافت و با یادآورى آفات و مشکلات هیچ نعمتى در دنیا براى او گوارا نبود.» (2)

4- مقایسه مغز انسان ما مغزهاى الکترونیکى‏

گاه بعضى از ناآگاهان، ساختمان روح و فکر و مغز انسان را با ساختمان مغزهاى الکترونیکى مقایسه مى‏کنند؛ در حالى که تفاوت این دو با هم از تفاوت هواپیماى بازیچه کودکان با یک هواپیماى غول پیکر واقعى بیشتر است! توضیح اینکه:

فعالیّت مغزهاى الکترونیکى تنها در محدوده حافظه آنها است، و حافظه آنها همان چیزى است که انسان به آنها تغذیه مى‏کند، و لذا در ماوراى این حافظه محدود، مطلقاً فعالیّتى ندارند؛ در حالى که دامنه فعالیّت مغز و فکر انسان نامحدود است.

بعلاوه مغزهاى الکترونیکى فاقد هرگونه ابتکار و اندیشه در برابر یک حادثه جدید است، هر قدر حادثه ساده باشد. مانند عکس‏العمل نشان دادن در مقابل وزش یک باد شدید، تا چه رسد به ابتکار و خلاقیت و ابداع در مسائل‏

مهم و پیچیده.

وآنگهى فرض کنیم این دو، قابل مقایسه باشند؛ کدام عقل باور مى‏کند که ساختن یک مغز الکترونیکى پیشرفته که اعجوبه صنایع بشرى محسوب مى‏شود به وسیله یک انسان بى سواد و یا حتى کور و کر و دیوانه انجام گرفته باشد.

آیا طبیعت بى روح، و فاقد عقل و تفکّر و ابتکار، مى‏تواند پدید آورنده روح و عقل و ابتکار باشد؟ اینجا است که مى‏گوئیم در درون روح انسان هزاران آیه از آیات پروردگار و نشانه از نشانه‏هاى او است.


1) اقتباس از کتاب حافظه، از سرى چه مى‏دانم.

2) بحارالانوار، جلد 3، صفحه 80 و 81 (با کمى تلخیص).