بدون شک موجودات زنده در آغاز از موجودات بىجان به وجود آمدهاند؛ خواه این امر در کره زمین صورت گرفته باشد یا در کرات آسمانى
دیگر. اما تحت چه شرایط؟ و مطابق کدام فورمول این جهش عظیم انجام شده؟ هنوز براى کسى روشن نیست.
البته جمعى از دانشمندان اظهار امیدوارى مىکنند که ما تدریجاً این فورمول و آن شرایط را کشف مىکنیم؛ و شاید سرانجام بتوانیم سلّولهاى زندهاى را از ترکیب مواد بىجان بسازیم.
هیچکس نمىداند این امیدوارى تا چه حد بجا است؛ و آیا سرانجام چنین کارى عملى خواهد شد یا نه؟ به فرض که انسان قادر شود شرایط آغاز حیات و فورمول آن را کشف کند و در محیط آزمایشگاه سلّولهاى زندهاى بسازد؛ ولى نباید فراموش کرد که:
اولًا: این کار جز از طریق تقلید از جهان آفرینش و ترکیب مواد مختلف آن با هم، (شبیه صنایع مونتاژ سازى) چیزى نخواهد بود.
ثانیاً: به فرض ساختن یک سلّول زنده حل شود؛ مسأله موجودات پیچیده پر سلّولى مطرح است؛ مانند: ساختمان یک مگس، یک ملخ، یک پرنده یک ماهى عظیم، و بالاخره یک انسان.
چه کسى مىتواند امیدوار باشد که چنین امورى از طریق صنعتى امکانپذیر است.
یکى از دانشمندان (پروفسور هانز) مىگوید: تا هزار سال دیگر انسان به راز حیات پى خواهد برد؛ ولى این امر دلیل بر این نیست که خواهد توانست مگس یا حشره دیگر و یا حتى سلّول زندهاى بسازد. (1)
ثالثاً: فرض کنیم با استمداد از عقل خداداد و پیشرفت علم و تقلید از قوانین طبیعت چنین اهدافى تأمین شود؛ ولى این مطلب کوچکترین تأثیرى در آنچه ما به دنبال آن هستیم ندارد، زیرا اگر ایجاد یک سلّول زنده، آن هم با استفاده کردن از این همه الگوهاى موجود، و مواد طبیعى آماده، تا این حد علم و دانش لازم داشته باشد، براى خلقت انواع بىشمار موجودات زنده، بدون هیچ الگو و
مواد قبلى، چقدر علم و دانش لازم است؟ آیا مىتوان طبیعت کور و کر و فاقد شعور را عامل پیدایش آن شمرد؟
در اینجا نظر شما را به جمله جالبى از (کرسى موریسن) رئیس آکادمى علوم نیویورک در کتاب راز آفرینش انسان جلب مىکنیم. او مىگوید:
هگل گفته است: «هوا و آب و مواد شیمیائى و زمان را به من بدهید و من با آن انسان خلق مىکنم.» اما هگل فراموش کرده است که براى این کار نطفه و جرثومه حیات نیز لازم است. او پس از آنکه ذرّات نامرئى را جمع کرد، و براى خلقت انسان آنها را با نظم و ترتیب پهلوى هم چید تازه باید به این قالب جان بدهد! … به فرض آنکه به انجام همه این امور خارقالعاده توفیق یافت؛ از بین میلیونها احتمال فقط به یک احتمال ممکن است جانورى به وجود آید که چشم روزگار غریبتر از آن چیزى ندیده باشد؛ و جالبتر آنکه پس از کامیابى در این امر تازه خود هگل نخواهد گفت این موجود عجیب برحسب اتّفاق و تصادف به وجود آمده؛ بلکه مىگوید: هوش و نبوغ من آن را خلق کرده است!» (2)
گاه بعضى از خوش باوران، تصوّر مىکنند که پیدایش حیات را از طریق حوادث فراوان تصادفى مىتوان توجیه کرد؛ در حالى که اگر بخواهیم طبق حساب احتمالات پیدایش یک ذرّه پروتئید را که یکى از مواد تشکیل دهنده موجودات زنده است از این طریق توجیه کنیم، عمر کره زمین براى پیدایش آن کافى نیست؟
جورج والد، استاد زیست شناس دانشگاه هاروارد، در مورد شرایط پیدایش حیات و عدم امکان حیات تصادفى و خود به خود، سخنى دارد که خلاصهاش این است. او مىگوید:
«براى تشکیل پروتئید، صدها یا هزارها مولکول (اسید امینه) به نسبتهاى مختلف و به شکلهاى گوناگون، به صورت زنجیرهاى به هم مىپیوندند، و
شماره انواع پروتئیدها واقعاً نامحدود است؛ زیرا دو نوع جانور را نمىتوان یافت که پروتئیدهاى همانندى داشته باشند. بنابراین مولکولهاى مواد آلى، گروه بزرگى را تشکیل مىدهند که تنوّع آنها نامحدود، و پیچیدگى آنها حیرتزا است، و براى ساختن یک موجود زنده، نه تنها از انواع بىنهایت فراوان پروتئید باید به مقدار کافى و به نسبتهاى مخصوصى گرفته شود؛ بلکه ترتیب صحیح آنها نیز الزامى است، یعنى ساختمان آنها به اندازه ترکیب شیمیائى آنها حائز اهمیّت است.»
سپس او مىافزاید: «ساختمان پروتئیدها به راستى بسیار پیچیده است، و پیچیدهترین ماشینهایى که انسان ساخته (مانند مغز الکترونیکى) در برابر سادهترین موجود زنده حکم بازیچهاى دارد! کافى است انسان به عظمت این کار بیندیشد تا غیر ممکن بودن خلقت خود به خود و تصادفى براى او روشن گردد.» (3)
این سخن را با کلامى پر ارزش از امام صادق علیه السلام و سخنى والا از امیرالمؤمنان على علیه السلام پایان مىدهیم. امام صادق در توحید معروف مفضّل درباره آفرینش انسان و اعضاء مختلف او گفتار مشروحى براى مفضّل بیان مىکند، مفضّل عرض مىکند: سرو من! گروهى چنین مىپندارند که این از افعال طبیعت است! امام علیه السلام فرمود:
«سَلْهُمْ عَنْ هذِهِ الطَّبِیْعَةِ اهِىَ شَىْءٌ، لَهُ عِلْمٌ وَ قُدْرَةٌ عَلى مِثْلِ هذِهِ اْلأَفْعالِ؟
أَمْ لَیْسْتْ کَذلِکَ؟ فَانْ أَوْجَبُواْ لَها الْعِلَمَ وَ الْقُدْرَةَ فَمَا یَمْنَعُهُمْ مِنْ اثْباتِ الْخالِقِ؟
فَانَّ هذِهِ صُنْعَتُهُ، وَ انْ زَعَمُوا أَنَّها تَفْعَلُ هذِهِ اْلأَفْعالَ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا عَمْدٍ، وَ کانَ فى أَفْعالِها ما قَدْ تَراهُ مِنْ الصَّوابِ وَ الْحِکْمَةِ، عُلِمَ أَنَّ هذا الْفِعْلَ لِلْخالِقِ الْحَکِیْمِ، وَ إنَّ الَّذِىْ سَمُّوْهُ طَبِیْعَةً، هُوَ سُنَّةٌ خَلْقِهِ الْجارِیَةُ عَلى ما أَجْراها عَلَیْهِ.»
«از آنها سؤال کن که این طبیعت چیست؟ آیا وجودى است داراى علم و قدرت اینگونه افعال، یا چنین نیست؟ اگر علم و قدرت براى او قائلند چرا
وجود خدا را نمىپذیرند (در حقیقت آنها در نامگذارى اشتباه مىکنند نه در اصل وجود خدا) چرا که این آفرینش او است، و اگر گمان مىکنند که طبیعت این افعال را بدون علم و اراده انجام مىدهد، و در عین حال اعمالش کاملًا بر طبق صواب و حکمت است، معلوم مىشود اینها فعل آفریدگار حکیمى است، و آنچه را آنها طبیعت نام نهادهاند همان قوانین و سنّتهاى الهى در خلقت او است که بر طبق ارادهاش جریان دارد.» (4)
امیرمؤمنان على علیه السلام مىفرماید: «وَلَو اجْتَمَعَ جَمیْعُ حَیَوانِها مِنْ طَیْرِها وَ بَهائِمِها … وَ أَجْناسِها وَ مُتَبلِّدَةِ أُمَمِها، وَاکْیاسِها، عَلَى احْداثِ بَعُوْضَةٍ ما قَدَرَتْ عَلى احْداثِها، وَلا عَرَفَتْ کَیْفَ السَّبِیْلُ الى ایْجادِها، وَلَتحَیَّرَتْ عُقُوْلُها فى عِلْمِ ذلِکَ»: «اگر همه موجودات زنده جهان، اعم از پرندگان و چهار پایان … و تمامى انواع گوناگون جانداران، اعم از آنها که کم هوشاند و آنها که زیرک و باهوشاند، همگى گرد آیند هرگز قدرت بر ایجاد پشهاى را ندارند؛ هیچگاه طریق ایجاد آن را نتوانند شناخت، و عقول آنها در راه یافتن به اسرار آفرینش این موجود حیران مىماند.» (5)
1) آیة الکرسى، صفحه 93.
2) راز آفرینش، صفحه 139 تا 141.
3) شناخت حیات، صفحه 11.
4) بحارالانوار، جلد 3، صفحه 167.
5) نهجالبلاغه، خطبه 186.