جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

آیا انسان مى‏تواند موجود زنده‏اى بسازد؟ (1)

زمان مطالعه: 4 دقیقه

بدون شک موجودات زنده در آغاز از موجودات بى‏جان به وجود آمده‏اند؛ خواه این امر در کره زمین صورت گرفته باشد یا در کرات آسمانى‏

دیگر. اما تحت چه شرایط؟ و مطابق کدام فورمول این جهش عظیم انجام شده؟ هنوز براى کسى روشن نیست.

البته جمعى از دانشمندان اظهار امیدوارى مى‏کنند که ما تدریجاً این فورمول و آن شرایط را کشف مى‏کنیم؛ و شاید سرانجام بتوانیم سلّولهاى زنده‏اى را از ترکیب مواد بى‏جان بسازیم.

هیچکس نمى‏داند این امیدوارى تا چه حد بجا است؛ و آیا سرانجام چنین کارى عملى خواهد شد یا نه؟ به فرض که انسان قادر شود شرایط آغاز حیات و فورمول آن را کشف کند و در محیط آزمایشگاه سلّولهاى زنده‏اى بسازد؛ ولى نباید فراموش کرد که:

اولًا: این کار جز از طریق تقلید از جهان آفرینش و ترکیب مواد مختلف آن با هم، (شبیه صنایع مونتاژ سازى) چیزى نخواهد بود.

ثانیاً: به فرض ساختن یک سلّول زنده حل شود؛ مسأله موجودات پیچیده پر سلّولى مطرح است؛ مانند: ساختمان یک مگس، یک ملخ، یک پرنده یک ماهى عظیم، و بالاخره یک انسان.

چه کسى مى‏تواند امیدوار باشد که چنین امورى از طریق صنعتى امکان‏پذیر است.

یکى از دانشمندان (پروفسور هانز) مى‏گوید: تا هزار سال دیگر انسان به راز حیات پى خواهد برد؛ ولى این امر دلیل بر این نیست که خواهد توانست مگس یا حشره دیگر و یا حتى سلّول زنده‏اى بسازد. (1)

ثالثاً: فرض کنیم با استمداد از عقل خداداد و پیشرفت علم و تقلید از قوانین طبیعت چنین اهدافى تأمین شود؛ ولى این مطلب کوچک‏ترین تأثیرى در آنچه ما به دنبال آن هستیم ندارد، زیرا اگر ایجاد یک سلّول زنده، آن هم با استفاده کردن از این همه الگوهاى موجود، و مواد طبیعى آماده، تا این حد علم و دانش لازم داشته باشد، براى خلقت انواع بى‏شمار موجودات زنده، بدون هیچ الگو و

مواد قبلى، چقدر علم و دانش لازم است؟ آیا مى‏توان طبیعت کور و کر و فاقد شعور را عامل پیدایش آن شمرد؟

در اینجا نظر شما را به جمله جالبى از (کرسى موریسن) رئیس آکادمى علوم نیویورک در کتاب راز آفرینش انسان جلب مى‏کنیم. او مى‏گوید:

هگل گفته است: «هوا و آب و مواد شیمیائى و زمان را به من بدهید و من با آن انسان خلق مى‏کنم.» اما هگل فراموش کرده است که براى این کار نطفه و جرثومه حیات نیز لازم است. او پس از آنکه ذرّات نامرئى را جمع کرد، و براى خلقت انسان آنها را با نظم و ترتیب پهلوى هم چید تازه باید به این قالب جان بدهد! … به فرض آنکه به انجام همه این امور خارق‏العاده توفیق یافت؛ از بین میلیون‏ها احتمال فقط به یک احتمال ممکن است جانورى به وجود آید که چشم روزگار غریب‏تر از آن چیزى ندیده باشد؛ و جالب‏تر آنکه پس از کامیابى در این امر تازه خود هگل نخواهد گفت این موجود عجیب برحسب اتّفاق و تصادف به وجود آمده؛ بلکه مى‏گوید: هوش و نبوغ من آن را خلق کرده است!» (2)

گاه بعضى از خوش باوران، تصوّر مى‏کنند که پیدایش حیات را از طریق حوادث فراوان تصادفى مى‏توان توجیه کرد؛ در حالى که اگر بخواهیم طبق حساب احتمالات پیدایش یک ذرّه پروتئید را که یکى از مواد تشکیل دهنده موجودات زنده است از این طریق توجیه کنیم، عمر کره زمین براى پیدایش آن کافى نیست؟

جورج والد، استاد زیست شناس دانشگاه هاروارد، در مورد شرایط پیدایش حیات و عدم امکان حیات تصادفى و خود به خود، سخنى دارد که خلاصه‏اش این است. او مى‏گوید:

«براى تشکیل پروتئید، صدها یا هزارها مولکول (اسید امینه) به نسبت‏هاى مختلف و به شکل‏هاى گوناگون، به صورت زنجیره‏اى به هم مى‏پیوندند، و

شماره انواع پروتئیدها واقعاً نامحدود است؛ زیرا دو نوع جانور را نمى‏توان یافت که پروتئیدهاى همانندى داشته باشند. بنابراین مولکول‏هاى مواد آلى، گروه بزرگى را تشکیل مى‏دهند که تنوّع آنها نامحدود، و پیچیدگى آنها حیرت‏زا است، و براى ساختن یک موجود زنده، نه تنها از انواع بى‏نهایت فراوان پروتئید باید به مقدار کافى و به نسبت‏هاى مخصوصى گرفته شود؛ بلکه ترتیب صحیح آنها نیز الزامى است، یعنى ساختمان آنها به اندازه ترکیب شیمیائى آنها حائز اهمیّت است.»

سپس او مى‏افزاید: «ساختمان پروتئیدها به راستى بسیار پیچیده است، و پیچیده‏ترین ماشین‏هایى که انسان ساخته (مانند مغز الکترونیکى) در برابر ساده‏ترین موجود زنده حکم بازیچه‏اى دارد! کافى است انسان به عظمت این کار بیندیشد تا غیر ممکن بودن خلقت خود به خود و تصادفى براى او روشن گردد.» (3)

این سخن را با کلامى پر ارزش از امام صادق علیه السلام و سخنى والا از امیرالمؤمنان على علیه السلام پایان مى‏دهیم. امام صادق در توحید معروف مفضّل درباره آفرینش انسان و اعضاء مختلف او گفتار مشروحى براى مفضّل بیان مى‏کند، مفضّل عرض مى‏کند: سرو من! گروهى چنین مى‏پندارند که این از افعال طبیعت است! امام علیه السلام فرمود:

«سَلْهُمْ عَنْ هذِهِ الطَّبِیْعَةِ اهِىَ شَىْ‏ءٌ، لَهُ عِلْمٌ وَ قُدْرَةٌ عَلى‏ مِثْلِ هذِهِ اْلأَفْعالِ؟

أَمْ لَیْسْتْ کَذلِکَ؟ فَانْ أَوْجَبُواْ لَها الْعِلَمَ وَ الْقُدْرَةَ فَمَا یَمْنَعُهُمْ مِنْ اثْباتِ الْخالِقِ؟

فَانَّ هذِهِ صُنْعَتُهُ، وَ انْ زَعَمُوا أَنَّها تَفْعَلُ هذِهِ اْلأَفْعالَ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا عَمْدٍ، وَ کانَ فى أَفْعالِها ما قَدْ تَراهُ مِنْ الصَّوابِ وَ الْحِکْمَةِ، عُلِمَ أَنَّ هذا الْفِعْلَ لِلْخالِقِ الْحَکِیْمِ، وَ إنَّ الَّذِىْ سَمُّوْهُ طَبِیْعَةً، هُوَ سُنَّةٌ خَلْقِهِ الْجارِیَةُ عَلى‏ ما أَجْراها عَلَیْهِ.»

«از آنها سؤال کن که این طبیعت چیست؟ آیا وجودى است داراى علم و قدرت اینگونه افعال، یا چنین نیست؟ اگر علم و قدرت براى او قائلند چرا

وجود خدا را نمى‏پذیرند (در حقیقت آنها در نامگذارى اشتباه مى‏کنند نه در اصل وجود خدا) چرا که این آفرینش او است، و اگر گمان مى‏کنند که طبیعت این افعال را بدون علم و اراده انجام مى‏دهد، و در عین حال اعمالش کاملًا بر طبق صواب و حکمت است، معلوم مى‏شود اینها فعل آفریدگار حکیمى است، و آنچه را آنها طبیعت نام نهاده‏اند همان قوانین و سنّت‏هاى الهى در خلقت او است که بر طبق اراده‏اش جریان دارد.» (4)

امیرمؤمنان على علیه السلام مى‏فرماید: «وَلَو اجْتَمَعَ جَمیْعُ حَیَوانِها مِنْ طَیْرِها وَ بَهائِمِها … وَ أَجْناسِها وَ مُتَبلِّدَةِ أُمَمِها، وَاکْیاسِها، عَلَى‏ احْداثِ بَعُوْضَةٍ ما قَدَرَتْ عَلى‏ احْداثِها، وَلا عَرَفَتْ کَیْفَ السَّبِیْلُ الى ایْجادِها، وَلَتحَیَّرَتْ عُقُوْلُها فى عِلْمِ ذلِکَ»: «اگر همه موجودات زنده جهان، اعم از پرندگان و چهار پایان … و تمامى انواع گوناگون جانداران، اعم از آنها که کم هوش‏اند و آنها که زیرک و باهوش‏اند، همگى گرد آیند هرگز قدرت بر ایجاد پشه‏اى را ندارند؛ هیچگاه طریق ایجاد آن را نتوانند شناخت، و عقول آنها در راه یافتن به اسرار آفرینش این موجود حیران مى‏ماند.» (5)


1) آیة الکرسى، صفحه 93.

2) راز آفرینش، صفحه 139 تا 141.

3) شناخت حیات، صفحه 11.

4) بحارالانوار، جلد 3، صفحه 167.

5) نهج‏البلاغه، خطبه 186.