طرفداران این فرضیه کسانى هستند که نیروى محرّک تاریخ را همان شکل دستگاههاى تولیدى مىدانند؛ و معتقدند تمام پدیدههاى اجتماى اعم از فرهنگ و علم و فلسفه و سیاست و حتى مذهب مولود همین امر است!
آنها براى پیوند دادن میان پیدایش مذهب و مسائل اقتصادى توجیهات عجیبى دارند؛ از جمله مىگویند: طبقه استعمارگر در جوامع انسانى براى از
میان بردن مقاومت تودههاى استعمار شده، و تخدیر آنها، مذهب را به وجود آورده است و جمله معروف لنین، را که در کتاب: سوسیالیسم و مذهب، آورده است خاطرنشان مىکنند؛ آنجا که مىگوید: «مذهب در جامعه به منزله تریاک و افیون است!» و در این باره مطالب زیادى دارند که غالباً تکرار مکرّرات است.
خوشبختانه طرفداران این فرضیه (سوسیالیستها) خودشان با کلمات ضد و نقیضى که دارند پاسخ خود را دادهاند. آنها وقتى به اسلام برخورد مىکنند که چگونه عامل حرکت و جنبش در یک ملت عقب افتاده شد، و استعمارگرانى همچون سلاطین ساسانى، و پادشاهان روم، و فراعنه مصر، و تبابعه یمن، را از تخت قدرت به زیر آورد؛ مجبور مىشوند اسلام را حداقل در این بخش از تاریخ استثناء کنند.
از آن بالاتر هنگامى که امروز حرکتهاى عمیق و جنبشهاى اسلامى را بر ضد استعمارگران (مخصوصاً در عصر حاضر) در برابر سلطه شرق و غرب، و قیام مردم فلسطین را در برابر سلطه صهیونیسم مشاهده مىکنند؛ راهى ندارند جز اینکه در تحلیلهاى خود شک کنند. بگذریم از کسانى که گرفتار حصار در حصارند و نمىتوانند حتى آفتاب روشن را ببینند.
به هر حال با توجّه به تاریخ امروز و گذشته، مخصوصاً در مورد اسلام، به خوبى روشن مىشود که مذهب برخلاف زعم آنها نه تنها مادّه مخدّر وافیون نیست؛ بلکه سبب پیدایش نیرومندترین و پر جاذبهترین حرکتهاى اجتماعى است. مسائل اقتصادى نیز بخشى از زندگى انسان را تشکیل مىدهد و منحصر کردن انسان در بعد اقتصادى بزرگترین خطا در شناخت انسان و انگیزهها و تمایلات عالى او است.