جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

3- علم غیب‏ (1)

زمان مطالعه: 3 دقیقه

یکى دیگر از امتیازات انبیا برخوردارى آنها از علم غیب است. قرآن در این زمینه مى‏فرماید: «عالم الغیب فلا یظهر على غیبه احداً الا مَن ارتضى من رسول…»(1)

خداوند به غیب آگاه است و احدى را بر آن آگاه نمى‏سازد جز کسانى که پسندیده باشد از قبیل پیامبر و….

سؤال: در آیاتى از قرآن مى‏خوانیم: جز خدا کسى غیب نمى‏داند: «و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو»(2) با وجود این نمونه آیات که علم غیب را در انحصار خداوند دانسته چگونه آن را براى پیامبر و یا امامان ثابت مى‏کنید؟

پاسخ: علم غیب اساساً براى خداست و اگر پیامبر و امام چیزى مى‏داند آن را خدا به آنان داده نه آنکه از پیش خود آگاه به غیب باشند. در یک ماجراى سرّى همین که یکى از زنان پیامبر از حضرتش پرسید از کجا فهمیدى؟

پیامبر فرمود: «نبّأنى العلیم الخبیر»(3) خداى دانا و آگاه به من خبر داد.

بنابراین، اولًا: آیات و روایاتى که مى‏گوید: جز خدا کسى علم غیب را نمى‏داند، با آیات و روایاتى که

مى‏گوید: پیامبر علم غیب مى‏داند، قابل جمع است و هر دو صحیح است.

ثانیاً: علم غیب دوگونه است، مطالبى که علم آن مخصوص خداست و احدى را از آن آگاه نمى‏کند. همان گونه که در دعا مى‏خوانیم: «و بحقّ علمک الذى استأثرت به نفسک‏» خدایا! به حقّ آن علمى که تنها در اختیار توست.

امّا یک‏ سرى مطالب با آنکه غیب است، خداوند به اولیاى خود مرحمت مى‏کند.

ثالثاً: انبیا و اولیا بدون مراجعه به علم الهى نمى‏دانند ولى چنانچه مراجعه کردند، مى‏دانند، مثل آنکه من و شما با مراجعه به دفتر تلفن، شماره تلفن فردى را مى‏دانیم و بدون مراجعه نمى‏دانیم. روایت داریم براى ائمّه علیهم السلام عمودى از نور است که با مراجعه به آن، مطالبى را مى‏یابند.

رابعاً: بعضى جاها مى‏دانند و بعضى جاها نمى‏دانند. بعضى جاها علم غیب، نقص است و ندانستن بهتر است. مثلًا شبى که على علیه السلام به جاى پیامبر خوابید، اگر مى‏دانست که هیچ خطرى او را تهدید نمى‏کند، این عمل چندان ارزشى نداشت.

خامساً: گاهى مى‏دانند و گاهى نمى‏دانند. گاهى خداوند چراغ را براى آنها روشن مى‏کند وآنها مى‏بینند و گاهى هم چراغ خاموش است و نمى‏بینند. در حدیث داریم: «یبسط لنا العلم فنعلم و یقبض عنا فلا نعلم»(4) گاهى پرده کنار زده مى‏شود، مى‏بینیم و گاهى پرده گسترده است، نمى‏بینیم. پس کلید علم غیب دست خداست.

سؤال: آیا امامان نیز از علم غیب برخوردارند؟

پاسخ: از آیه‏اى که در ابتداى بحث آوردیم، روشن مى‏شود که غیر از پیامبر، افراد دیگرى هم علم غیب دارند. اگر خداوند در آیه فوق مى‏فرمود: «الّا الرسول‏» «مگر رسول» معنایش این بود که علم غیب مخصوص خدا و پیامبر است، اما آیه مى‏فرماید: خداوند غیب مى‏داند و احدى را بر علم خود آگاه نمى‏کند، مگر کسى که از او راضى باشد. سپس از باب نمونه مى فرماید: «من رسول»، یعنى پیامبر یکى از مصادیق آن است، نه همه آن.

سؤال: اگر انبیا و اولیا علم غیب دارند، پس چرا مشکلات خود را حل نمى‏کنند؟ حضرت على علیه السلام که علم غیب مى‏داند، براى چه به مسجد کوفه رفت و به شهادت رسید؟

پاسخ: با ذکر مثال پاسخ را بیان مى‏کنیم:

معمولًا بر روى اتومبیل‏هاى دولتى مى‏نویسند: «استفاده اختصاصى ممنوع». یعنى این اتومبیل در اختیار راننده است براى انجام امور ادارى، نه کارهاى شخصى. یا مسئول نیروى انتظامى یک منطقه، به مأمور تحت امر خود، یک عدد باتوم و کلت مى‏دهد و او هر وقت و هر جا که به او دستور داده شد، از این امکانات استفاده مى‏کند، نه در نزاع‏هاى شخصى و یا هر جا که خودِ مأمور مایل باشد.

خداوند نیز سه نیرو در اختیار اولیاى خود قرار داده است: معجزه، علم غیب و دعاى مستجاب. اما اولیاى او از این نیروها و امکانات استفاده اختصاصى نمى‏کنند. امام ‏حسین علیه السلام در صحراى کربلا تشنه است، اما براى رفع تشنگى خود دعا نمى‏کند.

اگر انبیا و امامان به وسیله دعا، معجزه و علم غیب، مشکلات خود را حل کنند و به کارهاى خود برسند، در آن صورت چگونه مى‏توانند براى دیگران الگو باشند. بلکه لازم است آنها نیز در تحمّل مصیبت‏ها و شدائد مثل دیگران باشند.

آنها تنها حقّ دارند براى دعوت مردم به سوى خدا از معجزه، علم غیب و دعا استفاده کنند، ولى براى رفع مشکلات خودشان خیر.


1) سوره‏جن، آیه 26 و 27.

2) سوره انعام، آیه 59.

3) سوره تحریم، آیه 3.

4) کافى، ج 1، ص 256.