از امتیازات انبیا این است که بر آنها وحى نازل مىشود و آنان بدین وسیله با خداوند ارتباط پیدا کرده، پیام الهى را دریافت مىکنند.
قرآن درباره پیامبران پیشین، خطاب به پیامبر اسلام مى فرماید: «و ما ارسلنا قبلک الا رجالا نوحى الیهم»(1) و ما قبل از تو نفرستادیم جز مردانى که به آنها وحى مىشد.
پیرامون وحى سؤالاتى وجود دارد که به دو مورد آن مىپردازیم:
سؤال: آیا وحى یک نوع نبوغ بشرى نیست؟
پاسخ: بعضى که نمىخواهند ارتباط با عالم دیگر را بپذیرند، در مسائلى از قبیل وحى و امثال آن دست و پا مىزنند تا بلکه براى آن یک توجیه مادّى و طبیعى بیابند.
در اینجا یادى از رهبر انقلاب کنیم که درباره ی «کَسروى» مىفرمود: «او چون
نمىتوانست خودش را بالا برد، انبیا را پائین مىآورد تا به آنها برسد.»
اگر شما بخش صفات انبیا را مطالعه کنید، پى خواهید برد که دهها فرق میان نوابغ و انبیا موجود است.
مسأله ی اخلاص، عصمت از شک و سهو و خطا و هر نوع گناه، آگاهى از غیب، راز و نیاز و نیایش با خداوند و عبادتهاى خالصانه و همه چیز را از خدا دانستن، از مسائلى است که در هیچ نابغهاى نیست. زیرا که نوابغ، هم اشتباه مىکنند و هم از گناه معصوم نیستند و هم از غیب بىخبرند و هم از نیایشهاى عارفانه با خداوند دورند و تمام آنچه را که دارند از خدا نمىدانند. مگر ما نوابغ دیگرى نداریم؛ چرا آنها مثل قرآن را نیاوردند و نمىتوانند بیاورند؟
سؤال: چرا به ما وحى نمىشود؟
پاسخ: هر رادیویى همه ی موجها و صداها را نمىگیرد. صفاى باطن و اخلاص و پاکى و تقوا و دهها شرط دیگر لازم است. باید دل آماده ی گرفتن الهام و وحى باشد. وحى که جاى خود دارد، حتى شناخت صحیح مطالب نیز تنها سزاوار قلبهاى سالم و افراد باتقوا و مؤمنان راستین است.
در قرآن مىخوانیم: «یا ایّها الّذین آمنوا اتّقوا اللّه و آمنوا برسوله یؤتکم کفلین من رحمته و یجعل لکم نوراً تمشون به»(2) اى مؤمنان! تقوا پیشه کنید و به خدا و پیامبرش ایمان آورید تا هم به شما دو سهم از رحمت خود مرحمت کند و هم براى شما نورى قرار دهد تا بتوانید در پرتو آن راه حق را شناخته و تنها در آن خط حرکت کنید.
از این آیه مىفهمیم که حتى روشن بینى و نور هم به هر کسى داده نمىشود تا چه رسد به وحى و ارتباط مستقیم با خداى متعال.
در سوره انفال مىخوانیم: «ان تتّقوا اللّه یجعل لکم فرقانا»(3) اگر تقوا پیشه کنید و از مخالفت فرمان خدا بپرهیزید، خداوند به شما روشنبینى خاصى مىدهد تا در
سایه آن بتوانید حق را از باطل بشناسید.
انسان در مسیر زندگى خود به شناخت حق از باطل و خیر از شر و نیک از بد و دوست از دشمن و عوامل سعادت از شقاوت نیاز شدیدى دارد و عقل انسان براى این شناخت آمادگى دارد، امّا همیشه غبارهایى از حرص و طمع و شهوت و خودبینى و حسد و عشقهاى افراطى به مال و زن و فرزند و جاه و مقام، جلو عقل آدمى را مىگیرد و قدرت شناخت صحیح را از او سلب مىکند. اینجاست که اگر باران تقوا این غبار را برطرف نماید عقل مىتواند واقعیّات را آنچنان که هست بشناسد.
حقیقت سرایى است آراسته
هوا و هوس گرد برخاسته
نبینى ز هر جا که برخاست گرد
نبیند نظر گرچه بیناست مرد
و حافظ مىگوید:
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولى
غبار ره بنشان تا نظر توانى کرد
اگر در جامعهاى روزنامهها، رادیو، تلویزیون و تبلیغات بر اساس هوا و هوس این و آن اداره شود شرایطى پیدا مىشود که مردم گیج و متحیر مىشوند و نمىتوانند تشخیص دهند که حق با چه کسى است. اما اگر تعصب و عناد و هوس کنار گذاشته شود و وسائل ارتباط جمعى، بلندگوى خودخواهان نباشد و جوسازىهاى نادرست کنار گذاشته شود و مردم را به حال خود بگذارند و تحریک نکنند، خود جامعه مىتواند به بسیارى از حقایق دست یابد و بسیارى از باطلها را بشناسد.
در سوره بقره مىخوانیم: «واتّقوا اللّه و یعلّمکم اللّه»(4) تقوا پیشه کنید و خدا به شما تعلیم مىدهد. آرى، قلب انسان همچون آئینه است که اگر غبار آن را برطرف کنیم، نور خدا در آن جلوه مىکند. شناخت و معرفت هم دل پاک و روحیه ی سالم مىخواهد تا چه رسد به وحى که عالىترین مقام است.
قرآن کریم پیامبر صلى الله علیه و آله را مخاطب قرار داده، مىفرماید: «ولو تقوّل علینا بعض الاقاویل لاخذنا منه بالیمین ثم لقطّعنا منه الوتین»(5) اگر به ما چیزى را به ناحق نسبت دهى،… رگ حیاتت را قطع مىکنیم.
1) سوره انبیاء، آیه 7.
2) سوره حدید، آیه 28.
3) سوره انفال، آیه 29.
4) سوره بقره، آیه 282.
5) سوره حاقّه، آیات 44 تا 46.