در مفردات القرآن در تفسیر کلمه ی یقین آمده است:
یقین از اوصاف علم و فوق معرفت و درایت و امثال آن است. یقین صفت برای علم واقع می شود ولی صفت برای معرفت واقع نمی شود و آن عبارت است از آرامش یافتن ادراک با ثبوت و قطعیت یافتن حکم.
در تفسیر روح البیان، ذیل آیه ی چهارم سوره ی بقره، یقین این طور تفسیر شده است:
هنگامی که آب از جریان بیفتد و آرام گیرد و صاف و شفاف گردد، به طوری که هر چه در زیر آن هست آشکار شود، عرب می گوید «یقین الماء».
و در تفسیر مجمع البیان، ذیل همان آیه، آمده است:
علم از آن جهت یقین نامیده شده که با حصول قطع نسبت به معلوم، دل آرامش یافته است. بنابراین، هر یقینی علم هست ولی هر علمی یقین نیست.
مرحوم ملا مهدی نراقی در جامع السعاده کلمه ی یقین را این طور معنی کرده است:
یقین عبارت است از اعتقاد ثابت و قطعی مطابق با واقع که با هیچ شبهه ای، هر چند قوی هم باشد، زایل نشود.
در همه ی این تفاسیر معنای لغوی یقین مورد عنایت است و با استفاده از آنها می توان تفسر جدید و در عین حال کوتاه و جامعی برای لغت یقین ارائه داد و آن اینکه: یقین عبارت است از آگاهی عمیق و علمی که با طمأنینه و آرامش روح نسبت به معلوم همراه است.
توضیح مطلب اینکه علم و آگاهی انسان نسبت به حقایق بر دو گونه است:
گاهی انسان چیزی را می داند ولی آگاهی او در اعمال جانش نفوذ نکرده است و بدین جهت در عملش مؤثر نیست، مثل اینکه می داند از مرده کاری ساخته نیست ولی می ترسد در کنار او بخوابد. این یک نوع علم و آگاهی است. نوع دیگر این است که علم در عمق روح نفوذ می کند به گونه ای که هر شبهه و تردید و وسوسه ای نسبت به معلوم از دل زایل می شود، مانند علم مرده شوی به اینکه از مرده کاری ساخته نیست و لذا بدون هیچ ترس و واهمه ای در کنار مرده ها می خوابد.
نوع اول از آگاهی، معرفت و شناخت و نوع دوم یقین نامیده می شود. کسی
که می داند از مرده کاری ساخته نیست و حتی اگر زنده هم بود ترس نداشت ولی از مرده می ترسد علم خود را باور نکرده و به معلوم خویش یقین ندارد، و کسی که از مرده نمی ترسد علم او به مرتبه ی یقین رسیده است.