اگر چه مسئله گستردگى اراده خدا مورد تصدیق عقل و نقل است، ولى برداشتى که اشاعره از این اصل کرده اند کاملاً نااستوار است و شیوه استدلال آنان و نحوه پاسخگویى به آن با مسئله «توحید در خالقیت» و مسئله «گستردگى علم پیشین خدا» یکى است زیرا درست است که افعال بشر به عنوان پدیده هاى امکانى متعلق قدرت و اراده خدا مى باشد و درست است که آنچه مورد اراده تکوینى خدا است، حتماً واقع مى شود، ولى باید دید اراده او به چه چیز تعلق گرفته است در اینجا است که مجبور بودن انسان و یا آزادى و اختیار او روشن مى گردد.
هرگاه بگوییم اراده خدا بر تحقق فعلى از افعال انسان بدون هیچ قید و شرطى(اختیار و آزادى) تعلق گرفته است در این صورت اصل گستردگى اراده خدا مایه جبر خواهد بود، ولى اگر بگوییم متعلق اراده او بسان تعلق علم و خلقت او بر افعال بشر است و آن این که او خواسته است هر فعلى از فاعل آن با خصوصیات وویژگى هایى که در فاعل موجود است، صادر شود، در این صورت چنین اصلى نه تنها مایه جبر نیست، بلکه پشتوانه اختیار است زیرا او
خواسته است که حرارت از آتش، و رطوبت از آب، بدون اختیار صادر شود، ولى او درباره انسان خواسته که افعال اختیارى او با کمال حریت و آزادى از او صادر شود، بنابراین هرگاه فعل انسان به صورت جبر از او سر زند در این صورت است که مراد خدا از اراده او تخلف مى پذیرد، و محال لازم مى آید و چون این بخش از پاسخ در بحثهاى «گستردگى علم» و «عمومیت قدرت و خلقت» مشروحاً بیان شده، در اینجا به همین مقدار از بیان اکتفاء میورزیم.(1)
1) به نهایة الدرایه شرح بر کفایه، ج1، ص 118 و حاشیه علاّمه طباطبائى بر کفایه، ج1، ص 88 و تفسیر المیزان، ج1، ص 109 رجوع شود.