در این قسم از آیات کارهاى خاصى به انسان نسبت داده شده است مانند هجرت، جهاد، انفاق، احسان، اطعام و اعمال شایسته دیگر که از آنِ افراد با ایمان است، و کارهاى خاصى از قبیل، سرقت، کم فروشى، تهمت، دروغگویى و اعمال ناشایست دیگر، که از آن انسانهاى ناصالح و یا کافر و منافق مى باشد.
در برابر این گروه، گروه سومى است که فعل انسان را به هر دو(خدا و انسان) نسبت مى دهد. اینک بیان آیاتى که فعل واحد را به هردو نسبت مى دهد:
1. قرآن در یک آیه مسأله رزاقیت را از آن خدا دانسته و مى فرماید:
(إِنَّ اللهَ هُوَ الرَّزّاقُ ذُو القُوّةِ الْمَتین) (ذاریات/58).
لکن در آیه دیگر همین فعل را به انسانها نیز نسبت داده مى فرماید:
(وَلا تُؤْتُوا السُّفَهاءُ أَمْوالَکُمْ الَّتی جَعَلَ اللهُ لَکُمْ قِیاماً وَارْزُقُوهُمْ فِیها وَاکْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً)(نساء/5).
«اموال خود را که خداوند آن را مایه استوارى زندگى شما قرار داده است به سفیان ندهید و از آن اموال به آنها روزى دهید و آنان را بپوشانید و با آنها به خوبى سخن بگویید».
2. قرآن درباره «زرع» چنین مى فرماید:
(أَفَرأَیْتُمْ ما تَحْرُثُونَ – ءَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزّارِعُونَ) (واقعه/64).
«پس آیا ندیدید آنچه را که در زمین مى کارید، آیا شما آن را بیرون مى آورید یا این که ما زارع آن هستیم».
این آیه با توجه به آیات دیگرى که قبل و بعد از آن آمده است، و با توجه به سیاق خود آیه در مقام منحصر ساختن «زرع» به خدا است، در حالى که در آیه دیگر آن را به انسان استناد داده و مى فرماید:
(کَزَرْع أَخْرَجَ شَطأَهُ فَازَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرّاعَ) (فتح/29).
«همانند زراعتى است که جوانه هاى خود را خارج ساخته سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پاى خود ایستاده است».
3. غلبه خدا و رسولان او
در یک آیه غلبه بر دشمنان حق هم به خدا نسبت داده شده و هم به رسولان او:
(کَتَبَ اللهُ لأغْلَبَنَ أَنَا وَرُسُلی)(مجادله/21).
«مشیت الهى بر این تعلّق گرفته است که من (خدا) و پیامبرانم غلبه مى کنیم».
4. نصرت خدا و نصرت مؤمنان
در آیه اى خدا را ناصر مردم، و مردم را ناصر خدا معرفى کرده است، تو گویى به یکدیگر کمک مى کنند.
(إِنْ تَنْصُرُوا اللهَ یَنْصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ) (محمد/10).
«اگر خدا را نصرت دهید (او هم) شما را نصرت مى دهد و قدمهایتان را پا برجا مى دارد».
5. در آیات فراوانى «خلقت و آفرینش» را از آن خدا مى داند که نمونه هاى آنها را یادآور شدیم ولى در آیات دیگر آن را به مسیح نسبت مى دهد و مى فرماید:
(وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنی فَتَنْفُخُ فِیها فَتَکُونُ طَیراً بإِذْنی وَتُبْرِئُ الأکْمَه والأبْرَصَ بِإِذْنی وَإِذْ تَخْرُجُ الْمَوْتى بِإِذْنی…) (مائده/110).
«آنگاه که (اى مسیح) از گِل شکل پرنده اى را به اذن من مى آفرینى، و در آن مى دمى، و به اذن و مشیت من پرنده مى گردد، و به اذن من کور مادرزاد و مبتلاء به بیمارى پیسى را بهبود مى بخشى، و آنگه که مردگان را به اذن من زنده مى کنى…».
و نیز حضرت مسیح خود را به به گونه اى خالق مأذون معرفى مى کند و مى فرماید:
(إِنّى أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فیهِ فَیَکُون طَیْراً بِإِذْنِ اللهِ وَأُبْرِئُ الأَکْمَهَ وَالأَبْرَصَ وَأُحْیى الْمَوتى بِإِذْنِ اللهِ) (آل عمران/49).
«من براى شما از گل صورت پرنده اى را مى آفرینم و در آن مى دمم در نتیجه به فرمان خدا پرنده مى شود و کور مادرزاد و بیمارى پیسى را بهبود مى بخشم و مردگان را به اذن خدا زنده مى کنم».
در این آیه حضرت عیسى(علیه السلام) آفریدن شکل پرنده، بهبود بخشیدن
بیماران، و زنده کردن مردگان را به اذن و مشیت خدا به خود نسبت داده است و قرآن در آیه قبل او را در همه این ادعاها تصدیق کرده و مى فرماید: (وَإِذْ تَخْلُقُ…).
بنابراین از دیدگاه قرآن هم خدا رازق است و هم انسان، هم خدا زارع است و هم انسان، هم خدا خالق است و هم بشر، لکن این دو نسبت در عرض یکدیگر نیستند، بلکه در طول یکدیگرند یکى مستقل است(خدا) و دیگرى وابسته(انسان) یکى اصیل و بالذات است (خدا) و دیگرى بالتبع و بالغیر (انسان) و در این صورت هیچ گونه تعارضى و تزاحمى میان سببیت خدا و سببیت انسان نخواهد بود.
کوتاه سخن این که قرآن با واقع بینى خاصى معتقد است که در جهان آفرینش انسان و ستاره و زمین و کوه و بیابان و دریا، عناصر و معادن ابر و رعد و صاعقه و باران و تگرگ و گیاه و درخت حیوان و انسان و… بخشى از هستى را تشکیل مى دهند، و هر کدام مبدأ یک سلسله آثار و خواص ویژه اى مى باشند، و نسبت این موجودات به این آثار، از قبیل نسبت فاعل به فعل و علت به معلول است ولى همه این مؤثرها و اثرها، فاعل ها و فعلها، با اعتراف به وجود پیوند و معلولیت میان آنها، همگى مخلوق خدا و آفریده اویند. و رشته علیت به آنجا منتهى مى گردد و این دو نوع نسبت نه با هم اختلافى دارند و نه مزاحم «توحید در خالقیت» مى باشند.