در میان کاربردهاى مختلف سکولاریسم، نظریهپردازان عرفى شدن دین، معنا و کاربرد دوم را برگزیده، چنین مىگویند:
معناى دوم عرفى شدن عبارت است از افتراق ساختارى میان ساخت سیاسى، از نهاد دین و به عبارت دیگر، عرفى شدن به این معناست که نهاد دین که در اعصار گذشته داراى کارکردهاى گوناگونى بوده (آموزش و قضاوت و تدوین امور شهر و…) به علت پیچیده شدن مناسبات زندگى اجتماعى و تخصیص نقشها همچون سایر نهادها متکثر شده و وظایف خود را واگذار مىکند«.(1)
اگر بخواهیم این نظریه را به بیان سادهتر بیان کنیم باید بگوییم: دین در گذشته در تمام ابعاد زندگى بشر حاکم بود و برنامه ساختار زندگى بشر را دین تنظیم مىکرد و تمام مدیریتها زیر نظر آن انجام وظیفه مىکردند. این نوع ساخت سیاسى در اعصار گذشته که زندگى، بسیط و ساده بود، بسیار مفید بود. امّا اکنون که زندگى بشر پیچیده شده و متکثر و علم و دانش مراحل تکاملیافتهاى را در اختیار بشر نهاده است، باید حکومت دین در ساختار زندگى بشر جز در موارد محدودى پایان پذیرد و زمام ساختار سیاسى و مدیریت در اختیار خود انسان قرار
گیرد، و دین در رابطه شخصى انسان با خدا محدود شود و این حقیقتى است که طرفداران این نظریه آن را به صورت کاربرد دوم عرفى شدن مطرح مىکنند:
1) مجله کیان، شماره 24، ص 19.