گاهی گفته می شود اگر پیامبران از حس مرموزی به نام وحی برخوردارند پس چرا این حس (1) همگانی نیست.
پاسخ این سؤال بسیار روشن است زیرا دلیل ندارد که اگر حسی، در گروهی پیدا شد باید همگانی باشد، حواس پنجگانه از عمومی ترین حواس انسانی است در صورتی که گروهی فاقد برخی از آنها می باشند آیا این افراد حق دارند که حسی را که خود فاقد آنها هستند رد و نفی کنند.
نوابغ جهان دارای شعور و ادراک خاصی هستند آیا افراد معمولی به خود حق می دهند که وجود چنین ادراک را به جرم نداشتن آن، انکار نمایند.
حس روشن بینی و نهان بینی، از خصایص گروهی است که می توانند حادثه های آینده را ببینند و یا افکار دیگران را بخوانند، آیا افراد دیگر که فاقد این
احساس می باشند به خود حق می دهند که منکر این حس باشند.
بنابراین انتظار این که اگر حسی در فردی یا افراد خاصی پیدا شد، باید در همه افراد وجود داشته باشد بسیار انتظار بی جا است، حتی در حیوانات نیز یک چنین تفاوتی حاکم است: شب پره (با ضعف چشم) مجهز به حس خاصی است که پیش از برخورد به مانع، وجود آن را با دقت و مهارت زیاد حس می کند، و مسیر را عوض می کند. حس «مانع شناسی» این حشره به اندازه ای نیرومند است که از پرپیچ ترین راهها و تونلها می گذرد، امّا هرگز به مانعی برخورد نمی کند.
بسیاری از حیوانات پیش از ریزش برف و باران، نزول آن را احساس می کنند، و با این که هوا صاف و آزاد است ولی موقع خواب به نقطه ای پناه می برند که باران گیرنباشد.
بسیاری از جانوران وقوع زلزله را پیش بینی کرده، و قبل از وقوع حادثه، نعره های جگر خراش سر می دهند و گاهی درهای اصطبل را شکسته به بیابانها می دوند برخی جانداران در فصل تابستان، از شدّت سرمای زمستان سال آگاه می گردند و فعالیتهای خود را برای حفاظت خویش و فراهم ساختن توشه زمستان، افزایش می دهند.
هدف از این مثالها این است که هرگز نباید انتظار داشت که تمام افراد انسان و یا حیوان از نظر احساس و ادراک باید یکسان باشند و اگر فردی یا افرادی دارای شعور خاصی شدند باید فراگیر باشد.
1) اگر درباره وحی لفظ «حس» را به کار می بریم به خاطر سهولت در تعبیر و تقریب ذهن و یک نوع تشبیه است وگر نه دریافت وحی از مقوله احساس نیست.