جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

پشتوانه‌ى اجرایى و منبع کشف برخى از ارزشها

زمان مطالعه: 3 دقیقه

آفرینش انسان، با میل به خوبیها، و انزجار از بدیها، به هم آمیخته، و انسان فارغ از هر نوع آموزش و فرهنگ، زیبایى و زشتى انجام امورى را درک مى‌نماید، مثلا از درون احساس مى‌کند که: راستى و درستى، وفا به پیمان، و اداى امانت، و پاسخ نیکى به نیکى، خوب و پسندیده است، همچنان که احساس مى‌کند که هر نوع کارى بر خلاف این‌ها، یعنى دروغ‌گویى، نادرستى، پیمان شکنى، خیانت به امانت و پاسخ نیکى به بدى دادن، زشت و ناپسند است؛ و در این شناخت و داورى، به معلم و آموزگارى نیازمند نبوده بلکه ملاحظه‌ى خود موضوع در قضاوت به نیکى و یا بدى کافى است، و اگر هم در موردى شک و تردید رخ دهد، با ارایه‌ى مورد شک بر اصول روشن از اخلاق، تردید برطرف مى‌شود.

کار خرد در مورد عقل عملى، همان کار خرد در مورد عقل نظرى است، اگر مسایل پیچیده عقل نظرى را از طریق بدیهیات آن، حلّ و فصل مى‌نماید، در مورد عقل عملى نیز همین قانون حاکم مى‌باشد.

کتاب آسمانى، قرآن مجید در آیاتى، بر آفرینشى بودن این نوع احساس، اشاره مى‌کند، و ما برخى از آیات را در این جا به طور گذرا یادآور مى‌شویم:

قرآن در دو مورد به هدایت تکوینى موجودات اشاره مى‌کند و مى‌فرماید:

1. «… رَبُّنَا اَلَّذِی أَعْطى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى» (طه / 50(.

»پروردگار ما کسى است که به هر موجودى آنچه که در خور شأن او بود، داده سپس رهبریش کرده است«.

2. «اَلَّذِی خَلَقَ فَسَوّى – وَ اَلَّذِی قَدَّرَ فَهَدى» (اعلى / 2 – 3(.

»خداوندى که آفرید و به تکمیل آن پرداخت و کسى که تقدیر کرد، و هدایت نمود«.

هدایت وارد در این دو آیه، همه موجودات جهان را در برمى‌گیرد، و واژه‌ى «رهبرى» حاکى از وجود هدف در آفرینش آنها است، در این صورت، هدایت تکوینى در مورد انسان، معنى وسیع و گسترده‌اى از هدایت در مورد گیاهان و جانداران خواهد داشت، مفاد هدایت تکوینى در غیر انسان در هدایت به شیوه زندگى خلاصه مى‌شود، و با پیشرفت علوم زمینه‌هاى شناخت این نوع هدایت آشکارتر مى‌شود، ولى هدایت تکوینى در مورد انسان به خاطر بالا بودن هدف خلقت، شامل هدایت‌هاى معنوى و شناخت فضایل و رذایل نیز مى‌گردد.

آیات دیگرى گواهى مى‌دهند که هدایت تکوینى در مورد انسان، فراتر از هدایت به شیوه زندگى مادى است مانند:

3. «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّاها – فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» (شمس / 7 – 8(.

»سوگند به نفس انسانى و کسى که به تکمیل آن پرداخت، گناه و تقوا را به او الهام کرد«.

4. «أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ – وَ لِساناً وَ شَفَتَیْنِ – وَ هَدَیْناهُ اَلنَّجْدَیْنِ» (بلد / 8 – 10(.

»آیا براى او دو چشم و زبان و دو لب قرار ندادیم و او را به دو راه (خیر و شر) هدایت ننمودیم«.

5. «مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ – ثُمَّ اَلسَّبِیلَ یَسَّرَهُ» (عبس / 19 – 20(.

»از نطفه ناچیزى او را آفرید، سپس اندازه‌گیرى کرد، و موزون ساخت سپس راه را براى او آسان نمود«.

از این سه آیه استفاده مى‌شود: انسان از درون، زشتیها و زیبایى کارهاى خود و دیگران را درک مى‌کند و آنچنان نیست، خیر و شر نشناسد و یا راه کمال را از کژ راه تمیز ندهد.

از این بیان نتیجه مى‌گیریم: شالوده‌ى اخلاق در آفرینش ما وجود دارد، اکنون

ببینیم رابطه‌ى دین با این شالوده چگونه است.

رابطه‌ى دین با اخلاق در صورتى روشن مى‌گردد که از شیوه‌ى کار دین درباره اخلاق آگاه گردیم، از بررسى آیات و روایات به روشنى استفاده مى‌شود که دین در مورد فضایل اخلاقى چهار نوع نقش مؤثر دارد:

1. پرورش فضایل و احیاى کرامت انسانى.

2. تعدیل غرایز سرکش و رهبرى آن.

3. پشتوانه‌ى اجرایى براى تحقق بخشیدن به ارزش‌ها.

4. منبع کشف برخى از ارزشهاى اخلاقى.

اینک درباره‌ى هر چهار تأثیر گذارى دین سخن مى‌گوییم.