در مورد پرورش فضایل همین بس که با بیانى محکم و استوار، به عدل و داد، به راستى و درستى به حفظ عزت و کرامت نفس، احترام به حقوق، به انفاق و ایثار، و دیگر اصول اخلاقى دعوت کرده و از رذایل که همگى نقطه مقابل این صفات بارزند، باز داشته است، چه بیانى گویاتر از آیهاى که در آن، به سه نوع فضیلت فرمان داده و از سه نوع رذیلت بازداشته است.
»إِنَّ اَللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ اَلْإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی اَلْقُرْبى وَ یَنْهى عَنِ اَلْفَحْشاءِ وَ اَلْمُنْکَرِ وَ اَلْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» (نحل / 90(.
»خداوند به عدل، نیکى، و بخشش و به نزدیکان فرمان مىدهد و از فحشا (گناهان پنهانى) و منکر (گناهان آشکار) و بغى (تجاوز به حقوق دیگران) باز مىدارد، شما را اندرز مىدهد شاید متذکر شوید«.
در این آیه از شش اصل سخن گفته شده است: سه اصل نخست آن، از فضایل و باید به کار گرفته شود، و سه اصل دیگر، از مساوی و رذایل است که باید
از آن دورى گردد، و قرآن با به کار بردن لفظ «یَعِظُکُمْ» به این نکته اشاره مىکند که این نوع دستورها، جنبه اندرزى دارد، و فکر و سخن جدیدى نیست بلکه شما آن را از درون احساس مىکنید چیزى که هست چه بسا، بر اثر غلبه خودخواهى، آنها را نادیده مىگیرید، ما مىگوییم تا به خاطر بیاورید.
امیر مؤمنان علیه السّلام در یکى از سخنان خود، پیامبران را یادآوران احکام فطرت، و بیدارگران خردهاى نهفته در درون خلقت، مىداند، تو گویى آنان در مسایل کلى عقیدتى و اخلاقى، نوآور نبوده بلکه بیشتر از روى احساس خفته انسان پرده برمىدارند، آنجا که مىفرماید:
»فبعث اللّه فیهم رسله، و واتر إلیهم أنبیائه، لیستأدوهم میثاق فطرته و یذکّروهم منسىّ نعمته و یحتجّوا علیهم بالتبلیغ و یثیروا لهم دفائن العقول«.(1)
»خدا پیامبران را در میان آنان برانگیخت، و آنان را پىدرپى فرستاد، تا عمل به پیمان فطرت را از آنان بطلبد، نعمت فراموش شده (توحید و اصول و اخلاق) به خاطر بیاورند و از راه تبلیغ با آنان گفتگو کنند و معقولات پنهان شده را بیرون آورند و به کار اندازند«.
بنابراین یکى از کارهاى مربوط به دین، پرورش فضایل و سجایاى نیک انسانى است، آن هم از طریق تذکر و اندرز، تا غبار غفلت را از چهره فطرت بیافشانند و شاخههاى کج و معوج را از تنه درخت فطرت بزنند.
دین نه تنها به پرورش فضایل مىپردازد، بلکه از رشد صفات زشت و بد، جلوگیرى مىکند کافى است که در آیه یاد شده در زیر دقایقى بیندیشید آنجا که مىفرماید:
»یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا اِجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ اَلظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ اَلظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اِتَّقُوا اَللّهَ إِنَّ اَللّهَ تَوّابٌ رَحِیمٌ.» (حجرات / 12(.
»اى افراد باایمان، از بسیارى گمانها بپرهیزید، زیرا برخى از گمانها، گناه (و بىاساس)
است در امور مردم کنجکاوى نکنید، و از یکدیگر غیبت منمایید، آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر خود را در حالى که مرده است بخورد، حتما این کار را بد و ناپسند مىشمارید. (غیبت برادر مسلمان مانند چنین کار است) و از مخالفت خدا بپرهیزید، خداوند توبه پذیر و رحیم است«.
این آیه از رشد سه رذیله با دلیل و برهان باز مىدارد:
1. از بدبینى بپرهیزید، زیرا بسیارى از گمانها اساس درست ندارند.
2. در اسرار مردم کنجکاوى مکنید.
3. پشت سر مردم بدگویى مکنید، زیرا فاش کردن اسرار پنهانى مردم از طریق سخن، بسان خوردن گوشت مرده است.
تنها در سورهاى که این در آن قرار دارد بخشى از اصول اخلاقى مطرح گردیده و از طریق نصیحت و اندرز، در پرورش آنها کوشش به عمل آمده است.
در سوره انعام (آیات 151 تا 153) از ده دستور اخلاقى سخن به میان آمده که ضامن سعادت انسان در زندگى اوست و شیوه پرورش صفات نیک و ریشه کن کردن، صفات بد را به خوبى مىآموزد که ما به نقل و ترجمه آنها مىپردازیم:
»قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلاّ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیّاهُمْ وَ لا تَقْرَبُوا اَلْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ لا تَقْتُلُوا اَلنَّفْسَ اَلَّتِی حَرَّمَ اَللّهُ إِلاّ بِالْحَقِّ ذلِکُمْ وَصّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ – وَ لا تَقْرَبُوا مالَ اَلْیَتِیمِ إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتّى یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا اَلْکَیْلَ وَ اَلْمِیزانَ بِالْقِسْطِ لا نُکَلِّفُ نَفْساً إِلاّ وُسْعَها وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ کانَ ذا قُرْبى وَ بِعَهْدِ اَللّهِ أَوْفُوا ذلِکُمْ وَصّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ – وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا اَلسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذلِکُمْ وَصّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ«.
»بگو بیایید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم:
1. چیزی را شریک خدا قرار ندهید.
2. به پدر و مادر نیکی کنید.
3. فرزندانتان را از ترس (فقر) مکشید ما شما و آنها را روزى مىدهیم.
4. نزدیک کارهاى زشت نروید چه آشکار و چه پنهان.
5. نفسى را که خدا محترم شمرده به قتل مرسانید، مگر به حق، این چیزى است که خداوند ما را به آن سفارش کرده تا درک کنید.
6. به مال یتیم جز به نحو احسن نزدیک نشوید تا به حد رشد برسد.
7. حق پیمانه و وزن را به عدالت ادا کنید.
8. هیچ کس را جز به اندازه توانایى تکلیف نمىکنیم.
9. هنگامى که سخن مىگویید هر چند درباره خویشاوندان، عدالت را رعایت کنید.
10. به عهد خدا وفا نمایید این چیزى است که خداوند شما را به آن سفارش مىکند تا متذکر شوید.
این راه مستقیم من است از آن پیروى کنید و از راههاى مختلف و انحرافى پیروى منمایید که شما را از راه حق دور مىسازد، این چیزى است که خداوند شما را به آن سفارش مىکند تا پرهیزگار شوید«.
بخشى از امور وارد در این سه آیه را فضایل و بخش دیگر رذایل مىباشد و قرآن با بیان بلیغ خود، به پرورش قسمت نخست، و نابود ساختن قسمت دوم مىپردازد.
قرآن پیروى از دستورهایى که همگى در تمایلات علوى انسان و از بعد ملکوتى آن سرچشمه مىگیرد، پیروى از راه مستقیم خداوند معرفى مىکند و هر نوع انحرافى از آن را کژ راه مىشمارد و در پایان آیه نخست دستور تعقل «لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ» و در آخر آیه دوم دستور یادآورى «لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» مىدهد و سرانجام به پرورش فضیلت نیک و زدودن ریشه رذایل همت مىگمارد.
1) نهج البلاغه، خطبه 1.