جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

پذیرش این اصل مایه بطلان خود او است

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

هرگاه پذیرش اصلى، به صورت یک قانون کلى، موجب بى‌پایگى خود اصل، گردد، خود گواه بر بى‌پایگى آن اصل است. مثلا هرگاه فردى بگوید «کل خبری کاذب» تمام گزارش‌هاى من در طول عمر، دروغ مى‌باشد و ما آن‌ را یک اصل کلى تلقى کنیم، ناچار باید خود این اصل را نیز دربرگیرد، و لازم آن، بطلان خود گزاره است، مگر اینکه، کلیت آن‌ را انکار کرده و آن‌ را به دایره خاصى (غیر خود اصل) محدود سازیم.

مسأله قبض و بسط، و اینکه هرگاه تحولى در معرفتى رخ دهد، در تمام معرفت‌هاى بشرى، تحول رخ خواهد داد، گرفتار همین مشکل است، و مانند مسائل ریاضى و هندسى تخصیص پذیر نمى‌باشد، در این صورت باید خود را نیز شامل گردد، و مفاد آن این است که به مرور زمان که بشر دست بر معرفتهاى تازه‌اى خواهد یافت، چنین معرفتهایى در این اصل، اثر گذارده و سرانجام خود این اصل نیز دستخوش تحول و دگرگونى خواهد شد.

روشن‌تر بگویم: اگر تحول در علوم طبیعى و تجربى موجب دگرگونى کلیه ادراکات و دانشهاى بشرى است در این صورت خود این اصل «تحول اندیشه‌ها بر اثر تکامل علوم» نیز باید به چنین سرنوشتى دچار گردد، و این اصل پس از قرنى، جاى خود را به اصل دیگر بسپارد، و آن این‌ که تحول علوم و دانشها، در قلمرو دیگر دانشها تأثیر نخواهد گذاشت. و خراشى در اصول پیشین که بداهت یا تجربه آن‌ را

ثابت کرده، پدید نخواهد آورد.

شگفت‌آور این‌ که تحولات علوم در تک‌تک دیگر معرفت‌ها اثر بگذارد، جز این اصل که هرگز تأثیر پذیر نبود، و با قامتى راست، در برابر تمام تحولى‌ها بایستد، و این مطلب جز یک تخصص در قاعده عقلى است که هرگز تخصیص پذیر نمى‌باشد.