در نخستین آیه مورد بحث به عنوان معرّفى ذات پاک خداوند به مسأله وزش بادها و حرکت ابرها به وسیله آنها اشاره کرده؛ مىفرماید: «خداوند همان کسى است که بادها را مىفرستد تا ابرهائى را به حرکت درآورند» اللهُ الَّذِىْ یُرْسِلُ الرِّیاحَ فَتُثِیْرُ سَحاباً.
سپس به گستردن ابرها بر صفحه آسمان، و متراکم ساختن آنها روى یکدیگر، و سرانجام به خروج دانههاى حیاتبخش باران از لابهلاى آن اشاره مىکند؛ و مىفرماید: فَیَبسُطُهُ فِى السَّماءِ کَیْفَ یَشاءُ وَ یَجْعَلُهُ کِسَفاً فَتَرى الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ
«کِسَفْ» در اینجا به معنى قطعات متراکم ابر است که آماده نزول باران مىشود. «وَدْق» (بر وزن خَلْق) به ذرّات کوچک و غبار مانند آب گفته مىشود؛ و
بعضى آن را به معنى دانههاى باران تفسیر کردهاند.
در پایان آیه به خوشحالى بندگان خدا بر اثر نزول باران اشاره مىکند: فَاذا أَصابَ بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ اذا هُمْ یَسْتَبْشِرُوْنَ
به این ترتیب بادها نه فقط ابرها را حرکت مىدهند؛ بلکه آنها را در آسمان مىگسترانند، و سپس متراکم مىسازند، و همانها هستند که مأموریت خنک کردن محیط اطراف ابرها و آماده نمودن آن را براى باران زائى بر عهده دارند.
بادها مانند چوپانهاى پر تجربهاى هستند که گلّههاى گوسفندان را به موقع معیّن، از گرداگرد بیابان جمع آورى کرده، و در مسیر معیّن حرکت مىدهند، و بعد آنها را براى دوشیدن شیر آماده مىکنند!
نه غلظت ابرها به حدّى است که مانع خروج قطرههاى باران شود، و نه شدّت بادها تا آن اندازه است که مانع نزول این دانههاى حیاتبخش به سوى زمین گردد.
نه دانههاى باران آنقدر کوچک است که در فضا معلّق بماند؛ و نه آنقدر درشت است که نزول آنها باعث تخریب مزارع و خانهها گردد.
نزول باران نه تنها از این جهت که مایه عمران و آبادى است سبب بشارت انسانها مىشود؛ بلکه از آنجا که هوا را تصفیه و تلطیف مىکند خود نشاطانگیز است.
جالب اینکه در ادامه این آیه در همان سوره روم مىفرماید: فَاْنْظُرْ الى آثارِ رَحْمَةِ اللهِ کَیْفَ یُحْیِى اْلأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها: «به آثار رحمت الهى بنگر که چگونه زمین مرده را زنده مىکند؟!»
براى درک مفهوم این آیه کافى است به عکسهایى که از بعضى بیابانها و مزارع سرزمین آفریقا گرفتهاند؛ که بر اثر خشکسالىهاى متوالى آثار مرگ بر آنها نشسته و فرشته حیات از آن رخت بربسته است بنگریم.
عجب اینکه همین امواج لطیف باد که دانههاى باران به راحتى آن را سوراخ مىکند؛ هنگامى که مأموریت پیدا کنند درختان عظیم را از ریشه مىکنند؛ و
ساختمانها را روى هم مىخوابانند؛ و انسان را با خود به آسمان مىبرند و به نقاط دیگر پرتاب مىکنند!
—
دومین آیه نیز همین مطلب را با مختصر تفاوتى تعقیب مىکند. بادها را بشارتگران معرّفى کرده، و علاوه بر مسأله نزول باران به حرکت کشتىها به وسیله وزش منظّم بادها نیز اشاره مىکند؛ و در پایان مىافزاید: «هدف این است که از فضل خداوند برخوردار شوید، شاید شکر او را بجا آورید»: وَلِتَبْتَعُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُوْنَ.
جمله وَلِیُذِیْقَکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ: «هدف آن است که شما را از رحمتش بچشاند» ممکن است اشاره به سایر منافع بادها، مانند: تلقیح اشجار، و دفع عفونتها، و تصفیه هوا، و غیر آن باشد؛ همانگونه که در تفسیر المیزان نیز اشاره شده است. (1)
راستى هیچ نعمتى تا از انسان سلب نشود قدر آن معلوم نخواهد شد. اگر روزى این بادها و نسیمها متوقّف گردند؛ زندگى در بهترین باغها و بوستانها از زندگى در سیاهچال زندان بدتر است؛ و اگر در سلّولهاى زندانهاى انفرادى نسیمى بوزد ارزش فضاى باز به آن مىدهد.
حتى در سطح اقیانوسها اگر بادها متوقّف گردد، و امواجى به وجود نیاید؛ زندگى بسیارى از جانداران دریائى به خاطر کمبود اکسیژن به خطر مىافتد، و دریاها به باتلاق متعفّن وحشتناکى مبدّل خواهد شد!
—
باز همین معنى در سوّمین آیه مورد بحث مورد توجّه قرار گرفته، با این تفاوت که بادها را پیشتازان و پیشقراولان قبل از رحمتاش شمرده؛ و ابرها را توصیف به «ثقال» «سنگین بارها»، جمع «ثقیل» نموده، از این نظر که ابرهاى بارانزا از دیگر ابرها سنگینترند، و در فاصله نزدیکترى نسبت به زمین قرار
مىگیرند؛ و لذا قرآن آنها را ابر سنگین نامیده است.
«أَقَلَّتْ» از مادّه «اقْلال» به معنى حمل کردن چیزى است که نسبت به قدرت حمل کننده سبک است؛ و به اصطلاح آن را قلیل و ناچیز مىشمرد. وجود این تعبیر در آیه فوق نشان مىدهد که ابرهاى سنگین بار که گاهى میلیونها تن آب را با خود حمل مىکنند بر دوش بادها سنگینى زیادى ندارند؛ و این قدرت نمائى خدا است.
—
در چهارمین آیه فرستادن بادها را براى انجام این مأموریت بزرگ یکى از آثار ذات پاک خداوند شمرده، که زمینهاى مرده را به وسیله آن زنده مىکند.
قابل توجّه اینکه در این آیه تعبیر به «تُثِیْرُ» مىکند؛ یعنى بادها ابرها را بر مىانگیزد. این تعبیر ممکن است اشاره به پیدایش ابرها به خاطر وزش بادهاى مناطق گرم بر صفحه اقیانوسها باشد که سبب تولید ابرها مىگردد. زیرا مسأله حرکت ابرها در جمله «فسقناه» مورد توجّه قرار گرفته؛ و به این ترتیب بادها هم تأثیر عمیقى در پیدایش ابرها دارند، و هم در حرکت دادن آنها به مناطق خشک، و بردن به نقاط بالاى جو، و آماده ساختن محیط براى نزول باران.
ذکر این جمله به صورت فعل مضارع «تثیر» نیز اشاره به این عمل دائمى و مستمر ابرها است.
—
در پنجمین آیه مورد بحث، روى آفرینش هفت موضوع مختلف به عنوان نشانههاى خداوند براى افراد اندیشمند و عاقل تکیه شده است: آفرینش آسمان، زمین، آمد و شد شب و روز، کشتىهایى که بر صفحه اقیانوسها به سود مردم حرکت مىکنند، باران حیاتبخش، وزش و دگرگونى بادها، و ابرهایى که در میان زمین و آسمان معلّقاند.
در این آیه هم روى مسأله حرکات مختلف بادها تکیه شده و تَصْرِیْفِ الرِّیاحِ و هم ابرهایى که میان زمین و آسمان معلقاند وَالسَّحابِ الْمُسَخَّرِبَیْنَ
السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ ابرهایى که دریاهایى را در خود نگهداشته و در عین حال در میان زمین و آسمان قرار گرفته، و به راستى از بزرگترین آیات حق است.
همچنین به نزول باران حیاتبخش که هم زمین مرده را زنده مىکند و هم انواع جنبندگان را بر صفحه زمین به حرکت در مىآورد فَأَحْیا بِهِ اْلأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فِیْها مِنْ کُلِّ دابَّةٍ
اگر مىبینیم در این آیه مسأله بادها و ابرها بعد از نزول باران مطرح شده است؛ شاید براى تعلیم این نکته دقیق باشد که فایده بادها منحصر به حرکت ابرها و نزول باران نیست؛ بلکه فوائد بسیارى دارند که قبلًا به آن اشاره شد و در جمعبندى نیز اشاره مىشود.
همچنین ابرها منهاى نزول باران خود مسألهاى عجیب است؛ چرا که آنها دریاها آب را در دل نگهداشته، و در عین حال میان زمین و آسمان معلّق مانده است. (2)
—
ششمین آیه روى مسأله آب آشامیدنى انسان تکیه کرده و نکته تازهاى را یادآور مىشود؛ مىگوید: آیا به آبى که مىنوشید اندیشیدهاید؟ آیا شما آن را از ابر نازل مىکنید یا ما نازل مىکنیم؟ و بعد مىافزاید: «اگر ما بخواهیم این آب گوارا و شیرین را تلخ یا شور قرار مىدهیم، پس چرا شکر این نعمت بزرگ را بجا نمىآورید»؟ لَوْنَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً فَلَوْلا تَشْکُرُوْنَ
اگر آب دریا به هنگام تبخیر دانههاى کوچک املاح محلول در آن را با خود به آسمان مىبرد، و آبهاى شور و تلخ از ابرها نازل مىشد؛ سراسر کره زمین تبدیل به شورهزار مىگشت. نه گیاهى مىروئید و نه درختى، و اگر انسان از تشنگى مىمرد نمىتوانست جرعهاى از آن بنوشد.
همین موضوع که به آبها فرمان داده بخار شوند؛ و به املاح موجود در آب
دریا فرمان داده که در جاى خود بمانند؛ چهره زندگى انسان، بلکه تمام موجودات کره زمین را به کلّى دگرگون ساخته است. آیا در تمام عمر کسى مىتواند شکر همین یک نعمت را بجا آورد؟!
«مُزْن» چنانکه قبلًا هم گفتیم به معنى ابرهاى بارانزا است؛ و «اجاج» به معنى آبى است که شدیداً تلخ یا شور باشد.
—
در هفتمین آیه اشاره به دو موهبت بزرگ دیگر از مواهب الهى به بندگان کرده است: موهبت هدایت در ظلمات و تاریکىهاى صحرا و دریا، (به وسیله ستارگان) و موهبت فرستادن بادها به عنوان بشارتگرانى قبل از نزول باران رحمتاش که هرجا نازل مىشود نغمه حیات سر مىدهد و مایه انواع خیر و برکت است.
در پایان آیه روى این دو موضوع به عنوان سندى براى یگانگى خدا تکیه کرده، و مشرکان را مخاطب ساخته و مىگوید: «آیا معبود دیگرى با خدا است؟
خدا برتر است از اینکه همتائى براى او قرار مىدهند» أَإِلهٌ مَعَ اللهِ تَعالى اللهُ عَمّا یُشْرکُوْنَ.
ذکر این دو موهبت در کنار یکدیگر شاید اشاره به این باشد که به هنگام صاف بودن هوا مىتوانند از ستارگان در شبها براى راهیابى به سوى مقصد بهره گیرند، و اگر هوا ابر باشد رحمت دیگرى به سراغ آنها مىآید. پس در هر دو صورت موهبت و رحمتى وجود دارد و نشانهاى براى معرفت ذات پاک او.
—
در هشتمین آیه با تعبیر جدیدى از مسأله بادها و نزول باران سخن مىگوید؛ مىفرماید: «ما بادها را براى تلقیح و بارور ساختن فرستادیم» وَأَرْسَلْنا الرِّیاحَ لَواقِحَ
آیا منظور تلقیح گیاهان به وسیله بادها و افشاندن گردههاى گیاهان نر، بر گیاهان مادّه، و بارور نمودن میوهها و دانهها است که به وسیله بادها انجام
مىگیرد؟ و یا بارور ساختن قطعات ابر و به هم پیوستن آنها است.
از آنجا که در ادامه آیه مىفرماید فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءاً فَأَسْقَیْنا کُمُوْهُ «ما از آسمان آبى فرستادیم و شما را با آب سیراب کردیم» معنى دوّم مناسبتر به نظر مىرسد؛ هرچند استفاده هر دو معنى با هم نیز امکان دارد.
به هر حال تعبیر فوق، تعبیر بسیار جالبى است که قطعات ابر را به مادران و پدرانى تشبیه کرده که به کمک بادها و پادرمیانى آنها آمیزش مىکنند؛ و باردار شده، سپس وضع حمل مىکند، و نوزاد خود یعنى دانههاى باران را بر زمین مىنهد!
در پایان آیه اشاره سربستهاى به مخازن آبهاى زیر زمینى که ذخائر الهى براى انسانها است کرده؛ مىفرماید: «شما هرگز توانائى حفظ و ذخیره کردن آب باران را ندارید» وَ ما أنْتُمْ لَهُ بِخازِنِیْنَ
این ما هستیم که به قشرهاى زمین دستور دادهایم آب باران را بعد از نزولاش تصفیه کرده، در خود ذخیره و نگاهدارى نمایند. گاهى چاهها و قناتهاى امروز شما از ذخائر آبى است که هزاران سال قبل در اعماق زمین براى شما ذخیره شده، بىآنکه آلوده و خراب شود.
گاه نیز آنها را از طریق منجمد ساختن در قلّه کوهها به صورت برف و یخ ذخیره مىکنیم تا تدریجاً آب شوند، و شما و حیوانات شما، سرزمینهاى زراعتى شما را آبیارى کنند؛ و چه بسا آبى که امروز از قلّه فلان کوه سرازیر مىشود، ذخیره هزاران سال قبل است!
در نهمین آیه علاوه بر اشاره به نزول باران از آسمان، به مسأله پیدایش چشمهها اشاره کرده؛ مىفرماید: «آیا ندیدى خداوند از آسمان آبى فرستاد سپس آن را به صورت چشمههایى در زمین وارد نمود»؟! ألَمْ تَرَ أَنَّ اللهِ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءاً فَسَلَکَهُ یَنابِیْعَ
«یَنابِیْع» جمع «یَنْبوع» به معنى چشمه است؛ و در اصل از مادّه «نَبْع» به معنى جوشش آب از زمین گرفته شده است. البته پیدایش چشمهها در زمین که انسان
را بدون نیاز به هیچ نیروى دیگرى از آب جارى بهرهمند مىسازد؛ در گرو شرایط خاصّى است: نخست اینکه قشرى از زمین نفوذپذیر باشد تا آب در آن فرو رود، سپس در زیر آن قشرى نفوذناپذیر باشد که آب در آنجا متوقّف و ذخیره گردد، و نیز تفاوت سطح در میان مخازن آب و نقاط دیگر وجود داشته باشد تا آب از آنجا به نقاط دیگر جارى شود؛ و مسلّماً بدون برنامه و نقشه یک مبدأ علم و قدرت هماهنگ شدن این امور امکانپذیر نیست.
در ادامه آیه مىافزاید: «سپس خداوند با آن زراعتى مىرویاند که الوان مختلف دارد» ثُمَّ یُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً مُخْتِلفاً ألْوانُه
این اختلاف الوان ممکن است اشاره به رنگهاى کاملًا متفاوت گیاهان باشد؛ و یا اشاره به انواع گیاهان و گلهاى زینتى و داروئى و غذائى و صنعتى که در حقیقت انواع بىشمارى دارند.
آرى خداوند از این آب بىرنگ صد هزاران رنگ گل و گیاه در این گلزار مىرویاند؛ و به گفته شاعر:
زآب بى رنگ صد هزاران رنگ
لاله و گل نگر در این گلزار
پى برى گر به رازشان، دانى
که همین است سر این اسرار
که یکى هست و هیچ نیست جز او
«وحده لا اله الا هو»
لذا در پایان آیه مىفرماید: «در این جریان تذکّرى است براى صاحبان فکر و مغز» انَّ فِى ذلِکَ لَذِکْرى لِاوْلِى اْلأَلْباب.
—
در دهمین آیه به نکته تازه دیگرى اشاره شده؛ مىفرماید: «ما از معصرات آب فراوانى نازل کردیم» وَ أَنْزَلْنا مِنَ الْمُعْصِراتِ ماءاً ثَجّاجا
«مُعْصِرات» جمع «مُعْصِر» از مادّه «عصر» به معنى فشار است؛ و «معصرات» به معنى فشار دهندهها است. در اینکه منظور از این تعبیر در اینجا چیست؟
تفسیرهاى متعدّدى ذکر کردهاند:
بعضى آن را صفت ابرها گرفته، و آن را اشاره به سیستم خاصّى مىدانند که
به هنگام تراکم بر آنها حاکم مىشود؛ گوئى خود را مىفشارند تا باران از آنها فرو ریزد و این تعبیر را از معجزات علمى قرآن مىشمارند. (3)
ولى بعضى دیگر آن را صفت بادها گرفته، و اشاره به طوفانها و گردبادهائى مىدانند که در ایجاد بارانهاى رگبارى تأثیر عمیقى دارد. (توجّه داشته باشید «اعصار» به معنى گردباد است.)
آنها مىگویند: هنگامى که گرد بادهاى شدید بر سطح دریاها و اقیانوسها بوزد؛ بخارات سطح اقیانوس را با خود به بالا مىبرد، و هنگامى که به نقاط بالاى جوّ که بسیار سرد است،- و به همین دلیل قدرت اشباع بخار در آن کم است- مىبرد، رگبارهاى شدیدى تولید مىکند؛ و با توجّه به اینکه «ثَجّاج» صیغه مبالغه، و از مادّه «ثَجّ» (بر وزن حج) به معنى فرو ریختن آب به صورت پى در پى و فراوان است تناسب زیادى با اینگونه رگبارها دارد. (4)
بعضى نیز آن را اشاره به ابرهایى مىدانند که توأم با گردباد و طوفان است. (5) این طوفانها ابرها را به سوى بالا مىرانند؛ و به مناطق سرد جوّى هدایت مىکنند، و در آنجا تبدیل به قطرات باران مىشود، و چون این کار سریع انجام گیرد تولید رگبار شدید و «ماء ثجاج» مىکند؛ و اینکه اینگونه رگبارها را بیشتر در فصل بهار مىبینیم شاید به همین دلیل است که اینگونه گردباد و طوفان در این فصل بیشتر است.
در ادامه این آیات مىافزاید: «هدف این است که به وسیله آن، دانهها و گیاهان فراوان و باغهاى پر درخت برویانیم» لِنُخْرِجَ بِهِ حَبّاً وَ نَباتاً وَ جَنّاتٍ أَلْفافاً
این تعبیر تمام انواع گیاهان، و دانههاى گیاهى، و درختان میوه را در بر مىگیرد.
—
در یازدهمین آیه بعد از بیان آنچه در آیات قبل گذشت- خداوند کسى است که بادها را به عنوان بشارتگرانى قبل از نزول رحمتاش فرستاده- چنین آمده است که: «ما از آسمان آبى پاک و پاک کننده نازل کردیم» وَ أنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءاً طَهُوْراً.
و این نکته تازهاى است که در این آیه روى آن تکیه شده است.
«طهور» صیغه مبالغه از «طهارت» و پاکى است که هم پاک بودن آب را مىرساند و هم پاک کننده بودن آن را؛ و به راستى اگر آب خاصّیت پاک کننده نداشت در یک روز تمام زندگى ما و جسم و جان ما آلوده مىشد. حقیقت این سخن را وقتى درک مىکنیم که در نقطهاى گرفتار شویم که آب براى شستشو نباشد، نه تهیه غذا ممکن است، نه پاکیزگى بدن، نه نشاط و طراوتى خواهیم داشت، و نه صحّت و سلامت. درست است که آب میکروبها را نمىکشد؛ ولى چون حلّال بسیار خوبى است؛ انواع میکروبها را در خود حل کرده و مىبرد، و به همین جهت عامل مؤثّرى براى سلامت و تندرستى است، و از این گذشته روح انسان را هم از آلودگىها به وسیله وضو و غسل پاک مىکند.
لذا بى جهت نیست که در آیه بعد از آن آمده است لِنُحِیْىَ بِهِ بَلْدَةً مَیْتاً:
«هدف آن است که به وسیله آن سرزمین مرده را زنده کنیم»
—
در دوازدهمین و آخرین آیه مورد بحث باز به نکته تازهاى برخورد مىکنیم که خداوند، آبها را به سرزمینهاى «جرز» یعنى خشک و بىآب و علف مىراند؛ مىفرماید: «آیا آنها ندیدند که ما آب را به سوى زمین خشکى که گیاهى از آن نمىروید مىرانیم»؟! أَوَلَمْ یَرَوْا انّا نَسُوْقُ الْماءَ الَى اْلأَرْضِ الْجُرُزِ
«و به وسیله آن زراعتى را مىرویانیم که همه چهار پایانش از آن مىخورند و هم خودشان فَنُخْرِجُ بِهِ زَرَعاً تَأْکُلُ مِنْهُ أَنْعامُهُمْ وَ أَنْفُسُهُمْ خودشان از دانههاى غذایى مىخورند، و چهار پایانشان از کاه و برگ و ریشهها.
از کلمات ارباب لغت استفاده مىشود که «جُرُز» (بر وزن شتر) در اصل از مادّه «جَرَز» (بر وزن مَرضَ) گرفته شده و به معنى انقطاع است. (انقطاع آب، گیاه، خرمى و طراوت) و لذا «ناقه جُرُوْز» به شترى مىگویند: که همه چیز را مىخورد و منقطع مىکند، و «رجل جروز» به کسى مىگویند: که تمام آنچه را که در سفره است مىخورد و آن را به کلّى خالى مىکند! (6)
در پایان آیه براى دعوت و مطالعه دقیق این نعمتهاى بزرگ الهى و نشانههاى توحید مىفرماید: «آیا آنها نمىبینند» أَفَلا یُبْصِرُوْنَ
در اینکه چرا در آیه فوق «انعام» (چهار پایان) بر انسان مقدّم شده است؟
بعضى از مفسّران گفتهاند: به خاطر آن است که گیاه به مجرد اینکه از زمین مىروید قابل استفاده براى چهارپایان است. بعلاوه چهارپایان فقط از گیاهان تغذیه مىکنند در حالى که انسان غذاهاى دیگرى نیز دارد. (7)
—
1) المیزان، جلد 16، صفحه 209.
2) باید توجّه داشت که ابرها همان بخارات متراکم است؛ هنگامى که روى زمین افتاده باشد، عرب به آن «ضباب» (بر وزن سراب) یعنى مه مىگوید؛ و هنگامى که در آسمان بالا مىرود به آن «سحاب، وغیم و غمام» مىگویند. (المیزان، جلد 1، صفحه 411).
3) به کتاب باد و باران، صفحه 126 مراجعه شود.
4) اعجاز قرآن از نظر علوم امروزى، صفحه 67.
5) تفسیر کبیر فخررازى، جلد 31، صفحه 8 این معنى را به عنوان یکى از تفسیرهاى آیه ذکرکرده است.
6) التحقیق فى کلمات القرآن الکریم و مصباح اللّغه.
7) تفسیر فخررازى، جلد 25، صفحه 187.