نه تنها متکلمان و فلاسفه الهى از شبهه علم ازلى در مورد مسأله اختیار و آزادى انسان پاسخ گفته اند، بلکه برخى از فقهاء بزرگ اسلامى نیز به پاسخگویى از آن پرداخته اند از آن جمله: فقیه نامدار شیعه امام ابو عبدالله محمد بن مکى معروف به شهید اوّل (م734ـ786) مى باشد وى آنجا که درباره مسأله«صله ارحام»(پیوند خویشاوندى) بحث مى نماید پس از بررسى فقهى آن چنین مى گوید: «روایات بسیارى درباره صله ارحام» و نقش آن در زیادى عمر انسان وارد شده است این مطلب موجب پیدایش اشکالى شده است و خلاصه آن این است که:
با توجه به «قضا و قدر» و «علم ازلى» خدا نسبت به همه پدیده هاى امکانى، تأثیر صله ارحام در دگرگونى و زیادى عمر انسان پذیرفته نیست و پس از آن که برخى از پاسخهاى ناتمام را یادآور مى شود، مى گوید: «اشکال یاد شده اختصاص به مسأله عمر انسان و تأثیر صله ارحام در آن ندارد، بلکه در مورد همه آنچه در قرآن به عنوان عوامل راه یافتن انسان به بهشت و یا ورود در جهنم بیان شده، وارد است، زیرا خداوند از ازل همه چیز را مى داند و دوزخیان را از بهشتیان باز شناخته است پس آن کس که او را اهل بهشت مى داند رهسپار بهشت خواهد بود و آن کس که او را اهل دوزخ مى داند، وارد دوزخ خواهد شد در این صورت اعتقاد به خدا، ایمان به معارف دینى، بعثت انبیاء همگى لغو و بى اثر خواهد بود و چنین اندیشه اى با اصل «حکمت الهى» ناسازگار است.
آنگاه در پاسخ مى فرماید:
اشکال در همه این موارد یک پاسخ دارد و آن این که تنها مقدار عمر، معلوم خدا نیست بلکه خدا از رابطه عمر با سبب خاص آن و رهسپار شدن زید به سوى بهشت آگاه است ولى تحقّق آن را مرتبط و وابسته به اسباب و عوامل خاص آن نموده است، برخى از این اسباب عبارتند از:
1. وجود و هستى او ، 2. اعطاى عقل و شعور به او ، 3. مبعوث نمودن پیامبران ، 4. حق انتخاب و اختیار، 5. عمل به احکام دین و….
در این صورت هر مکلفى باید به وظایف شرعى خود عمل نماید و به بهانه «علم ازلى» خود را مسلوب الاختیار نداند زیرا همه آنچه وى با آزادى و اختیار انجام مى دهد معلوم خدا مى باشد و در یک کلمه همه آنچه در قلمرو هستى امکانى رخ مى دهد معلوم خدا است (البته نه به صورت مطلق) بلکه با توجه به اسباب و شرایط خاص آن (که اختیار و اراده انسان نیز از جمله اسباب آن مى باشد).(1)
1) القواعد والفوائد، ج2، ص 54ـ 56 متن عبارت قواعد چنین است: «والجواب عن الجمیع واحد، وهو: انّ الله تعالى کما علم کمیّة العمر، علم ارتباطه بسببه المخصوص وکما علم من زید دخول الجنة، جعله مرتبطاً بأسبابه المخصوصة من ایجاده وخلق العقل له وبعث الأنبیاء ونصب الألطاف وحسن الاختیار والعمل بموجب الشرع فالواجب على کلّ مکلّف الإتیان بما أمر به ولا یتکل على العلم فانّ ما صدر منه فهو المعلوم بعینه… وبالجملة جمیع ما یحدث فی العالم معلوم لله تعالى على ما هو علیه واقع من شرط أو سبب…».