جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

پاسخگویی با حس کنجکاوی

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

هر انسانی سه سوال را در برابر خود میابد، و آن اینکه:

الف: از کجا آمده ام؟

ب: برای چه آمده ام؟

ج: به کجا خواهم رفت؟

و به قول آن شاعر:

از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود

به کجا میروم آخر ننمایی وطنم؟

فرد مادی در برابر این سوالات سه گانه، کاملا حیران و سرگردان است؛ چون

وجود از نظر او مساوى با مادّه است، قهرا نمى‌تواند چیزى را سرچشمه‌ى مادّه (جهان) و از آن جمله انسان، معرفى کند و چون از نظر او، انسان و جهان خالق حکیمى ندارند؛ نمى‌تواند براى وجود این جهان، غرض و غایتى معرّفى کند و نیز چون وجود را با مادّه یکسان مى‌شمارد، مرگ را پایان زندگى مى‌داند و نمى‌تواند جهان پس از مرگ را باور کند قهرا در برابر سه سؤال مذکور، ناکام و حیران است، در حالى‌که دین به هر سه سؤال پاسخ مثبت مى‌دهد، زیرا انسان و جهان را مخلوق خداى حکیم، دانا و توانا مى‌داند و او را سرچشمه‌ى جهان و انسان مى‌شمارد، چنان‌که براى آفرینش انسان هدفى قایل است و آن این‌که براى شناخت خدا و فرمانبردارى از او و رسیدن به تکامل فکرى و روحى آمده است که میوه‌ى آن را در جهان دیگر مى‌چیند، چنان‌که مرگ را دریچه‌اى براى زندگى دیگر مى‌داند و آن را پایان زندگى نمى‌شمارد و شعار همه‌ى دین‌داران مضمون این آیه است:

إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ.

تنها چیزى‌که به این حیرت و سرگردانى پاسخ مى‌بخشد، دین است و بس.