جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ورود به بهشت‏ (1)

زمان مطالعه: 3 دقیقه

چنانکه گذشت، مؤمنان نیکوکار به هنگام مرگ و زنده شدن در قیامت و دخول به بهشت، فرشتگان با آنان برخورد باکرامت و جالبى داشته و با سلام به آنان خیرمقدم مى‏گویند و پذیرایى از آنها شروع مى‏شود، «تَحِیَّتُهُم یَومَ یَلقَونَهُ سَلامٌ»(1) و خداوند با جملاتى از قبیل‏ «ارجِعى‏ الى‏ رَبّکَ راضِیَةً مَرضِیَّة»(2) اى روح‏هاى پاک! به سوى پروردگارتان برگردید و در زمره ی بندگان خالص قرار گیرید و در بهشت خودم جاى گیرید، و به آنها مى‏فهماند آنچه از این به بعد مى‏بینند، سرور و شادى و مورد رضایت خواهد بود.

این خطاب‏ها و برخوردها، هر نوع دلهره و غم و اندوه جدایى از دوستان و بستگان را آسان مى‏کند و طبق روایات متعدّد، مقدّمات ورود به بهشت و پذیرایى در بهشت از همان ابتداى رحلت انسان شروع مى‏شود که اولیاى خدا را در لحظه جان دادن بالاى سر خود مى‏بیند و مرگ را مثل گل بو مى‏کند و همانند کندن لباس کثیف و پوشیدن لباس تمیز از دنیا به عالم برزخ وارد مى‏شود، نیکوکاران برزخى که از پیش در انتظار او بودند، آمدنش را به یکدیگر مژده مى‏دهند، «وَیَستَبشِرونَ بِالَّذِینَ لَم یَلحَقُوا بِهِم»(3) و زندگى برزخى او با انواع لذّت‏ها و در همسایگى مردان خدا سپرى مى‏شود و نوبت به قیامت مى‏رسد، روزى که همه چیز دگرگون و عقل‏ها مبهوت و چشم‏ها خیره و نفس‏ها در سینه حبس مى‏شود و قیافه‏ها به صورت‏هاى مختلف درمى‏آید و اسباب وحشت به‏قدرى زیاد است که همه از یکدیگر مى‏گریزند و به فکر خود

مى‏باشند، در آن صحنه تنها مؤمنان هستند که از همه این ناراحتى‏ها در امانند، «وَ هُم مِن فَزَعٍ یَومَئِذٍ آمِنُون»(4) و با نوشیدن آب کوثر وارد بهشت مى‏شوند.

در برابر دوزخیان که با گرزها و زنجیرهاى آتشین پذیرایى مى‏شوند، در بهشت فرشتگان رحمت از هر سو بر آنان وارد شده و تبریک و تهنیت گفته و اداى احترام مى‏نمایند، قرآن مى‏فرماید: «وَالمَلائِکَةُ یَدخُلُونَ عَلَیهِم مِن کُلّ بابٍ سَلامٌ عَلَیکُم بِما صَبَرتُم فَنِعمَ عُقبَى الدّار»(5)

جالب اینکه فرشتگان در مراسم تبریک و سلام دلیل این همه لطف از جانب خدا را هم بیان نموده و

مى‏گویند: «سَلامٌ عَلَیکُم بِماصَبَرتُم» سلام بر شما به خاطر آن صبر و پشتکارى که در دنیا در برابر طاغوت‏ها و هوسها داشتید.

آرى، مؤمنان در عمر چند ساله ی خود، از گناه و انواع حرام‏ها دورى کردند و به انجام واجبات و نماز و روزه پرداختند و هر نوع سختى و رنج هجرت و آزار و ایثار را تحمّل کردند، ولى هر چه بود چند روزى بیشتر نبود و گذشت و به قول معروف: «ذَهَبَ العَناءُ وَ بَقِىَ الاجرُ انَّ رَبّکَ لَبِالمِرصاد» سختى‏ها تمام شد، ولى پاداشها همچنان باقى است، همانا خداوند در کمینگاه است تا به آن وعده‏ها وفا نماید.

این مؤمنان از عذاب خدا در امانند، زیرا آنان تنها خدا را مى‏پرستیدند (نه دنیا، زور، پول، شهوت و شکم و…) و هدفشان تنها راضى کردن خدا بود نه این و آن و نه شرق و غرب و در مسائل سیاسى هم جز در خط رهبرى معصوم و یا کسانى که منصوب آن بزرگواران بودند دنبال دیگرى نرفتند، و شکّى نیست که به این قبیل افراد از قبل وعده امنیّت از عذاب داده شده بود، زیرا که در حدیث طلایى امام رضا علیه السلام آمده است: «لا الهَ الّا اللّه حِصنى‏ فَمَن دَخِلَ حِصنِى أمِنَ مِن عَذابى»(6) هر که خالصانه تمام معبودهاى پوشالى و موهومى را کنار بزند و خداى یگانه را پرستش کند، از عذاب در امان است، البتّه آن حضرت در ادامه فرمودند: توحید شروطى‏ دارد که از جمله ی آنها پیروى از امام معصوم است.

و در حدیث دیگرى مى‏خوانیم: «ولایة علىّ‏بن ابیطالب حِصنِى فَمَن دَخِلَ حِصنِى أمِنَ مِن

عَذابى»(7) پذیرفتن رهبرى حضرت على علیه السلام قلعه ی محکم و دژ الهى است که هر کس در آن داخل شود، از عذاب الهى در امان خواهد بود.

بنابراین ایمان و پذیرش ولایت زمینه ی دریافت امنیّت الهى است.

دلیل آنکه هم توحید و هم پذیرفتن رهبرى حضرت على علیه السلام هر دو با یک تعبیر به عنوان «دژهاى محکم» بیان شده آن است که امام معصوم ما را به توحید راهنمایى مى‏کند و توحید خالص هم ما را به رهبر الهى حواله مى‏دهد و خط سیر انسان در هر دو یکى است، به خلاف رهبران طاغوتى که ما را به سوى خود و ستایش و تملّق از خودشان دعوت مى‏کنند و از خدا دور مى‏نمایند.

کوتاه سخن آنکه مؤمنان در آن روز بهت‏آور و خطرناک بیمى ندارند، زیرا خداوند مى‏فرماید: «یا عِبادِ لاخَوفٌ عَلَیکُم الیَومَ و لاانتُم تَحزَنُونَ»(8) اى بندگان من! در مورد ناگوارى‏هاى احتمالى ترسى به خود راه ندهید و در مورد ناراحتى‏هاى قطعى هم محزون نباشید.(9)


1) سوره‏ احزاب، آیه 44.

2) سوره‏ فجر، آیه 28.

3) سوره‏ آل عمران، آیه 170.

4) سوره‏ نمل، آیه 89.

5) سوره‏ رعد، آیه 23 و 24.

6) بحارالانوار، ج 3، ص 13.

7) سفینةالبحار، «ولى».

8) سوره‏ زخرف، آیه 68.

9) «خوف» درباره خطرات احتمالى و «حزن» ناراحتى‏هاى قطعى مى‏باشد. تفسیر المیزان، ج 18، ص 128.